یامهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        





جستجو





  برای شهید شدن اول باید شهید زندگی کنیم   ...

#تنبیه_برای_نفسی_که_سرکش_نشود!!

🌷حسین‌علی معاون اطلاعات و عملیات تیپ ویژه شهدا بود. یک شب که از نیمه گذشته بود، رفتم طرف سرویس بهداشتی تا تجدید وضویی کنم. صدای آب به گوشم خورد. دیدم حسین‌علی مشغول دستشویی‌هاست. حسابی جا خوردم. گفتم: حسین آقا! شما چرا؟ این کارها در شأن شما نیست. این‌جا این همه سرباز و نیروی عادی دارد. کمرش را راست کرد و گفت:….

🌷گفت: برادر موحد! این حرف‌ها نیست. مگر من کی هستم. نفسم خطا کرده، زیاده خواهی کرده. الان هم دارم تنبیهش می‌کنم تا سرکش نشود. اصرارم فایده‌ای نداشت. گفت: برو ولی از این قضیه برای کسی چیزی مگو. بیرون که آمدم ناخواسته چشمم به لباس‌های غواصی شسته شده و آویزان روی بند افتاد. همان لباس‌هایی که گلی بود و ما از خستگی نای شستنش را نداشتیم. حسابی از خجالت‌مان در آمده بود.

🌹خاطره ای به یادفرمانده شهید حسین‌علی نوری
راوی: آقای موحد
📚 کتاب “من شهید می‌شوم”
منبع: وب سایت برش‌ها

❌❌ برای شهید شدن، باید اول شهید زندگی کنیم!

#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[چهارشنبه 1402-10-27] [ 01:24:00 ب.ظ ]





  داستان آموزنده   ...

┄═﷽═┄

#داستان_آموزنده

🔆برخويشتن بدى نكن !  

شخصى به اباذر نوشت :

به من چيزى از علم بياموز!

اباذر در جواب گفت :

دامنه علم گسترده تر است ولى اگر مى توانى بدى نكن بر كس كه دوستش ‍ مى دارى .

مرد گفت :

اين چه سخنى است كه مى فرمايى آيا تاكنون ديده ايد كسى در حق محبوبش بدى كند؟

اباذر پاسخ داد:

آرى ! جانت براى تو از همه چيز محبوب تر است . هنگامى كه گناه مى كنى بر خويشتن بدى كرده اى .

📚بحار ج 22، ص ۴۰۲

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[شنبه 1402-10-23] [ 03:05:00 ب.ظ ]





  بی تفاوتی شیعه   ...

​🔷 #بی‌تفاوتی_شیعه نسبت به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف .

💠💠💠🔹🔹🔹🔹

👈 حاج محمد علی فشندی تهرانی می‌گويد : 👇👇👇

📜در مسجد جمكران قم ، اَعمال را بجا آورده و با همسرم می‌آمدم، ديدم آقای نورانی داخل صحن شده و قصد دارند به طرف مسجد بروند .

↩️ گفتم اين سيّد در اين هوای گرم تابستان از راه رسيده تشنه است ، ظرف آبی به دست او دادم تا بنوشد پس از آنكه ظرف آب را پس داد گفتم : آقا شما دعا كنيد فرج امام زمان عجل الله را از خدا بخواهيد تا امر فرج نزديك گردد . ⬇️⬇️⬇️

⬅️ فرمودند: 👈 #شيعيان_ما به اندازه آب خوردنی ما را نمی‌خواهند اگر بخواهند دعا می‌كنند و فرج ما می‌رسد .

💠 اين را فرمودند، تا نگاه كردم آقا را نديدم ، فهميدم وجود اقدس امام زمان سلام الله علیه را زيارت كردم و حضرتش امر به دعا نموده است .
[ کتاب شیفتگان حضرت مهدی عجل الله ]

⭕️ اگر کلامی را شنیدید با تفکر و اندیشه می‌توانید به حقّانیت آن کلام پی ببرید .

↩️ اگر به این مسئله توجه کنیم، که ما به عنوان شیعه برای امام زمانمان چه کردیم و در غیبت ایشان چه وظایفی به عهده ما بوده که بجا نیاوردیم، آنگاه می‌فهمیم که این تشرّف حق است و به حقّانیت آن پی می بریم .

🔴 اگر خود را شیعه میدانیم‼️ باید از خواب غفلت بیدار شویم و بفهمیم که ما هم در زمان غیبت همچون مردمان گذشته نسبت به #امام_و_ولایت وظایفی داریم و ما هم در آزمایش الهی هستیم و بی‌تفاوتی باعث طولانی شدن غیبت است .

💥بیدار شویم و بیدار کنیم .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 02:48:00 ب.ظ ]





  آرزوی دلم یعنی میشه   ...

.

در روایات داریم… 

امام باقر و امام سجاد با آواز بسیار خوش #قرآن می‌خواندند😇

وقتی که صدای خواندنِ قرآنشان از درون منزلشان بلند میشد عابرین که از کوچه ی پشت آن خانه می گذشتند و صدای #امام را می‌شنیدند سرجای خودشان #میخکوب می‌شدند🙂

احیانا اتفاق می افتاد که سقاها درحالی که به زحمت مَشک آب را می کشیدند وقتی که به انجا می رسیدند با این بار سنگین می ایستادند تااین صدای خواندن #قرآن را بشنوند..

🍀مثلا امام‌زمان#قرآن بخونه ماگوش‌بدیم😭♥️

#آرزوی_دلم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 02:41:00 ب.ظ ]





  داستان جوان لا مذهب وهدایت   ...

💥 داستان جوان لامذهب و هدایت❗️

🔻 یکى از دوستان چنین نقل مى‏کرد که: “در ماشین نشسته و مشرّف به کربلاى معلّى مى‏شدم، سفر من از ایران بود. در نزدیکى صندلى من جوانى ریش تراشیده و فرنگى مآب نشسته بود لهذا سخنى بین ما و او ردّ و بدل نشد. ناگهان صداى این جوان دفعتا به زارى و گریه بلند شد. بسیار تعجّب کردم، پرسیدم سبب گریه چیست؟ گفت: پس اگر به شما نگویم به چه شخصى بگویم. از دوران کودکى تربیت من طورى بود که لامذهب بار آمده و طبیعى بودم و مبدأ و معاد را قبول نداشتم فقط در دل خود محبّتى به مردم دیندار احساس مى‏کردم خواه مسلمان باشند یا مسیحى یا یهودى. شبى در محفل دوستان که بسیارى بهائى بودند حاضر شدم و تا ساعتى چند به لهو و لعب و رقص و غیره اشتغال داشتم.

پس از گذشت زمانى در خود احساس شرمندگى نمودم و از افعال خودم خیلى بدم آمد ناچار از اطاق خارج شده به طبقه فوقانى رفتم و در آنجا تنها مدّتى گریه کردم و چنین گفتم: اى آنکه اگر خدائى هست آن خدا توئى، مرا دریاب. پس از لحظه‏اى به پائین آمدم. فرداى آن شب به اتّفاق رئیس قطار و چند نفر از بزرگان براى مأموریّت فنّى خود عازم مسافرت به مقصدى بودیم، ناگهان دیدم از دور سیّدى نورانى نزدیک من آمده به من سلام نمود و فرمود: با شما کارى دارم، وعده کردم فردا بعد از ظهر از او دیدن کنم.
از روى تصادف رئیس قطار فرمان داد که فردا بعد از ظهر که کاملا تطبیق با همان وقت معهود مى‏نمود باید فلان مکان بوده و دستوراتى چنین و چنان به من داد که باید عمل کنى، من با خود گفتم بنا بر این نمى‏توانم دیگر به دیدن این سیّد بروم. فردا چون وقت کار محوّله رئیس قطار

نزدیک مى‏شد در خود احساس کسالت کردم و کم‏ کم تب شدیدى روى نموده به قسمى که بسترى شدم به طورى که طبیب براى من آوردند و طبعا از رفتن براى مأموریّتى که رئیس قطار داده بود معذور گردیدم.
پس از آنکه فرستاده رئیس قطار از نزد من بیرون رفت دیدم تب فرو نشست و حالم به حالت عادى برگشت کاملا خوب و سرحال خود را دیدم، دانستم باید در این میان سرّى باشد، از این روى برخاسته به منزل آن سیّد رفتم، به مجرّد آنکه نزد او نشستم فورا یک دوره اصول اعتقادیّه با برهان و دلیل براى من گفت به طورى که من مؤمن شدم و سپس دستوراتى به من داده فرمود: فردا نیز بیا، چند روزى همچنان نزد او رفتم. هنگامى که پیش روى او مى‏نشستم آنچه از امور واقعه روى داده بود براى من بدون ذرّه‏اى کم و بیش حکایت مى‏نمود و از افعال و نیّات شخصى من که احدى جز من بر آنها اطّلاع نداشت بیان مى‏نمود.

📮 خلاصه به طور کلّى رشته کارم را عوض کرد و برنامه زندگى مرا تغییر داد. و بالأخره مأمور شدم که براى زیارت اعتاب عالیات بدان صوب مسافرت کنم. این سفر، سفرى است که به امر آن سیّد بزرگوار مى‏نمایم.

دوست ما گفت: در نزدیکى‏هاى عراق دوباره دیدم ناگهان صداى او به گریه بلند شد، سبب را پرسیدم گفت:

الآن وارد خاک عراق شدیم چون حضرت ابا عبد الله علیه السّلام به من خیر مقدم فرمودند.

🔥منظور آنکه اگر کسى واقعا از روى صدق و صفا قدم در راه نهد و از صمیم دل هدایت خود را از خداى خود طلب نماید موفّق به هدایت خواهد شد اگرچه در امر توحید نیز شکّ داشته باشد.

📚 رساله لب‌الباب صص 90_ 92 با کمی تلخیص

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[جمعه 1402-10-22] [ 03:43:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما