یامهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          





جستجو





  پند عارفانه   ...

?پند عارفانه

?توصیه موثر شیخ نخودی اصفهانی(ره) در استجابت دعا برای تشرف به حج و ازدواج و اشتغال چه بود؟

(نقل از حجت الاسلام هاشمی نژاد)

?یک پیرمرد مسنّی ماه مبارک رمضان «مسجد لاله زار» می آمد خیلی آدم موفقی بود همیشه قبل از اذان توی مسجد بود. به او گفتم حاج آقا شما خیلی موفّق هستید من هر روز که مسجد می آیم می بینم شما زودتر از ما آمده اید جا بگیرید.

?گفت: نه آقا من هر چه دارم از نماز اول وقت دارم. بعد گفت: من در نوجوانی به مشهد رفتم. 

 

?مرحوم «حاج شیخ حسنعلی نخودکی» باغچه ای در  نخودک داشت به آنجا رفتم و ایشان را پیدا کردم و به ایشان گفتم: من سه حاجت مهم دارم دلم می خواهد هر سه تا را خدا توی جوانی به من بدهد. یک چیزی یادم بدهید. 

 

?فرمودند: چی می خواهی؟ 

گفتم: یکی دلم می خواهد در جوانی به حج مشرّف شوم. چون حج در جوانی یک لذّت دیگری دارد. 

فرمودند: نماز اوّل وقت به جماعت بخوان. 

گفتم: دوّمین حاجتم این است که دلم می خواهد یک همسر خوب خدا به من عنایت کند. 

فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان. 

سوم اینکه خدا یک کسب آبرومندی به من عنایت فرماید. 

فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان.

?این عملی را که ایشان فرمودند من شروع کردم و توی فاصله ی سه سال هم به حج مشرّف شدم، هم زن مؤمنه و صالحه خدا به من داد و هم کسب با آبرو به من عنایت کرد…

?داستانهایی از مردان خدا،

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[جمعه 1401-05-21] [ 09:10:00 ب.ظ ]





  پند عارفانه   ...

?پند عارفانه

?چطور در نماز حضور قلب داشته باشیم؟

?ازعلامه طباطبايی سوال کردند که چکار کنيم که در نماز حواسمان جمع باشد؟ ايشان فرمودند: قبل از نماز مراقب زبان خودتان باشيد.

?نماز با حضور قلب مزد است و به هر کسی نمی‌دهند و اين هديه را به کسی می‌دهند که قبلا زحمتی کشيده باشد.

?اگر ما آداب نماز را رعايت کنيم به راحتی می‌توانيم در نماز حضور قلب داشته باشيم.

مثلاََ:

✅ هنگام وضو مستحب است که انسان رو به قبله باشد. امام خمينی(ره) در بعضی مواقع که شير آب رو به قبله نبود، يک مشت آب بر می‌داشت و شير را می‌بست و رو به قبله می‌ايستاد و وضو می‌گرفت.

✅ مستحب است که انسان يک محلی برای نماز داشته باشد. حداقل يک جای خاص در اتاق سجاده بيندازد که وقتی وارد آن قسمت می‌شود بداند که می‌خواهد با خدا حرف بزند. و بخاطر همين است که می‌گويند: فرد محتضر را به محلی که در آنجا نماز می‌خوانده است ببريد.

✅خوب است که انسان موقع نماز خواندن معطر باشد و اذان و اقامه بگويد.

?کسی که به نماز اهميت نمی‌دهد نبايد توقع داشته باشد که نماز، او را بسازد و به بالا ببرد…

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 09:08:00 ب.ظ ]





  حاج اسماعیل دولابی(ره)   ...

?حاج اسماعیل دولابی(ره)

?️صلوات وقتی که بلند فرستاده می‌شود همه‌ی چین و چروک‌های جسم و روح را باز می‌کند.

«الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 09:07:00 ب.ظ ]





  آنچه از امام حسین علیه السلام که کمتر شنیده ایم   ...

#آنچه_از_امام_حسین_علیه_سلام_که_کمتر_شنیده ایم

?امام حسین را فقط در چند ساعت آخر زندگی‌اش خلاصه کرده‌ایم در حالی که از ۵۷ سال زندگی او بی خبریم.!

✅ امام حسین در جنگ‌های جمل و صفین، مثل سربازهای ساده در میدان جنگ حاضر شد؛ در حالی که می‌توانست به بهانه آقازاده بودن، خود را از رزم، معاف کند.

✅ امام حسین عاشقانه خانواده‌اش را دوست داشت و به آنها محبت می‌کرد و حتی برای همسرش رباب، شعر عاشقانه می‌سرود.

✅ در حال اعتکاف و طواف خانه خدا، شخص مقروضی از ایشان تقاضای کمک کرد و امام حسین اعتکاف خود را شکست تا از طلبکار، تقاضای مهلت کند.

✅ هیچگاه هیچ پست و مقامی را از پدر خود که حاکم تمام ممالک اسلامی بود طلب نکرد. امام حسین کشاورز بود و هر روز بر روی اراضی خود کار می‌کرد.

✅ در ماجرای صلح امام حسن با معاویه، با برادرش همراهی کرد و سخن هیچ مخالفی را نپذیرفت. پس از شهادت برادر نیز تا زمان مرگ معاویه به پیمانی که معاویه بارها آن را شکسته بود، متعهد ماند.

✅ هیچگاه هیچ سائلی از خانه او دست خالی بر نمی‌گشت و نه تنها به فقرا کمک می‌کرد بلکه آن‌ها را از گدایی بی نیاز می‌کرد.

✅ در ماجرای خاکسپاری امام حسن، به خاطر جلوگیری از نزاع، به دفن نشدن برادرش در کنار رسول‌الله رضایت داد.

✅ کنیز خود را به خاطر اینکه یک دسته‌گل به ایشان هدیه داد، آزاد کرد.

✅ وقتی برده‌ای را دید که به یک سگ غذا می‌دهد، او را از اربابش که یهودی بود خرید و همان‌جا آزاد کرد. مرد یهودی و همسرش با دیدن مرام حسین، همان‌جا مسلمان شدند.

✅ در ماجرای بیعت اجباری با یزید، در حالی که می‌توانست مثل عبدالله‌بن‌زبیر در مکه پناهنده شود، این‌کار را نکرد تا حرمت کعبه خدشه‌دار نشود.

✅ وقتی به سپاه هزار نفری حربن‌یزید ریاحی برخورد کرد، نه تنها از عطش لشکریان دشمن سوء‌استفاده نکرد بلکه همه لشگریان دشمن را سیراب کرد. حتی امام‌حسین دستور داد که اسب‌های دشمن را هم سیراب کنند.

✅ وقتی که فهمید مردم کوفه از بیعت خود برگشته‌اند، برای جلوگیری از جنگ و خون‌ریزی به دشمن گفت که از رفتن به کوفه منصرف شده‌ و بر‌می‌گردد ولی ابن‌زیاد مخالفت کرد.

✅ وقتی حربن‌یزید ریاحی به دستور ابن‌زیاد، اجازه بازگشت به امام حسین نداد، اصحاب به ایشان پیشنهاد دادند که با لشکر کوچک حُر بجنگند و از مهلکه فرار کنند ولی حضرت سیدالشهداء فرمود:

من شروع کننده جنگ نیستم.

✅ در حالی که تعداد سربازان ایشان کمتر از صد نفر بود، به آنها فرمود هر کسی که بدهکار است نمی‌تواند با ما باشد و دو نفر از سربازان، به همین دلیل شبانه از امام حسین جدا شدند.

✅ زمین کربلا را شصت هزار درهم از صاحبان آن خرید و به همان‌ها بخشید تا خون او در زمین دیگران ریخته نشود.

✅ مردم در هنگام دفن امام‌حسین، آثار زخم‌هایی کهنه بر دوش ایشان دیدند. امام سجاد فرمودند این زخم‌ها اثر کیسه‌هایی است که پدرم شبانه به منزل نیازمندان می‌بُرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 09:03:00 ب.ظ ]





  حکایت وصل مهدی (عج)   ...

#حکایت_وصل_مهدی_عج?

#تشرفات #ویژه_جمعه_ها

مرحوم استاد عزیزمان حضرت آیت الله ابطحی(رضوان الله تعالی علیه) در کتاب “ملاقات با امام زمان” نوشته اند: معمولا من وقتی در مسجد صاحب الزمان مشهد نماز مغرب و عشا را می خواندم، به منبر می رفتم و چند جمله از اعتقادات و یا اخلاقیات از قران و احادیث برای مردم می گفتم. یکشب اتفاقا از مسائل روحی و معنوی سخن به میان آمده بود و من گرم حرف زدن بودم، ناگهان شخصی پای منبرم فریاد زد و گفت: آقا کجا رفتند؟ 

✨?✨

من که روی منبر نشسته بودم و اگر کسی از میان جمعیت بیرون می رفت، بهتر از دیگران متوجه می شدم، گفتم: کسی از مسجد بیرون نرفته، شما چه کسی را می گویید که کجا رفته است؟! گفت: همین الان اینجا (پهلویش را جای خالیی بود نشان داد) بودند ولی حالا نیستند! گفتم: ممکن است جریان را بگویید.

گفت: من اهل دورترین محله های مشهد نسبت به مسجد صاحب الزمان هستم و تا به حال به این مسجد نیامده بودم و سه سال است که مبتلا به دل درد کهنه هستم و بهیچ وجه علاج نمی شوم. امشب برای انجام کاری به این محل آمده ام.

✨?✨

 وقتی کارم تمام شد، اذان نماز مغرب و عشا را می گفتند، با خودم گفتم: خوب است از نماز اول وقت غفلت نکنم، در همین مسجد بروم و نماز بخوانم و چون شما را می شناختم از جهت جماعت خواندن مانعی نداشتم. ولی وقتی سلام نماز عشا را دادم و نگاه به طرف راستم کردم، دیدم آقایی پهلوی راست من نشسته است، او اول به من سلام کرد. من جواب دادم. 

به من فرمود: درد دلت خوب شده یا نه؟

من اول خیال کردم که او از ساکنین محله ی ماست و به همین جهت از درد شکم من خبر دارد، ولی من او را نمیشناسم. گفتم: نه آقا هنوز مبتلا هستم. دستش را به روی شکم من گذاشت و فشار داد، مثل آبی که روی آتش بریزند، دلم فورا خوب شد.

✨?✨

ولی از طرف دیگر می ترسیدم که پای منبر شما اگر حرف بزنم بی ادبی باشد، همانطور که به شما نگاه می کردم زیر لب از او سؤال کردم که شما اینجا چکار می کنید؟

گفت: مگر اینجا مسجد صاحب الزمان نیست؟

گفتم: چرا.

گفت: پس اینجا متعلق به من است.

✨?✨

من متوجه نشدم که منظورش چیست و به شما نگاه می کردم، ولی یکدفعه بفکر درد شکمم و سخنی که فرمود( پس متعلق به من است) افتادم و با خودم گفتم: شاید او حضرت بقیةالله ارواحنا فداه باشد. لذا به طرف راستم نگاه کردم، دیدم جایش خالیست و او نیست!

این مرد بعدها با ما آشنا شد و سالها بر او گذشت . الحمدلله از آن شب دیگر اثری از شکم دردش ندیده است.

?ملاقات با امام زمان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:31:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما