یامهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      





جستجو





  برگی از نهج البلاغه   ...

✨﷽✨

🔻 وصیت حضرت أمير المؤمنين 

      امام علی بن ابی طالب (ع) قبل از شهادت

⬅️ برگی از نهج البلاغه / در این خطبه آمده است : 

⬅️ اما وصیت من به شما درباره خدا این است که هیچ چیز را با وی شریک قرار ندهید ، و وصیت من به شما درباره محمد (صلی الله علیه و آله) این است که سنت او را ضایع مسازید ، این دو ستون دین را به پا دارید و این دو چراغ را بر افروزید ، تا آن گاه که از حق منحرف نشده اید ، نکوهشی متوجه شما نخواهد بود ، هر یک از شما به قدر توانایی ، کوشش خویش را به کار ببرد و خداوند به جاهلان تخفیف داده است .

⬅️ پروردگار شما ، پروردگاری رحیم و دین شما ، دینی استوار و مستقیم و امام شما ، امامی علیم و بسیار دانا است .

⬅️ من دیروز همنشین شما بودم و امروز ، من موجب عبرت گرفتن شما هستم ، و فردا از شما جدا خواهم بود ، خداوند مرا و شما را بیامرزد .

⬅️ همانا من همسایه و همنشین شما بودم که بدن من روزی چند در نزد شما و با شما بود ، دیری نخواهد گذشت که به دنبال این همنشینی از من جسدی خالی از روح باقی خواهد ماند ، جسدی که بعد از متحرک بودن ، ساکن خواهد بود و بعد از گویا بودن ، خاموش خواهد شد ، این بی حرکتی و خاموشی چشمان من و حرکت نکردن و سکون سر و دست و پای من ، باید به شما پند بیاموزد ، پس به راستی ، مشاهده این حالات برای کسانی که طالب عبرت باشند ، از منطقی که بلیغ و رسا باشد و از سخنی که مورد قبول همه افراد باشد ، پندآموزتر است .

⬅️ خدا حافظی من با شما ، از نوع خدا حافظی مردی است که منتظر ملاقات با خداوند است ، فردا شما درباره روزگار من می اندیشید ، و آنچه راز و حقیقت آن از شما پنهان بود ، برایتان آشکار می گردد ، و بعد از خالی شدن جای من و قرار گرفتن دیگری در آنجا که من بودم ، مرا خواهید شناخت .

📚برگی از نهج البلاغه 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[شنبه 1402-02-02] [ 06:13:00 ب.ظ ]





  پندانه   ...

🔅 #پندانه 

✍ او به حال شما آگاه‌تر است

حدود ۷۰ سال پیش، جوان ساده و جاهلی در مسجد حاجی‌بابا در بازار شهر خوی به مکتب علوم دینی می‌رفت.

او هنگام اذان ظهر به وسط بازار می‌آمد و با صدای بلند اذان می‌گفت و نماز می‌خواند. 

این کار او باعث شده بود در وسط بازار ایجاد سدمعبر کرده و مردم را معذب کند.

پیرمردی که در بازار مغازه داشت، روزی به وی اعتراض کرد که این کار او درست نیست و باعث مزاحمت برای مردم و نفرت آن‌ها از نماز می‌شود، ولی جوان اصرار داشت که این کار او تبلیغ و یادآوری نماز و خدا برای مردم است.

روزها گذشت تا بعد از مدتی آن جوان ازدواج کرد و با نامزدش به بازار آمد. 

پیرمرد چون آن جوان را با نامزدش در بازار دید، از دور او را به اسم صدا کرد و گفت: 

ای جوان! نامزدی‌ات مبارک! به مغازه‌ من بیا، می‌خواهم هدیه‌ای به شما بدهم. 

اهل بازار سرهایشان به‌سوی آن جوان و همسر جوانش برگشت و جوان وقتی نگاه مردم را روی خود و نامزد جوان خویش دید، نامزد خود را گفت تا از گذر بازار، به خانه برود.

جوان نزد پیرمرد با حالت طلب‌کار و عصبانیت آمد و گفت:

ای پیرمرد وسط بازار چرا داد می‌زنی و آبروی مرا می‌بری؟ به نزد من بیا و در خلوت بگو. 

پیرمرد گفت: 

می‌خواستم در وسط بازار یادت کنم تا همه ببینند چقدر دوستت دارم!

ای جوان! یادکردنِ بلند من، تو را در وسط بازار باعث شد همسر خویش، از خود دور کنی. پس بدان! یادکردنِ تو هم، خدا را در وسط بازار، جز دورکردن مردم از خدا، هیچ ثمری ندارد.

هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَإِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ ۖ فَلَا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ ۖ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَی؛ 

او به حال شما آگاه‌تر است آن‌گاه که شما را از خاکِ زمین آفرید و هنگامی که در رحم مادرها جنین بودید، پس خودستایی مکنید، او به حال هر که متّقی (و در خور ستایش) است، از شما داناتر است.(نجم:۳۲)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 06:09:00 ب.ظ ]





  تلنگر   ...

✨﷽✨

🔴تلنگر

✍وقتی سیبی را از درخت چیدی دیگر چیده شده است وراه بازگشت ندارد نه درخت ان را میپذیرد ونه باغبانی ان را پیوندمیزند!

اما.حساب ما و خدا مثل حساب سیب و درخت نیست,بلکه مثل اب ودریاست…

اگر ظرف ابی را از دریا جدا کنی..هروقت این اب بخواهد بازگردد اغوش دریارباز است..

هرچند اب نجس وکثیف شده باشد به محظ اینکه وارد دریا میشود پاک زلال میگردد…

خدا دریای رحمت است واغوش رحمت او برتمامی بندگان چه بندگان پاک چه الوده و گناهکار باز است

غم نیست که راه رفت و امدباز است

پس اگر بنده ای بگوید من راهی ندارم وگناهکارم و لایق مرگ و…کفرگفته و به رحمت خدا توهین کرده است..

سینه مادر خون نجس و الوده را به شیر پاک و زلال تبدیل میسازد ویا چشم ما همان خون الوده را به اشک پاک مبدل میکند…

بی جهت نیست که یکی از نام های خدا مبدل است مبدل یعنی تبدیل کننده ی بدی به خوبی ها…

وقران میگوید:

یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ

پس میبینی که همه چیز باخدا حل میشود کافی است با او بپوندیم

 میدانی که شرط پاک شدن اب کثیف پیوستن با دریاست…

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 04:38:00 ب.ظ ]





  مولای ما   ...

مولای ما


#عید_فطر ما لحظه‌ی شیرین وصال توست.
همان لحظه که روزه‌ی فراق را نه با شهد و شکر، که با شیرینی لبخند تو باز کنیم.


✨همان روز که پشت سر تو، صف به صف بایستیم و سجده های نماز عیدمان را یکی کنیم با سجده‌های شکرانه ظهور.
همان روز که طنین قنوت تو در گوش دنیا بپیچد:
اللهم بحق هذا الیوم الذی جعلته للمسلمین عیدا…🤲


عید فطر مبارک💐
به امید دیدن عید ظهور…


┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ 
      اللهم عجل لولیک فرج 🌸🍃
┗━━🌺🍃━━━━━━━┛

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:04:00 ب.ظ ]





  اول صبح به سمت حرمت رو کردم   ...

🍃🌸صلی‌الله علیک یا ابا عبدالله 🍃🌸

اول صبح به سمت حرمت روکردم🌸

دست بر سینه سلامی به تو دادم ارباب🍃

سر صبحی شده و باز دلم دلتنگ است🌸

السلام ای سبب سینه تنگم ارباب🍃

آقا جان باز هم زائرت نیستم به تو از دور سلام 

به سلیمان جهان از طرف مور سلام 🌸🍃

🍃اَلـسـَّـلٰامُ عـَلـَيْكَ يٰـا اَبٰـا عَــبْـدِ اللهِ

🌸وَعـَلَى الْاَرْوٰاحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِـنـٰائِكَ

🍃عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ

🌸و َبَقِىَ اللَّيْلُ و َالنَّهٰارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ

🍃آخــِر َ الْـعَـهْـدِ  مـِنّـى  لـِزِيـٰارَتـِكـُم

 🌸🍃اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 

    🌸🍃وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 

         🌸🍃وَعَـلىٰ اَوْلادِ الْـحـُسَـيـْنِ 

              🌸🍃وَعَلىٰ اَصْحٰابِ‌الْحُسَيْن 

❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖

عیدتون  حسینی 🍃🌸🍃

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 11:26:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما