یامهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        





جستجو





  اینگونه بود   ...

#اینگونه_بود …

کوتاه‌نوشته‌ای از سیره و سبک زندگانی آیت‌الله بهجت قدس‌سره:

دستم به قفسۀ کتابها خورد و زخم عمیقی برداشت.

جراحی کردند؛ زخم، دهان بست و بهبود یافت.

چند ماه بعد در مشهد بودیم که در جای زخم احساس درد شدیدی  کردم، مخفی کردم و حرفی نزدم.

یک روز که به کارهای خودم مشغول بودم، آقا فرمودند:

بر من مکشوف…

تمام حواسم را جمع کردم؛ از آنجا که ایشان در هیچ موردی نمی‌گفت: «بر من مکشوف شد». ایشان ادامه داد که: «بر من معلوم شد که اگر کسی جایی‌اش درد  می‌کند، جای درد را به هر کجای حرم امام رضا علیه‌السلام بمالد، آن درد مرتفع  می‌شود.»

من در حال نوشتن گفته‌های ایشان بودم و به مفهومش توجهی  نداشتم.

آقا برای تجدید وضو برخاستند.

من هم برای مراقبت، ایشان را همراهی کردم.

وقتی برگشتم، نوشته‌ها را دوباره خواندم.

منظورشان خود من بودم.

فردا به حرم رفتم.

احساس کردم دردم کمتر شده؛

تا روز سوم که دردم کاملاً تمام شد.

از مشهد برگشته بودیم.

یکی از دوستان که مقام و مسئولیتی داشت، برای دیدن آقا آمد؛ اما ملاقات میسر نشد.

وقت رفتن، ماجرای مشهد را برایش نقل کردم؛ رفت.

چندین هفته بعد دوباره دیدمش.

گفت: «درد کتفم مداوا نمی‌شد، 

به هر پزشکی که مراجعه می‌کردم بی‌فایده بود.

برای همین آمده بودم با آقا دیدار کنم؛

داستان مشهد را که شنیدم، گفتم این حواله‌ای است از آقا،

رفتم مشهد،

بیماری‌ام درمان شد.»

این بهشت، آن بهشت، ص٧٨-٨٠؛ بر اساس خاطرۀ حجت‌الاسلام و المسلمین علی بهجت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[پنجشنبه 1401-12-18] [ 03:56:00 ب.ظ ]





  ناصر الدین شاه در برزخ   ...

💥ناصرالدین شاه در برزخ

✍در رابطه با وضعيت ناصرالدين شاه قاجار در عالم برزخ، يكی از شاگردان شيخ از ايشان نقل كرد: « روح او را روز جمعه‌ای آزاد كرده بودند و شب شنبه او را با هل به جايگاه خود می‌بردند، او با گريه به مأموران التماس میكرد و میگفت:« نبريد ». هنگامی كه مرا ديد به من گفت: اگر می‌دانستم جايم اين جاست در دنيا خيال خوشی هم نمی‌كردم! »

🔸️کتاب کیمیای محبت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[چهارشنبه 1401-12-17] [ 07:50:00 ب.ظ ]





  تاجری که امام زمان(عج) از اوتجلیل کرد   ...

✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨

⭕️ تاجری که امام زمان (ع) از او تجلیل کرد

🔹از کاسبی یاد می کنیم که در اثر مواظبت و رعایت حدود الهی و پرداخت حقوق واجب خدا، در تهیه #لقمه_حلال چنان بود که مورد توجه و عنایت حضرت مهدی - علیه السلام - قرار گرفت. حاج علی بغدادی کاسبی بود که کارخانه پارچه بافی داشت. او در پرداخت به موقع دستمزد کارگران نهایت تلاش و دقت را به عمل می آورد. وی در عصرهای پنجشنبه که حقوق کارگرانش را در آن وقت می پرداخت، از کارهای مهم و حتی زیارت قبور ائمه اطهار - علیهم السلام - نیز دست برمی‌داشت، و هیچ کاری را بر اعطای حقوق کارگرانش در روز موعود مقدم نمی کرد.

🔹روزی عالم بزرگوار شیخ محمد حسن کاظمینی (ره) از او درخواست کرد که عصر پنجشنبه در کاظمین بماند، اما حاج علی بغدادی با اصرار تمام گفت: نه، من باید بروم و مزد کارگران کارخانه ام را بپردازم! چنین کاسبی که بر رعایت حقوق الهی و اعطای حقوق کارگرانش اصرار دارد، شایسته تکریم #امام_زمان (ع) نیز هست؛ لذا وقتی حضرت حجت (ع) را (بدون اینکه بشناسد) در راه کاظمین ملاقات می کند، حضرت به او سلام کرده، دست های مبارک را می گشاید و او را در آغوش گرفته، کمال تقدیر و تجلیل را از این کاسب با ایمان به عمل می آورد و سپس با او به گفتگویی صمیمانه می پردازد.

پی نوشت:

[۱] تفصیل این ملاقات روح نواز را محدث نوری (ره) در کتاب ارجمند نجم الثاقب ص ۴۸۶ نقل کرده است.

📕 لقمه پاک و تاثیر ان در زندگی، ص۹۰

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 07:46:00 ب.ظ ]





  ماجرای عطر سیب حرم امام حسین چیست؟   ...

آیا می دانید ماجرای عطر سیب حرم امام حسین(علیه السلام) چیست؟

استشمام بوی سیـ🍎ـب از حرم امام حسین(علیه السلام)، ویژگی عجیبی است که چند کتاب معتبر به آن اشاره کرده اند.👌

«بوی سیب و حرم حبیب و حسین غریب و کرب و بلا»

این نوحه مشهور و محبوب را در سالهای اخیر بارها شنیده ایم. 

اما بوی سیب چه ارتباطی با حرم امام حسین(علیه السلام) دارد؟ آیا درست است که می گویند از قتلگاه و ضریح مطهر امام حسین(علیه السلام) می شود عطر سیب استشمام کرد؟🍎🕊🕌

نگاهی به #منابع روایی و کتابهای معتبر #شیعی، راز بوی سیب را این طور می گشاید:👇

در کتاب شریف «بحارالانوار» جلد 43 ، صفحه 289 ماجرای عطر سیب به نقل از «حسن بصری» و «ام سلمه» این طور آمده است :

«حسنین وارد شدند بر رسول خدا، و جبرئیل در نزد آن حضرت بود. پس ایشان در اطراف او گردیدند، به گمان این که دحیه‏ ی کلبی است. جبرئیل، دست خود را حرکت داد، مانند کسی که از کسی چیزی بگیرد. پس سیبی و بهی و اناری آورد و به ایشان داد.

 

روی ایشان از خوشحالی برافروخت و دویدند به نزد جد خود. حضرت از ایشان گرفت و بویید و فرمود: بروید نزد پدر و مادر خود. پس رفتند و هیچ یک از آن نخوردند تا این که پیغمبر به نزد ایشان رفت و همه با هم خوردند، و هر چند از آن می‏خوردند، به حال خود عود می‏نمود (بازمی‏گشت) و به همین حالت بود، تا زمانی که حضرت فاطمه علیهاالسلام وفات نمود💔

حسین علیه‏السلام فرمود: که انار، مفقود شد

و چون امیرالمؤمنین علیه‏السلام شهید گشت، به، مفقود شد، 

و سیب به حال خود بود، تا وقتی که آب را به روی ما بستند.😔

 

پس چون تشنگی بر ما غالب می‏شد، آن را بو می‏کردم، اندکی تشنگی من ساکن می‏شد. عاقبت، چون تشنگی من به نهایت رسید، دندان بر آن فشردم و یقین به شهادت نمودم.

حضرت سجاد علیه‏السلام می‏فرماید که این سخن را از پدر بزرگوارم شنیدم یک ساعتی قبل از شهادتش

و چون شهید گردید، بوی سیب از محل شهادتش استشمام می‏شد، ولی خودش را نیافتند، و این رایحه، در آن محل باقی است

و هر کس از زوار بخواهد استشمام رایحه‏ ی آن را نماید، در وقت سحر، به زیارت رود که اگر از مخلصین باشد، آن را استشمام خواهد نمود.

مشابه این داستان را هم «ابن شهر آشوب» در کتاب «مناقب» جلد 3 ، صفحه 391 .بیان کرده است. ماجرای عطر سیب در کتاب منتهی الآمال نیز آمده است.

…… 🦋💚

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:51:00 ب.ظ ]





  بسیار زیباست   ...

⚜ ذکر صالحین ⚜

#بسیارزیباست

روزی عبدالملک بن مروان دور کعبه طواف می‌کرد. حضرت علی بن الحسین علیه السلام نیز پیشاپیش او در حال طواف بود و اعتنایی به او نمی‌فرمود. 

عبدالملک به نگهبانان خود گفت:«این کیست که جلوتر از ما طواف می کند و به ما بی‌اعتناست؟» 

گفتند:«علی بن الحسین.» 

عبدالملک رفت بر جایگاه مخصوصش تکیه زد و گفت امام را نزد او بیاورند. 

آن‌گاه به امام گفت:«من که قاتل پدر تو نیستم. پس چرا نزد ما نمی‌آیی؟!» 

امام سجاد علیه السلام فرمود:«قاتل پدر من با کار خود، دنیای پدرم را نابود کرد ولی پدرم آخرت او را تباه ساخت. پس تو نیز اگر دوست داری مانند قاتل پدرم باشی، باش.» 

عبدالملک گفت:«هرگز!! اما تو نیز گاهگاهی به نزد ما بیا تا از دنیای ما بهره‌مند شوی!» 

امام با شنیدن این سخن ردای خود را پهن کرد، بر زمین نشست و چنین دعا فرمود:«بارپروردگارا، حرمت و جایگاه اولیائت را نزد خودت به او نشان بده!» 

ناگهان ردای امام پر از درّ و گوهر شد، درّهایی که چشم‌ها را خیره می‌نمود. 

آنگاه امام فرمود:« کسی که نزد خداوند چنین جایگاهی دارد، آیا به دنیای تو نیازمند است؟!» 

سپس عرض کرد:«بارالها! اینها را از من بگیر که من هیچ نیازی ندارم.» 

📚📚 منابع 

بحارالانوار  ‌ج ۴۶  ص ۱۲۰ حدیث ۱۱  به نقل از الخرائج و الجرائح

┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄

💖 ❤️ 💖 ❤️ 💖 ❤️ 💖

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_🤲 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[سه شنبه 1401-12-16] [ 07:34:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما