یامهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      





جستجو





  هنوز دو قورت ونیمش باقیه   ...

هنوز دو قورت و نیمش باقیه

سلیمان از پیشگاه قادر مطلق خواست که اجازه دهد تمام جانداران را به صرف یک وعده غذا دعوت کند.

حق تعالی گفت: رزق و روزی تمام جانداران عالم با اوست و سلیمان از عهده این کار بر نخواهد آمد؛ بهتر است زحمت خود زیاد نکند. ولی سلیمان بر اصرار خود افزود و استدعای وی مورد قبول واقع شد و خداوند به همه موجودات زمین فرمان داد تا فلان روز به ضیافت بنده محبوب من بروید.

سلیمان دستور داد تا آماده تدارک طعام برای روز موعود شوند. وی در کنار دریا جایگاه وسیعی ساخت و دیوان هم انواع غذاهای گوناگون را در هفتصد هزار دیگ پختند. سلیمان بر تخت زرینی نشست و علمای اسرائیل نیز دور تا دور او نشسته بودند از جمله آصف ابن برخیا وزیر کاردان وی.

آنگاه سلیمان فرمان داد تا جمله موجودات جهان برای صرف غذا حاضر شوند. ساعتی نگذشت که ماهی عظیم الجثه از دریا سر بر آورد و گفت:

خدای تعالی امروز روزی مرا به تو حواله کرده است بفرمای تا سهم مرا بدهند…

سلیمان گفت: این غذاها آماده است مانعی وجود ندارد و هر چه میخواهی بخور. ماهی به یک حمله تمام غذاها و خوراکیهای آماده شده را بلعید و گفت: یا سلیمان سیر نشدم غذا میخواهم؟

سلیمان گفت: مگر رزق روزانه تو چقدر است؟ این طعامی بود که برای تمام جانداران عالم مهیا کرده بودم؟ ماهی گفت: خداوند عالم روزی مرا روزی سه بار و هر دفعه سه قورت تعیین کرده است؛ الان من نیم قورت خورده ام و دو قورت و نیم دیگر باقی مانده که سفره تو برچیده شد. سلیمان از این سخن مبهوت شده و به باری تعالی گفت: 

به درستی که روزی دهنده خلق فقط توئی ….

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[جمعه 1401-05-07] [ 08:30:00 ق.ظ ]





  شهیدی که برای آب نامه مینوشت   ...

? *شهیدی که برای آب نامه می نوشت*?

*شهید یوسف قربانی* 

محل تولد : زنجان

تاریخ تولد :  ۱۳۴۵

تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۱۹

نام عملیات: کربلای 5

منطقه عملیاتی: شلمچه – پاسگاه کوت سواری 

*شهید غواص،  یوسف قربانی در این دنیای فانی هیچکس را ندارد*

۶ ماهش بود که پدرش را از دست داد

*در ۶ سالگی مادر و در ۸ سالگی مادر بررگش را هم از دست داد*

برادرش را هم در سانحه رانندگی از دست داد . 

*زمانی هم که شهید میشه ، غریبانه دفنش می کنند* 

چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از همرزمان خبرنگارش از او پرسیده بود: *آقا یوسف! غواص یعنی چی؟* 

او پاسخ داده بود: *غواص یعنی مرغابی امام زمان عج‌الله* 

*نامه برای آب..*

همرزم یوسف می‌گوید هر روز می‌دیدم یوسف گوشه‌ای نشسته و نامه می‌نویسد با خودم می‌گفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه می‌نویسد؟ آن هم هر روز. 

یک روز گفتم یوسف نامه‌ات را پست نمی‌کنی؟ 

*دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد نامه را از جیبش در آورد، پاره کرد و داخل آب ریخت چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می‌نویسم ، کسی را ندارم که !!!!*

*بیائیم برایش ، پدری ، مادری ، برادری و خواهری کنیم و در گروههایی که هستیم ارسال کنیم تا سیلی از فاتحه و صلوات به روح مطهرش هدیه کنیم .*

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[پنجشنبه 1401-05-06] [ 04:49:00 ب.ظ ]





  کم خردان معتقدند   ...

?کم خردان متعقدند:

اگر #حجاب برداشته شود

آنگاه زن آزاد است!!!.

✔️چه کسی به نام آزادی 

دیوار خانه اش را برمیدارد.؟!

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 04:47:00 ب.ظ ]





  التماس تفکر   ...

#التماس_تفکر?

 ??عزیزے#نقل‌مےڪرد:

 ??در خواب #امام_زمان? علیه السلام را دیدم…. ڪه با #دستان مبارڪشان از شانه هایم گرفته و فرمودند:

☝️از جوانیت #استفاده ڪن.

??از #خواب ڪه بیدار شدم،

بسیار فڪر ڪردم ڪه #چگونه مے توانم از جوانیم استفاده کنم⁉️

? ایام #محرم بود و شب ?رفتم هیئت.روحانے هیئت در بین #سخنانشان گفت:?

?? جوانان از #زمان جوانیتان استفاده ڪنید،

 که یڪے از بهترین استفاده از جوانے

   خواندن‌ #زیارت‌عاشورا ❣

در هر روز است.

 بنده #متوجه شدم ڪه منظور حضرت خواندن هر #روزه ی زیارت #عاشورا است.?  

.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 09:36:00 ق.ظ ]





  توجه خاص امام زمان   ...

? توجه خاص آقا امام زمان (عج) به مادرشان حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها

? حضرت بقیه الله  روحی له الفداء عنایتی خاص به مادرشان دارند.

? مثلاً یک ختم قرآن برای حضرت نرجس خاتون بخوان. به مسجد وارد می شوی، دو رکعت نماز مستحبی بخوان و ثوابش را هدیه کن برای نرجس خاتون..

? حاج محمد که از صلحا بود می گفت: مکه رفتم و اعمال حج که تمام شد، یک روز گفتم یک عمره مفرده برای مادر امام زمان انجام بدهم و از بی بی درخواست کنم که از فرزندشان بخواهد که من، چهره ایشان را زیارت کنم.

? طواف و نماز و سَعی بین صفا و مروه را انجام دادم. سَعی بین صفا و مروه که تمام شد، طواف نساء و نمازش را خواندم و دیگر بی حال شدم.

? حدود یک ساعت و نیم به اذان صبح بود. دیدم پنج شش نفر پشت مقام ابراهیم نشسته و یک ظرف خرما جلویشان گذاشته اند و آقایی هم آن بالا نشسته است که نمی شود چشم از او برداشت. 

? خیلی فوق العاده است و برای بقیه صحبت می کند. وقتی این آقا را دیدم، زانوهایم شروع کرد به لرزیدن. خرماها بیشتر جلب توجه کرد؛ چون خیلی بی حال و خسته شده بودم. نشستم و تکیه دادم..

? آقا فرمود: «این حاج محمد برای مادر من یک عمره انجام داده است و خسته شده است. چند تا از این خرماها را به او بدهید»

 ? یک نفر فوراً بلند شد و بـشقاب خرما را مقابل من آورد. من هم پنج شش تا برداشتم؛شروع کردم خوردن. دیدم دارند نگاه می کنند و تبسم می کنند.

? بعد دو مرتبـه فرمود: «بـله؛ ایشان برای مادر من یک عمره ای انجام داد و به زحمت هم افتاد. خـدا قبـول می کند؛ ان شـاء الله».

? یک دفعه نگاه کردم، دیدم هیچ کس نیست. فوراً به خود آمدم. گفتم: 

«اصلاً آرزویم همین بود که حضرت را ببینم و چقدر زود مستجاب شد…»

? منابع :

کمال الدین، ج ۲ ص ۶۷۰

بحارالأنوار، ج ۶۸ ص ۹۶

#امام_زمان

اللهـم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 09:26:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما