یامهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      





جستجو





  زندگی آیت الله بهجت   ...

✅فکر می‌کردم سالخورده‌تر که شود، از عبادتش کم می‌شود. مقداری استراحت خواهد کرد.

٩٠ ساله شد، اما عبادتش کم نشد که هیچ، انگار عاشق‌تر هم شده بود.

?اگر کار روزمره‌ای پیش می‌آمد، محال بود از عبادتش به‌خاطر آن کار بکاهد.

از خوردن و خوابیدن می‌زد تا به عبادتش برسد.

?یکی‌دو ساعت پیش از فجر بیدار بود و به مناجات و استغفار مشغول می‌شد.

?تا صبحانه، به‌اختلاف فصل، حدود ۵ یا ۶ ساعت عبادت می‌کرد.

?نماز ظهر و عصر با تعقیباتش دو ساعت و نیم طول می‌کشید. سه ساعت و نیم هم وقتش صرف نماز مغرب و عشا، دعاها و نافله می‌شد.

?بعد از رحلتشان، حساب کردم، دیدم یازده ـ دوازده ساعت در روز به عبادت مشغول بود.

به مطالعه‌اش، به تدریسش،

?به کارهای خانواده هم می‌رسید و از هیچ‌کدام بازنمی‌ماند.

?خوب که فکر می‌کردم، می‌دیدم بی‌راه نبود وقتی می‌گفت:

«در طول شبانه‌روز، وقت کم دارم.»

(این بهشت، آن بهشت، ص۶١و۶٢؛ بر اساس خاطرۀ حجت‌الاسلام و المسلمین علی بهجت)

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[یکشنبه 1401-05-23] [ 08:54:00 ب.ظ ]





  یا صاحب الزمان   ...

??

?جا دارد که بر مصائب حضرت ولیّ عصر ارواحنافداه اشک بریزیم?

آن امامی که کربلایش کره‌ی زمین است و عاشورایش ١١٨٠سال طول کشیده است. هر روز هم پیغام می‌دهند و سفارش می‌فرمایند‌ که «أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ». 

هر روز ندایشان بلند است؛ «مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ» (صف/١۴) آیا کسی هست مرا یاری کند؟ 

همان‌طوری که جدّشان در کربلا فرمودند: کسی هست مرا یاری کند؟ «هل من ناصر ینصرنی»؟

 امّا یاری‌کننده‌ای نبود…

▪️استاد اخلاق حاج آقا زعفری زاده حفظه الله 

#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[شنبه 1401-05-22] [ 11:23:00 ب.ظ ]





  عزاداران سه دسته اند   ...

✨﷽✨

✅عزاداران سه دسته اند…

✍دسته اول: گرچه عزاداری را ترک نمیکنند و در مجالس شرکت میکنند اما زمینه هر گناهی هم که پیش آمد مرتکب میشوند! درکِ چنین فردی از قیام امام حسین، ناقصه.

✍دسته دوم: دل پاکی دارند و خالصانه هم عزاداری میکنند اما متاسفانه اهدافِ عزاداری را به خوبی نمیشناسند!

✍گروه سوم: کسانیکه از جریان عاشورا چیزهای خوب و مفیدی میدانند و زندگیِ خود را با اهداف امام حسین گِره زده اند، به حق و حق طلبی نزدیک ترند. عزاداری اینان، اثرگذارتر است.

 منتظران هم سه دسته هستن …

دسته اول مردمی که خودشون اهل فسق و خطا هستند ولی به علت اینکه فطرتاً دنبال آرامش حقیقی اند، انتظار دولت امام زمان را میکِشند. دسته دوم کسانیکه اهل فسق نیستند اما به انتظار فرج، نگاهِ حداقلی دارند. اینها در غم فراق، اشک میریزند، برای ظهور هم دعا میکنند و به دنبال این اند رضایت امام زمان را جلب کنند، عموم شیعیان و محبین حضرت اینطوری اند. گروه سوم کسانیکه مثل عاشوراییان علاوه بر خودسازی و دیگرسازی، تا پای جان برای مقابله با مستکبرین تلاش میکنند که در ۳۱۳ نفر، چنین روحیه ای براحتی قابل مشاهدست

?حالا من مانده ام و این سه دسته…

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 11:12:00 ب.ظ ]





  نصایحی از عارف بزرگ علامه طباطبایی   ...

نصایحی از عارف بزرگ،  مفسر کبیر قرآن ،علامه طباطبایی رحمةالله تعالی علیه:

?از #علامه_طباطبايی (ره) سوال کردند چه کار کنيم که در #نماز حواسمان جمع باشد؟؟

فرمود قــبل از نمـــاز مــراقب زبـان خودتان باشيد نماز با حضـور قلب مزد است و آنـرا به هر کسی نمی دهند اين هـــديه را به کسی ميدهند که قبلاً زحمتی کشيده باشد.

?من از سکوت آثار گرانبهایی را مشاهده کردم چهل شبانه روز سکوت اختیار کنید و جز در امور لازم سخن نگویید و به فکر و ذکر مشغول باشید تا برایتان صفا و نورانیت حاصل شود. 

?ایمان به روز جزا (قیامت)، مهمترین عاملی است که انسان را به ملازمت تقوا و اجتناب از اخلاق ناپسند وادار می کند!

چنان چه فـرامـوش ساخـتـن آن ریشـه اصـلی هـر گناهی است.!

? با تمام وجود به سوی خداوند متعال توجه کنید و خود را در برابر او ببینید و تصور کنید.

روزانه با خداوند خلوت کرده و به ذکر او مشغول باشید.

در خوردن، آشامیدن، حرف‌زدن، معاشرت و خواب از افراط و تفریط بپرهیزید.

فرصت عمر را غنیمت شمرید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 11:08:00 ب.ظ ]





  خاطره ای زیبا از استاد زرین کوب   ...

#خاطره_ای_زیبا_از_دکتر_زرین_کوب

?روز عاشورا بود و در مراسمی بهمین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و عکسم را روی آن زده بودن انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم.

?دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی ام می گشتم .. موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند ، برای همین نمی خواستم، فعلا کسی متوجه حضورم بشود، هرچه بیشتر فکر می کردم ، کمتر به نتیجه می رسیدم ، ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته افکارم را پاره کرد :

?ببخشید شما استاد زرین کوب هستید ؟

?گفتم : استاد که چه عرض کنم، ولی زرین کوب هستم

?خوشحال شد، شروع کرد به شرح این که چقدر دوست داشته، بنده را از نزدیک ببیند، همین طور که صحبت میکرد، دقیق نگاهش می کردم، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد ؟

?پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین، اما باوقار

?می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده و در اوقات بیکاری یا قرآن می خواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را می خواند

?پرسیدم : حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید ؟

?گفت : سؤالی داشتم و سپس پرسید : شما به فال حافظ اعتقاد دارید ؟

?گفتم : خب بله ، صددرصد … گفت : ولی من اعتقاد ندارم !

?پرسیدم : من چه کاری می تونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد ؟

?( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم ) 

?گفت : خیلی دوست دارم معتقد شوم، یک زحمتی برای من می کشید ؟

?گفتم : اگر از دستم بر بیاد، حتما ، چرا که نه

?گفت : یک فال برام بگیر

?گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم نیست

?بلافاصله دیوانی کوچک از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت : بفرما

?مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم، نیت کنید

?فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمی خوام، می خوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه ؟؟

?برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال

?حافظ …عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ عشق و علاقه این مرد به حافظ چی ؟

?با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوعات پرداخته باشد

?متوجه تردیدم شد، گفت : چی شد استاد ؟ گفتم  : هیچی، الان

?چشمان را بستم و فاتحه ای قرائت و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم : 

?زان یار دلنوازم شکریست با شکایت

?گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت

 

?بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم

?یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت

 

?رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس

?گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

 

?در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا

?سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

 

?چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی

?جانا روا نباشد خونریز را حمایت

 

?در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود

?از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت

 

?از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود

?زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت

 

?ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم

?یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت

 

?این راه را نهایت صورت کجا توان بست

?کش صد هزار منزل بیش است در بدایت

 

?هر چند بردی آبم روی از درت نتابم

?جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت

 

?عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ

?قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت

?خدای من این غزل موضوعش امام حسین  و وقایع روز و شب یازدهم نیست، پس چیست ؟ سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل، از این زاویه نگاه نکرده بودم، این غزل ویژه برا همین مناسبت سروده شده !

?بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی و گریه می کرد، طوری که تمام بدنش می لرزید انگار روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود .

?متوجه شدم عده ای دارند مارا تماشا می کنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فرا خواند و عذرخواه که متوجه حضورم نشده ، حالا دیگر می دانستم سخنان خود را چگونه آغاز کنم .

?بلند شدم، دستم را گرفت و می خواست ببوسد که مانع شدم، خم شدم، دستش را به نشانه ادب بوسیدم .

?گفت معتقد شدم، معتقد بووودم، ایمان پیدا کردم استاد، گریه امانش نمی داد !

 

?آن روز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند .

?پیشنهاد می کنم هر وقت حال خوشی داشتید، این غزل را بخوانید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:43:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما