یامهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      





جستجو





  شهید محمد مهدی رضوان   ...

یه بار وقتی اومد خونه، داشت نفس نفس می‌زد
گفتم: چرا با آسانسور نیومدی؟!
گفت: وقتی رفتم سوار بشم دیدم، دو تا دختر جوون تو آسانسور هستن و درست نیست که باهاشون سوار آسانسور بشم
گفتم: خب صبر می‌کردی وقتی پیاده شدن میومدی
گفت: بوی ادکلن این خانم‌ها تو فضای آسانسور پیچیده…. با پله راحت‌تر بودم و اذیت هم نمی‌شدم.


#شهید_محمدمهدی_رضوان🕊🌹
راوی: مادر گرامی شهید


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌



موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[شنبه 1403-11-06] [ 01:32:00 ب.ظ ]





  مردان باید به آراستگی خود اهمیت دهند   ...

🔍” إمٰام کٰاظِــــمْ (عَلَیْه السَّلامْ) “…

🔴 مردان باید به آراستگی خود اهمیّت دهند. 

« حسن بن جهم » مي‌گويد: 

امام كاظم عليه السلام را ديدم كه محاسنش را رنگ كرده بود و بسيار آراسته به نظر مي‌رسيد. پرسيدم: « فدايت شوم! چرا محاسنت را رنگ كرده اي؟! » 

فرمود: « آري! آراستگي و آمادگي مرد، موجب تأكيد بر حفظ عفت زن مي‌شود. » 

همانا برخي از زن‌ها به خاطر اينكه شوهرانشان به مسأله نظافت و آرايش بي اعتنا هستند، از مرز عفت خارج مي‌گردند. 

سپس فرمود: « آيا دوست داري كه همسرت را آن گونه بنگري كه او تو را آنگونه (ژوليده و نامرتب) بنگرد؟ » 

گفتم: « معلوم است كه نه! » فرمود:

 « زن نيز دوست ندارد، مرد را ژوليده بنگرد. »

 سپس افزود: « من اخلاق الانبياء؛ التنظف و التطيب و حلق الشعر. » 

« از اخلاق پيامبران، پاكيزگي و خوشبويي و زدودن موهاي اضافي بدن است. »

…. لَقَدْ تَرَكَ اَلنِّسَاءُ اَلْعِفَّةَ بِتَرْكِ أَزْوَاجِهِنَّ اَلتَّهْيِئَةَ….

#سیره

#امام_کاظم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 01:24:00 ب.ظ ]





  امام کاظم علیه السلام با این راه او را آرام کرد!   ...

🔍” إمٰام کٰاظِــــمْ (عَلَیْه السَّلامْ) “…

🔴با این راه او را آرام کرد! 

در مدينه شخصي از نوادگان عمر بن خطاب با امام صادق عليه السلام دشمني مي‌كرد و به طور مكرر با كمال گستاخي از آن حضرت و خاندان عصمت و طهارت عليهم السلام بدگويي مي‌نمود. چند نفر از ياران امام كاظم عليه السلام به آن حضرت عرض كردند: « اي آقاي ما! اجازه بده تا اين نامرد تبهكار را سر به نيست كنيم و از شرش آسوده گرديم. » امام كاظم عليه السلام آنها را به شدت از اين كار بر حذر داشت و فرمود: « او اكنون كجاست؟ » 

گفتند: « در مزرعه خود مشغول كشاورزي است » امام عليه السلام بر مركب خود سوار شد و به سراغ او رفت. وقتي كه به مزرعه او رسيد، مرد گستاخ با ناراحتي فرياد زد: « آهاي! كشت و كار ما را پامال نكن! » حضرت موسي بن جعفر عليه السلام همچنان به طرف او حركت كرد. وقتي به او رسيد فرمود: « خسته نباشي! » سپس با چهره اي خندان احوال او را پرسيد و فرمود: « تا كنون چه قدر براي آباداني مزرعه ات خرج كرده اي؟ » 

- صد دينار 

- اميد داري چه قدر محصول برداري؟ 

- نمي دانم. من كه علم غيب ندارم! 

- من مي‌گويم، ولي ابتدا تو بگو چه قدر اميد داري كه برداشت كني؟ 

- اميدوارم ۲۰۰ دينار برداشت كنم. امام كاظم عليه السلام كيسه اي كه محتوي ۳۰۰ دينار طلا بود به او داد و فرمود: « اين را بگير! خداوند آنچه را كه اميد برداشت از اين مزرعه داري را نيز به تو بدهد! » مرد گستاخ در برابر حسن اخلاق امام كاظم عليه السلام گيج و مبهوت شده بود، چنان تحت تأثير قرار گرفت كه همان لحظه به عذرخواهي از امام عليه السلام پرداخت و اظهار ندامت و شرمندگي نمود و ملتمسانه از حضرت خواست تا او را به خاطر جسارت هايش ببخشد. امام كاظم عليه السلام در حالي كه با لبخند شيرين خود نشان مي‌داد كه او را بخشيده است از آنجا گذشت. 

چند روزي نگذشت كه اصحاب امام كاظم عليه السلام ديدند، آن مرد عمري در مسجد به محضر امام عليه السلام آمد و با كمال خوش رويي و ادب به امام عليه السلام نگريست و گفت: « ألله اعلم حيث يجعل رسالته ». 

« خداوند آگاهتر است كه رسالتش را در وجود چه كسي قرار دهد (و چه شخصي را امام و رهبر قرار دهد). » 

اصحاب امام عليه السلام با تعجب ديدند كه برخورد مردي كه تا ديروز به امام و خاندان عصمت و طهارت عليهم السلام گستاخي و بي ادبي مي‌كرد، به كلي

عوض شده است. مرد كشاورز بار ديگر امام عليه السلام را ستود و سؤالاتي مطرح كرد و پس از شنيدن پاسخ‌هاي امام عليه السلام رفت. امام كاظم عليه السلام هنگام بازگشت به خانه، به اصحاب خويش فرمود: « اين همان شخصي بود كه شما از من اجازه مي‌خواستيد تا او را بكشيد. اينك از شما مي‌پرسم كدام يك از اين دو راه بهتر بود؟ آنچه شمامي‌خواستيد يا آنچه من انجام دادم؟ من با دادن مبلغي پول كارش را سامان دادم و روان و جان بيمارش را اصلاح نمودم »

…. أيّما كان خيرا ما أردت أو ما أردتم؟ » 

“ارشاد المفيد ۲: ۲۳۲”

#امام_کاظم 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 01:16:00 ب.ظ ]





  حکایت آموزنده:برکت مال حلال   ...

حکایت آموزنده

برکت مال حلال

روزی امیرالمومنین علیه السلام  میثم تمار را در پی کارى فرستاد و تا بازگشت او، خود، در مغازه میثم ماند.

 ‏یک مشترى براى خریدن #خرما مراجعه کرد. 

حضرت فرمود: پول را بگذار و خرما بردار!… ‏

وقتى میثم برگشت و از این معامله با خبر شد، دید که پولهاى آن شخص، #تقلبى است و به ‏حضرت قضیه را گفت.

 امام على(علیه السلام) فرمود: «آنان هم خرما را #تلخ خواهند یافت.» 

در همین گفتگو بودند که آن مشترى، خرماها را باز آورد و گفت: این خرما تلخ است… 

📚بحارالانوار، ج‏۴۱، ص‏۲۶۸

#حکایتهای_شنیدنی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[شنبه 1403-10-29] [ 10:14:00 ب.ظ ]





  داستان کوتاه   ...

💢فقر و تهیدستی

🔸روزی مردی که آوازه‌ی بذل و بخشش‌های‌امام حسن مجتبی علیه‌السلام را شنیده بود، به خدمت آن حضرت آمد و به آن حضرت عرض کرد: ای پسر امیرمؤمنان ! تو را قسم می‌دهم به حق آن خدایی که نعمت های بسیاری را به شما عطا  فرموده است ، و تو آن را به واسطه ی شفیع به درگاه او بدست نیاورده ای ، بلکه خدای متعال ، خود بر تو عطا کرده است ، به فریاد من برسید و مرا، از دست دشمنم نجات بدهید. زیرا من دشمنی دارم که بسیار ظالم و ستمکار است.به طوری که نه بر اطفال رحم می‌کند و نه احترام پیران را نگاه می‌دارد. 

امام حسن علیه‌السلام، که تکیه داده بودند ، با شنیدن این سخن، راست نشستند. و فرمود: بگو دشمن تو کیست، تا من داد تو را از او بستانم؟! آن مرد پاسخ داد: فقر و تهیدستی

امام حسن علیه‌السلام، با شنیدن این سخن مدتی سر به زیر انداختند و چیزی نفرمودند . سپس آن حضرت، سر را بلند کردند و خادم خود را خواست و به او فرمود : هر مقدار پول پیش تو موجود است، حاضر کن.  خادم آن حضرت، پنج هزار درهم نزد آن حضرت، حاضر کرد.  امام مجتبی علیه‌السلام، به خادم خود فرمود: آن پولها را به این مرد بده. 

سپس امام حسن علیه‌السلام، به آن مرد فرمود : به حق همین سوگند هایی که مرا به آن قسم دادی ، تو را سوگند می دهم که هرگاه این دشمن ستمگرت نزد تو آمد ، برای دادخواهی نزد من بیایی.

📚بحارالأنوار ، ج ۴۳ ، ص ۳۵۰

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[پنجشنبه 1403-10-20] [ 08:03:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
 
 
مداحی های محرم