یامهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      





جستجو





  امام سجاد(ع):   ...

امام سجاد (علیه السلام):

عمّه ام زينب با وجود همه‌ی مصيبت ها و رنج هايى كه در مسيرمان به سوى شام به او روى آورد 

حتّى يك شب اقامه نماز شب را فرو نگذاشت.

✅حالا ما اگه یه خورده فشار زندگی زیاد بشه ، نماز های یومیه رو به نشانه اعتراض به خدا … می کنیم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[چهارشنبه 1403-04-27] [ 04:44:00 ب.ظ ]





  حکایت   ...

#حکایت

✍️روزی خلیفه زمان، بهلول را احضار کرد

و گفت؛ خوابی دیده ام و میخواهم تعبیرش کنی

بهلول گفت؛ چیست؟!

خلیفه گفت؛ خواب دیده ام به جانور ترسناکی

تبدیل شده ام و نعره زنان به اطراف خود 

هجوم میبرم و آنچه از خرد و کلان 

در سر راه خود میبینم، در هم می شکنم

و می بلعم! بگو تعبیرش چیست؟

بهلول گفت؛من تعبیر واقعیت ندانم،

فقط خواب تعبیر میکنم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:34:00 ق.ظ ]





  لطفا بدون وضوواشک این متن را نخوانید   ...

💢وداع جانسوز امام سجاد (ع)با امام حسین (ع)/ امام حسین(ع) لحظات آخر چه پیام مهمی برای شیعیان فرستاد؟

✍لطفا بدون وضو و اشک این متن را نخوانید.

در روايتى آمده است:هنگامى كه امام حسين(ع) تنها شد به خيمه هاى برادرانش سر كشيد، آنجا را خالى ديد. آنگاه به خيمه هاى فرزندان عقيل نگاهى انداخت، كسى را در آنجا نيز نديد؛ سپس به خيمه هاى يارانش نگريست كسى را نديد، امام در آن حال ذكر «لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظِيمِ» را فراوان بر زبان جارى مى ساخت.

آنگاه به خيمه هاى زنان روانه شد و به خيمه فرزندش امام زين العابدين(عليه السلام) رفت. او را ديد كه بر روى پوست خشنى خوابيده و عمّه اش زينب(س) از او پرستارى مى كند. چون حضرت على بن الحسين(عليه السلام) نگاهش به پدر افتاد خواست از جا برخيزد، ولى از شدّت بيمارى نتوانست، پس به عمّه اش زينب گفت: «كمكم كن تا بنشينم چرا كه پسر پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمده است» زينب(عليها السلام) وى را به سينه اش تكيه داد و امام حسين(عليه السلام) از حال فرزندش پرسيد: او حمد الهى را بجا آورد و گفت:

«يا أبَتاهُ ما صَنَعْتَ الْيَوْمَ مَعَ هؤُلاءِ الْمُنافِقِينَ»؛ (پدر جان! امروز با اين گروه منافق چه كرده اى؟).

امام(عليه السلام) در پاسخ فرمود:

«يا وَلَدِي قَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَاَنْساهُمْ ذِكْرَ اللّهِ، وَ قَدْ شُبَّ الْقِتالُ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ، لَعَنَهُمُ اللّهُ حَتّى فاضَتِ الاَْرْضُ بِالدَّمِ مِنّا وَ مِنْهُمْ»؛ (فرزندم! شيطان بر آنان چيره شده و خدا را از يادشان برده است و جنگ بين ما و آنان چنان شعله ور شد كه زمين از خون ما و آنان رنگين شده است!).

حضرت سجّاد(عليه السلام) عرض كرد: «يا أبَتاهُ أَيْنَ عَمِّىَ الْعَبّاسُ»؛ (پدر جان! عمويم عبّاس كجاست؟). در اين هنگام اشك بر چشمان زينب حلقه زد و به برادرش نگريست كه چگونه پاسخ مى دهد ـ چرا كه امام(ع) خبر شهادت عبّاس را به وى نداده بود زيرا كه مى ترسيد بيمارى وى شدّت پيدا كند! ـ

امام(عليه السلام) پاسخ داد: «يا بُنَىَّ إِنَّ عَمَّكَ قَدْ قُتِلَ، وَ قَطَعُوا يَدَيْهِ عَلى شاطِىءِ الْفُراتِ»؛ (پسر جان! عمويت كشته شد و دستانش كنار فرات از پيكر جدا شد!).

على بن الحسين(ع) آن چنان گريست كه بى هوش شد. چون به هوش آمد از ديگر عموهايش پرسيد و امام پاسخ مى داد: «همه شهيد شدند».

آنگاه پرسيد: «وَ أَيْنَ أَخي عَلِيٌّ، وَ حَبيبُ بْنُ مَظاهِرَ، وَ مُسْلِمُ بْنُ عَوْسَجَةَ، وَ زُهَيْرُ بْنُ الْقَيْنِ»؛ (برادرم على اكبر، حبيب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه و زهير بن قين كجايند؟).

امام(ع) پاسخ داد: «يا بُنَىَّ إِعْلَمْ أَنَّهُ لَيْسَ في الْخِيامِ رَجُلٌ إِلاّ أَنَا وَ أَنْتَ، وَ أَمّا هؤُلاءِ الَّذِينَ تَسْأَلُ عَنْهُمْ فَكُلُّهُمْ صَرْعى عَلى وَجْهِ الثَّرى»؛ (فرزندم! همين قدر بدان كه در اين خيمه ها مردى جز من و تو نمانده است، همه آنان به خاك افتاده و شهيد شده اند).

پس على بن الحسين(ع) سخت گريست. آنگاه به عمّه اش زينب(س) گفت:

«يا عَمَّتاهُ عَلَىَّ بِالسَّيْفِ وَ الْعَصا»؛ (عمّه جان! شمشير و عصايم را حاضر كن).

پدرش فرمود: «وَ ما تَصْنَعُ بِهِما»؛ (مى خواهى چه كنى؟).

عرض كرد: «أمَّا الْعَصا فَأَتَوَكَّأُ عَلَيْها، وَ أَمَّا السَّيْفُ فَأَذُبُّ بِهِ بَيْنَ يَدَىْ إِبْنِ رَسُولِ اللهِ(ص) فَإِنَّهُ لاَ خَيْرَ فِي الْحَياةِ بَعْدَهُ»؛ (بر عصا تكيه كنم و با شمشيرم از فرزند رسول خدا(ص) دفاع نمايم، چرا كه زندگانى پس از او ارزش ندارد).

امام حسين(ع) او را باز داشت و به سينه چسباند و فرمود:(فرزندم! تو پاك ترين ذريّه و برترين عترت منى و تو جانشين من بر اين بانوان و كودكانى. آنان غريب و بى كس اند كه تنهايى و يتيمى و سرزنش دشمنان و سختى هاى دوران آنان را فرا گرفته است. هر گاه كه ناله سر دادند آنان را آرام كن، و چون هراسان شدند مونسشان باش و با سخنان نرم و نيكو، خاطرشان را تسلّى بخش.

چرا كه كسى از مردانشان جز تو نمانده است تا مونسشان باشد و غم هايشان را به وى باز گويند. بگذار آنان تو را ببويند و تو آنان را ببويى و آنان بر تو گريه كنند و تو بر آنان

آنگاه امام(ع) دست فرزندش را گرفت و با صداى رسا فرمود:

اى زينب! اى امّ كلثوم! اى سكينه! اى رقيّه! و اى فاطمه! سخنم را بشنويد و بدانيد كه اين فرزندم جانشين من بر شماست و او امامى است كه پيروى از او واجب است

سپس به فرزندش فرمود: «يا وَلَدي بَلِّغْ شيعَتي عَنِّيَ السَّلامَ فَقُلْ لَهُمْ: إِنَّ أَبي ماتَ غَريباً فَانْدُبُوهُ وَ مَضى شَهيداً فَابْكُوهُ»؛ فرزندم! سلامم را به شيعيانم برسان و به آنان بگو: پدرم غريبانه به شهادت رسید پس بر او اشك بريزيد.

👌ارسال به دیگران واجب.

منبع: معالى السبطين، ج 2، ص 20 - 21.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[سه شنبه 1403-04-26] [ 07:45:00 ب.ظ ]





  دعا برای امام زمان(عج)   ...

📌 دعا برای امام زمان (عج)

✅ نهضت جهانی دعا برای ظهور.

🟢 قرائت “اللهم کن لولیک” در  قنوت همه نمازها

🟢 قرائت ذکر “یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجه” در سجده آخر

🟢 و قرائت دعای فرج بعد از صلاتین.

⬅️ آیت الله مجتهدی ره از قول آیت الله  قاضی طباطبایی، شهید محراب، نقل می کنند که:

یک شب در نجف پشت سر شهید مدنی (شهید محراب) نماز خواندم. وقتی مسجد خلوت شد، دیدم شروع کرد به گریه کردن.

چون به من اظهار لطف داشتند، به خودم جرأت دادم و نزدیک شدم و علت گریه شان را جویا شدم.

ایشان گفتند: یک نفر (که بعدا فهمیدم خودشان هستند) بعد از نماز امام زمان (عج) را دیده است. امام زمان به او گله کرده اند که: «می بینی شیعیانم را. همه وقتی نماز تمام شد، بلافاصله پی کارهای خود رفتند و هیچ کدام برای فرج من دعا نکردند».

تا شنیدم خیلی متأثر شدم.

👈 آری خواهر و برادرم! حکایت ما امروز این است که برای کوچکترین خواسته خودمان دست به دعا بر می‌داریم و به محضر خدا تضرع می‌کنیم اما حاشا که در حالت های خوب استجابت دعا مانند قنوت و سجده آخر نماز برای فرج ولی مان که تحقق و اجابت همه خواسته های ما در فرج ایشان مستتر است دعا کنیم.

💡آرزوی ظهور فقط لقلقه زبان‌مان نباشد.

بیایید از امروز در قنوت نمازها، دعای سلامتی حضرت و در سجده آخر هر نماز ذکر “یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجه” را با انابه و تضرع قرائت کنیم. بی شک دعاهای ناگفته ما بهتر به اجابت خواهد رسید.

و  بی شک کسی را دعاگوی خودمان خواهیم کرد که استجابت دعایش رد خور ندارد.

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر

#امام‌زمانی‌ها  #۳۱۳  #ظهور

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:56:00 ق.ظ ]





  سری مخفی درباره شهادت حضرت ابوالفضل   ...

☑️ سِرّی مخفی درباره شهادت حضرت ابوالفضل العباس (ع) 

⚫️ بعد از اینکه حضرت سیدالشهدا و قمر منیر بنی هاشم هر دو با هم به سمت آب رفتند (۱)، درگیری شدیدی بین این دو بزرگوار و یاران عمرسعد درگرفت و بین این دو جدایی افتاد تا اینکه حضرت ابوالفضل خود را به آب رساندند.

🔘 بعد از اینکه (در مسیر بازگشت،) دو دست مبارک قمر بنی هاشم را از بدن جدا کردند (و به علت تیرباران دشمن، مشک آب هم سوراخ شده بود)،  در اینجا حضرت نه می‌توانستند به خیمه‌ها برگردند و نه دستی برای جنگ داشتند. اینجا تصمیم عجیبی گرفتند که کمتر در مرثیه خوانی‌ها و مجالس به آن اشاره شده است. 

💠 حضرت ابوالفضل سوار بر اسب و  با سرعت زیاد، به سمت خیمه فرماندهی (عمر سعد) حرکت کردند.

▫️ حال سوال اینجاست چرا؟

💡 جواب سوال این هست که دشمنان در آن سمت، امام حسین (ع) را دوره و محاصره کرده بودند و با این حرکت حضرت ابوالفضل، همه فریاد زدند:

🔹 حسین را رها کنید؛ عباس به خیمه فرماندهی حمله کرده! بیایید این طرف.

▫️ و حضرت ابوالفضل با این رشادت امام حسین (ع) را از محاصره نجات دادند.

حضرت همچنان به سمت خیمه فرماندهی (عمر سعد) حرکت می‌کردند و با اینکه دست نداشتند، کسی جرات نداشت با ایشان بجنگد.

همه از چشمان قمر بنی هاشم می‌ترسیدند که ناگهان عمر سعد دید اوضاع دارد خیلی خطرناک می‌شود. به حرمله گفت:

🔹 چشمان عباس را هدف بگیر او به هر کس نگاه می‌کند، همچون روباه به گوشه ای می‌گریزد.

🩸 بعد از اصابت تیر به چشم مبارک حضرت ابوالفضل، ایشان لحظه ای توقف کردند تا تیر را بیرون بکشند. هر چه سر را به طرفین تکان دادند، تیر در نیامد. خم شدند و تیر را بین دو زانو قرار دادند تا تیر را بیرون بکشند.

⚫️ سر را که به پایین آوردند، کلاه خود از سر مبارکشان افتاد و در این لحظه حکیم بن طفیل با گرزی آهنین فرق مبارک را نشانه گرفت و ضربتی وارد کرد.

📜 “فسقط مخ راسه علی کتفیه ” (۲) 

🔴 مغز سر حضرت ابوالفضل بر روی دو کتفشان ریخت.

🔳 و سیعلم الذین ظلمو ای منقلبا ینقلبون. (۳) 

 (و ستمکاران به زودی خواهند دانست که به چه مکانی باز می‌گردند.) 

⬅️ (۱). در مورد اینکه امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) با هم برای تهیه آب به سمت فرات رفتند ولی بین آن دو بزگوار جدایی افتاد، رجوع شود به 《لهوف، صفحه ۱۰۳》 و 《 الارشاد، جلد ۲، صفحه ۱۶۳ 》 و 《 اعلام الوری صفحه ۳۴۸》

 (۲). عین این جمله در کتاب‌های 《کلمات الامام الحسین (ع) صفحه ی ۴۷۲》، 《تاریخ امام حسین علیه السلام - موسوعه الامام الحسین علیه السلام جلد ۴، صفحه ۲۸۵ و جلد ۹، صفحه ۶۳۵》 و 《إکسیر العبادات فی أسرار الشهادات، جلد ۲، صفحه ۵۰۳»آمده است.

(۳). آیه ۲۲۷ سوره شعراء

🏷#محرم #عاشورا

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[دوشنبه 1403-04-25] [ 02:51:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما