یامهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      





جستجو





  میلاد   ...

#آقام_یاحـــســـیـن_جان

از کودکی به نام حـسین، آشــنا شـدم
تا کم کَمَک به درد غمش، مبتلا شــدم
مادر نــهـــاد بر لــب مــن مُــــهر کربلا
تا وارث مــحــبّــت خــون خــدا شدم
مادر! تو را سپاس! که با دست همّتت
با برترین حماسه‌ی خاک، آشــــنا شدم
 

#السلام_علیک_یااباعبدالله
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[یکشنبه 1401-05-09] [ 09:16:00 ب.ظ ]





  داستان کوتاه   ...

?داستان کوتاه

“عاقبت قاتلان حسین(ع)

زرعة بن اَبان بن دارُم”

از عناصر خیبث سپاه عمربن سعد که در کربلا، مانع دسترسی حسین بن علی علیه السلام به آب شد.

روز عاشورا سال ۶۱ هـ.ق، آن زمان که سپاه کوفه بر حسین علیه السلام حمله کرد و آن حضرت مانند شیر غران روبروی آنها قرار گرفت و شمشیر به آنان کشید و گروه زیادی را مانند برگ خزان بر روی زمین، ریخت، تشنگی زیادی بر او غالب شد، از این رو به طرف رود فرات روان شد هرچند که عمروبن حجاج با چند صد سوار اطراف آنجا را محاصره کرده بودند.

کوفیان می‌دانستند که اگر آن حضرت جرعه‌ای آب بنوشد این بار چندین برابر از آنها بکشد و بسیاری قلع و قمع کند. 

همین جا بود که «زرعة بن ابان از قبیله بنی دارم» دستور داد که میان حسین و آب فرات حایل شوید و مگذارید که او بر آب دست پیدا کند و خودش بر اسب سوار شد و مردم هم دنبال او رفتند تا بین حسین علیه السلام و آب مانع شدند.

امام حسین او را نفرین کرد و فرمود: خدایا او را تشنه گردان.

زرعه خشمگین شد و تیری بر چانه آنحضرت زد امام علیه السلام تیر را بیرون کشید و دستش را زیر حنک (چانه) گرفت، هر دو دست از خون پر شد.

آنگاه گفت: خدایا از آن چه با پسر دختر پیغمبرت انجام می‌دهند سوی تو شکایت می‌کنم، خدایا آنها را یک به یک بشمار و بکش و پراکنده کن و یکنفر از آنها را باقی مگذار.

چیزی از این واقعه نگذشت که خداوند تشنگی را بر زرعة بن اَبان، مسلط کرد و او هرگز سیراب نمی‌شد.

پایان زندگی ننگین او؛

اکثر مقاتل نوشته‌اند که زرعة بن ابان، مدت کمی بعد از شهادت امام حسین علیه السلام زیست و بعد مبتلا به عطش شد به گونه‌ای که از سرما و گرما فریاد می‌زد گویا آتشی از شکمش شعله می‌کشید و پشتش از سرما می‌لرزید.

هرچه آب می‌خورد سیراب نمی‌شد.!

آب را برای او سرد می‌کردند و با شکر مخلوط و پیاپی به او می‌دادند (شربت بوده) ولی دائما فریاد می‌زد «آبم دهید»

یک کوزه آب به او می‌دادند، می‌خورد و کوزه دیگر می‌رسید و او بر پشت می‌افتاد و باز تشنه می‌شد و فریاد می‌کرد که تشنگی مرا کشت.

قاسم بن اصبغ بن نباته روایت می‌کند که گاهی من از کسانی بودم که او را پرستاری می‌کردم و برای آرامش و تسکین او جدیت داشتم و آب سرد برایش می‌آوردند آمیخته با شکر و قدح‌های پر از شیر و کوزه‌های پر از آب

او می‌گفت: وای بر شما، آب به من دهید که از تشنگی می‌میرم کوزه‌ها یا کاسه‌ای پر از آب به او می‌دادند که برای سیراب کردن یک خانواده کافی بود.

او می‌آشامید و همین که لب خود بر می‌داشت، لحظه‌ای دراز می‌کشید و مجددا می‌گفت آبم دهید…

اصبغ می‌گوید: به خدا قسم چیزی نگذشت که شکمش مانند شکم شتر برآمد و ورم کرد و بعد ترکید و او هلاک شد!!

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:45:00 ب.ظ ]





  داستان کوتاه   ...

#داستان_کوتاه_آموزنده 

❤ #داستان_عشق_پسروپدربه_يك_زن ! ❤️

جوانی پیش پدرش آمد و گفت

دختری رادیده ام و می خواهم با او #ازدواج کنم

من شیفته زیبایی این دختر و جادوی چشمانش شده ام

پدر با خوشحالی گفت

بگو این دختر کجاست تابرایت خواستگاری کنم و به اتفاق رفتند تادختر را ببینند

اما پدر به محض دیدن دختر دلباخته او شد و به پسرش گفت

ببین پسرم

این دختر، هم تراز تو نیست و تو نمی توانی او را خوشبخت کنی

او را باید مردی مثل من که تجربه زیادی در زندگی دارد، سرپرستی کند، تا بتواند به او تکیه کند

پسر حیرت زده جواب داد

امکان ندارد پدر، کسی که با این دختر ازدواج می کند من هستم نه شما

پدر و پسر با هم درگیر شدند و کارشان به اداره پلیس کشید

ماجرا را برای افسر پلیس تعریف کردند

افسر، دستور داد دختر را احضارکنند تا از خود او بپرسند که می خواهد با کدامیک از این دو، ازدواج کند

افسر پلیس با دیدن دختر، شیفته جمال و محو دلربایی او شد و گفت

این دختر مناسب شما نیست، بلکه شایسته ی شخص صاحب منصبی چون من است

این بار، سه نفری با هم درگیر شدند و برای حل مشکل نزد وزیر رفتند

وزیر با دیدن دختر گفت

او باید با وزیری مثل من ازدواج کند

..

قضیه ادامه پیدا کرد تا رسید به شخص امیر

امیر نیز مانند بقیه گفت

این دختر فقط بامن ازدواج می کند

بحث و مشاجره بالا گرفت

تا اینکه دختر جلو آمد وگفت

راه حل مسئله نزد من است

من میدوم و شما نیز پشت سر من بدوید

اولین کسی که بتواند مرا بگیرد با او ازدواج خواهم کرد

و بلافاصله شروع به دویدن کرد و پنج نفری: پدر؛ پسر؛ افسرپلیس؛ وزیر و امیر بدنبال او

ناگهان، هرپنج نفر با هم به داخل چاله عمیقی سقوط کردند

دختر جلو آمد و از بالای گودال به آنها نگاهی کرد و گفت

آیا می دانید من کیستم

من #دنیا هستم

من کسی هستم که مردم به دنبالم می دوند و برای بدست آوردنم، با هم رقابت می کنند و در راه رسیدن به من از دینشان غافل می شوند تا زمانی که در گودال ( #قبر ) گذاشته می شوند درحالی که هرگز به من نمی رسند!!

?اميرالمؤمنين علی - علیه السّلام - فرمود: إنكم إن رَغِبتُم فی الدنیا أفْنَیْتُمْ أَعمارَكُم فیما لا تبقُونَ له و لا یَبقی لكم. «غرر الحكم، ص 142»

 براستی اگر شما به دنیا رغبت كنید، #عمر تان را در چیزی كه برای آن باقی نمی مانید و آن نیز برای شما باقی نمی ماند، فنا كرده اید. 

❤️?❤️?❤️?

پس بياييد حواسمون به گودالهاي پيش رومون باشه!!!

در حدیث ديگری هم هست که دنیا بعد از آفرینشش گفت

 که خاصیت من این است که از هر کسی که به  دنبال من است فرارمیکنم

 

 و به دنبال هر کسی هستم که از من فرار میکند……

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:40:00 ب.ظ ]





  هوای نفس   ...

♨️هوای نفس همون “شیطان درونیِ انسان” هست. 

?اون یه موجود بسیار دروغگو، احمق، لجباز، حسود، پر رو، فضول، مغرور و نامرد هست.

در هر موقعیتی سعی میکنه “تا اونجا که میشه انسان رو به خطا بندازه".

⁉️ اینکه یه نفر با اینکه میدونه کارش اشتباه هست چرا اون کار رو انجام میده؟

⁉️?

❓اونی که می دونه سیگار کشیدن اشتباهه و ضرر داره چرا سیگار میکشه؟

چیه؟ ایمان نداره به اینکه سیگار بد هست؟

❗️

?نه عزیزم. طرف حتی ممکنه دکتر هم باشه اما میبینیم بازم سیگار میکشه! کاملا هم “ایمان داره که سیگار براش ضرر داره".

علت چیز دیگه ای هست.

??علتش اینه که “یه برنامه ی منسجم مبارزه با نفس نداشته".

⭕️ اونی که غیبت میکنه میدونه بد هست و انجام میده. اونی که حسادت میکنه، اونی که ارتباط با نامحرم داره و ….

تقریبا 99 درصد گناهانی که انسان ها انجام میدن رو میدونن بد هست اما انجام میدن.درسته؟!

علتش چیه؟

‼️ “عقل” انسان میفهمه که اون کار غلط هست، اما “هوای نفسش” انقدر قوی شده که اجازه نمیده عقلش حرف بزنه. “میزنه توی دهن عقل! “

⭕️چرا ما که میدونیم یه کاری بد هست اما انجامش میدیم؟

⛔️چون هیچ برنامه ی منسجمی برای “قوی کردن عقل” و “زدن هوای نفس” نداریم.

✅فقط کافیه از الان سعی کنیم با عقل مون تو دهن هوای نفس بزنیم و گرنه هوای نفس تو دهن ما میزنه و ما رو بدبخت میکنه

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 03:13:00 ب.ظ ]





  خواص ذکر لا اله الا الله   ...

#خواص‌ذکرلااله‌الاالله

? اگر کسی «لا إله إلا الله»اش را تنظیم کند، بقیه امور برایش تنظیم می‌شود.

? اینکه در روایت تأکید می‌کنند که افضل اذکار «لا إله إلا الله» است؛ چون اساسی‌ترین و بنیادی‌ترین ذکر و حقیقت عالم و خبر عالم است. ما دیگر خبری مهمتر، ارزشمندتر و دوست‌داشتنی‌تر از این در دنیا نداریم که ای انسان برای تو معشوقی و دلبری غیر از الله نیست.

?حقیقتاً تو هر چیزی را که دوست داری یا هر کس را که دوست داری، در واقع به خاطر عشق به الله‌ است، به خاطر اینکه تو کمال مطلق و بی‌نهایت را دوست داری. بنابراین، این ذکر در تربیت، رشد و سرعت انسان فوق‌العاده مهم است.

?بزرگان دین فرمودند که هر وقت دلتان به کسی یا چیزی گیر کرد، یعنی اسارت انسان، یعنی ذلت انسان. برای اینکه دلتان از ذلت آزاد شود، بگویید: «أشهد أن لا إله إلا الله»، یعنی شهادت می‌دهم که من دلبر و معشوقی جز الله ندارم.

? این برای آزادسازی دل ما از اینکه گدای عاطفی کسی نباشیم یا وابستگی به کسی پیدا نکنیم، کارساز است؛ چه در خانواده و چه در بیرون از خانواده، فرقی نمی‌کند.

? #استاد_محمد_شجاعی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 03:11:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
 
 
مداحی های محرم