یامهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      





جستجو





  حکایت بهلول واستاد   ...

?حکایت بهلول واستاد

روزی بهلول در حالی که داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردانش می گوید :

من امام صادق (ع) را قبول دارم اما در سه مورد با او کاملا مخالفم !

یک اینکه می گوید :

خداوند دیده نمی شود

پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد

دوم می گوید :

خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند

در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد

سوم هم می گوید :

انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد

در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد

بهلول تا این سخنان را از استاد شنید فورا کلوخ بزرگی به دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد

اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد و آنرا شکافت !

استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند

خلیفه گفت : ماجرا چیست؟

استاد گفت : داشتم به  دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد و آنرا شکست !

بهلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟

گفت : نه

بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد

ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد.

ثالثا : مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند ؟

پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم.

استاد دلایل بهلول دیوانه را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[جمعه 1401-05-21] [ 08:23:00 ب.ظ ]





  کریم شیره ای   ...

#کریم_شیره_ای

می گویند روزی ناصرالدین شاه به کریم شیره ای گفت نام ابلهان عمده تهران را بنویس !

کریم گفت به شرط آنکه نام هر کسی را بنویسم عصبانی نشوی و دستور قتل مرا صادر نکنی ! 

شاه به کریم شیره ای قول داد. 

کریم در اول لیست اسم ناصرالدین شاه را نوشت ! ناصرالدین شاه عصبانی شد و خطاب به کریم گفت: 

اگر ابلهی و حماقت مرا ثابت نکنی میر غضب را احضار می کنم تا گردنت را بزند !

کریم گفت: 

مگر تو براتی پنجاه هزار تومانی به پرنس ملکم خان نداده ای که برود در پاریس آن را نقد کند و بیاورد؟! 

ناصرالدین شاه گفت: 

بلی همین طور است. کریم گفت: 

من تحقیق کرده ام، پرنس همه املاک و اموال خود را در این مملکت نقد کرده و زن و فرزند و دلبستگی هم در این دیار ندارد، ‌اگر آن وجه را به دست آورد و دیگر به مملکت برنگردد و تو نتوانی به او دست یابی چه می گویی!؟ 

ناصرالدین شاه گفت: 

« اگر او این کار را نکرده و آن پول را پس بیاورد تو چه خواهی گفت ؟»

کریم شیره ای گفت: 

« آن وقت نام شما را پاک می کنم و نام او را در اول لیست می نویسم !!»

کریم شیره‌ای دلقک مشهور دربار ناصرالدین شاه قاجار بود. محبوبیتش نزد شاه باعث شد که زمانی که وی مُرد سه روز عزای عمومی اعلام شود.

او در اصفهان زندگی می‌کرده‌است و همه او را با نام کریم پشه می‌شناختند (به خاطر نیش و کنایه ‌هایش)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:21:00 ب.ظ ]





  وصیت شهید به من وتو   ...

#وصیت_شهید به مـن و تـو♥

#شهید: حاج حسین همدانی ?

?نبود بصیرت عامل مهم شکست ملت هاست وهر جا که در طول تاریخ از دشمن ضربه خورده ایم، به خاطر بی بصیرتی بوده است. 

✨امروز مشاهده می کنیم که انقلاب اسلامی مسیر رونده خود را طی می کند وبه عنوان پدیده نو ظهور باید اثرات آن را در آن سوی مرزها جستجو ومشاهده کرد 

✨جانبازان ما با تحمل دردهای فراوان حجت را تمام کردند که باید مقاومت را ادامه داد. سفارش میکنم که همیشه بدهکار به انقلاب و نظام باشید ونه طلبکار آن، عشق به ولایت فقیه واطاعت کامل از ایشان سعادتمندی دنیا وآخرت را دارد. از امام ومولایم (امام خامنی) که نتوانستم سرباز خوبی باشم عذر خواهی میکنم

?نثار روح پاک شهید حاج حسین همدانی صلواتی هدیه بفرمایید…

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 01:30:00 ب.ظ ]





  تلنگر   ...

#تلنگر ?

- گفت:مگه امام زمان(عج) امام‌جمعه است؟! 

+ نه! امامِ‌زمانه! (:

- پس چرا فقط جمعه ها به یادش می‌اُفتید ؟!..

+ سکوت?:(

‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎

#شرمنده_ام_آقا 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 01:24:00 ب.ظ ]





  مثال مرگ برای شایستگان   ...

? مثال مرگ، برای شایستگان?

✍شخصی از امام جواد (علیه السلام) پرسید، چرا عده ای از مسلمانان از مرگ هراسانند و آن را ناخوش دارند. امام جواد (علیه السلام) فرمود: زیرا آنها مرگ را نمی شناسند از این رو آن را خوش ندارند. اگر آن را می شناختند و از دوستان خدا بودند، آن را دوست داشتند، و می دانستند آخرت برای آنها، بهتر از دنیا است. سپس امام جواد (علیه السلام) برای روشن نمودن مطلب، این مثال را زد و به او فرمود: چرا کودک و دیوانه، دوائی را به حال او سود دارد و موجب تسکین درد آنها می شود، دور می کنند و نمی خورند؟

امام جواد (علیه السلام) فرمود: سوگند به کسی که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را به حق مبعوث کرد، کسی که خود را برای مرگ، آماده کامل کند، فایده آن مرگ برای او از فایده این دارو برای بیمار بیشتر است، آگاه باشید، اگر آنها (که خود آماده کرده اند) می دانستند که مرگ برای آنها پلی به سوی نعمتهای الهی است، با علاقه ای بیش از علاقه خردمند بیدار، به دارو، برای دفع آفات و تحصیل سلامتی، آن مرگ را می طلبیدند. نیز روزی امام جواد (علیه السلام) به بالین بیماری از یارانش رفت، دیدی گریه می کند و در مورد مرگ بی تابی می کند، امام جواد (علیه السلام) به او فرمود: ای بنده خدا! از این رو از مرگ می ترسی که آن را نمی شناسی، هرگاه بدنت پر از چرک گردد، و زخمها و بیماری های پوستی بردارد تو بدانی که اگر به حمام بر وی و بدن خود را شستشو بدهی، همه آنها چرکها و زخمها، برطرف می گردد، آیا با علاقه به حمام برای شستشو می روی؟ و یا به حمام رفتن را دوست نداری؟ بلکه دوست داری که آن چرکها و زخمها در بدنت بماند؟

او عرض کرد: ای فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، دوست دارم که به حمام بروم.

امام جواد (علیه السلام) فرمود: فذالک الموت هو دللک الحمام… آن مرگ همان حمام است، و آخرین مرحله برای زدایش گناهانت و پاکی از پلیدی معصیت هایت می باشد پس هرگاه بر مرگ وارد شدی و از آن گذشتی، و از هر گونه غم و اندوه و رنج و نجات می یابی و به هر گونه سرو و شادی می رسی. در این هنگام آن بیمار، آرامش یافت و بیانات امام جواد (علیه السلام) او را با نشاط نمود و تسلیم مرگ گردید، چشمش را فرو خوابانید و از دنیا رفت.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:41:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
 
 
مداحی های محرم