یامهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      





جستجو





  لذت عفو وجوان گنهکار   ...

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

✍🏼… علامه طباطبايى در مقابل شاگردان عصبانى نمى‌شد و سابقه نداشت به فراگيران سخنان اهانت‌آميز بگويد يا با آنان تندى كند، سراپاگوش بود و چون حرف اشكال‌كننده به پايان مى‌رسيد جوابش را به آرامى مى‌داد و او را قانع مى‌نمود.

جوانى به نام سيد احمد… بود كه از محضر علامه بهره برد ولى درس‌هاى حوزه را ادامه نداد و به دانشگاه رفت. او در آغاز از علاقه‌مندان علامه بود ولى چون از دختر ايشان خواستگارى كرده و جواب رد شنيده بود با عقايد اين فيلسوف از در مخالفت برآمد و اشكالاتى بر تفسير الميزان نوشت كه تحت عنوان حول الميزان به زبان عربى چاپ شد.

➰برخى شاگردان خدمت استاد رفته و خاطرنشان ساختند چنين اثرى عليه تفسيرتان منتشر شده است، در شأن شما نمى‌باشد كه جواب او را بدهيد ولى اجازه دهيد آن را بدون پاسخ نگذاريم.

ايشان فرمودند: ولا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلاّ بِأَهْلِه. نقشه‌اى كه او كشيده براى خودش خسارت مى‌آورد و تيرى كه رها كرده به سوى وى كمانه مى‌كند. و طولى نكشيد كه اين جوان فوت نمود.

👈🏽يكى از دوستان مى‌گفت: در يک سفرى كه از تهران مى‌آمدم بنده خدايى از اهالى آذربايجان در ماشين، پهلويم نشسته بود. به مناسبت گفتم: اهل كجاييد؟ قم چه كار داريد؟

گفت: قصد دارم به زيارت بارگاه حضرت فاطمه معصومه عليها السلام بروم ولى يك كار واجب‌ترى هم دارم. مى‌خواهم خدمت علامه طباطبايى بروم، راستى خانه‌اش كجاست؟

و رفته رفته ماجرا را تعريف كرد، و افزود دوستى داشتم به نام سيد احمد… كه همشهرى ما بود و اخيراً مرحوم گرديد.

🔖چند شب پيش او را در عالم رؤيا مشاهده كردم. خواب آشفته و نگران كننده‌اى ديدم؛ مشاهده نمودم قيامت برپا شده و فرشتگان الهى اين دوست تازه درگذشته را مى‌كشند و به طرف جهنم مى‌برند. وقتى نگاهش به من افتاد شروع كرد به داد زدن. فرياد زد: فلانى فلانى به دادم برس. گفتم: چه مى‌گويى؟ چرا به اين وضع دچار شده‌اى، مگر چه كرده‌اى؟ گفت: برو قم و به علامه طباطبائی بگو مرا حلال کند. از او عذرخواهی نما که من اسباب اذیت و رنجاندن او را فراهم کردم. از وحشت از خواب پریدم. حالا دارم نزد ایشان می روم تا وظیفه ام را انجام دهم. بعد که با علامه دیدار نموده و این ماجرا را مطرح کرده بود ایشان با نهایت فروتنی به گریه افتاده و برای او استغفار نموده بود.

📚تماشای فرزانگی و فروزندگی _ ص 28، 26.

▪️از آیت الله شیخ حسن مجد ارموی شاگرد علامه طباطبائی منقول است که ؛ حضرت علامه پس از شنیدن عاقبت آن سید توهین کننده فرمودند: گیرم خدا او را به آتش بسوزاند چه سودی به من می رسد! و بزرگوارانه او را بخشیدند.

قرابت🌿🖇:در عفو لذتی است که در انتقام نیست.» این سخن ارزشمند اشاره به توصیه امیرمومنان، علی(ع) درباره بخشش و گذشت و چشم پوشی از خطای خطاکار است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[جمعه 1402-07-07] [ 01:01:00 ب.ظ ]





  تشرف ملا احمد مقدس اردبیلی   ...

📌تشرف ملا احمد مقدس اردبيلي

سيد مير علام تفرشي، كه از شاگردان فاضل مقدس اردبيلي  رضوان الله علیه است، مي گويد: شبي در صحن مقدس اميرالمؤمنين (سلام الله علیه) راه مي رفتم.

خيلي از شب گذشته بود.

ناگاه شخصي را ديدم كه به سمت حرم مطهر مي آيد.

من نيز به سمت او رفتم، وقتي نزديك شدم، ديدم استاد ما ملا احمد اردبيلي است.

خود را از او مخفي كردم، تا آن كه نزديك در حرم رسيد و با اين كه در بسته بود، بازشد و مقدس اردبيلي داخل حرم گرديد.

ديدم مثل اين كه با كسي صحبت مي كند.

بعد از آن بيرون آمد و در حرم هم بسته شد.

به دنبال او براه افتادم، به طوري كه مرانمي ديد.

تا آن كه از نجف اشرف بيرون آمد و به سمت كوفه رفت.

وارد مسجد جامع كوفه شد و در محرابي كه حضرت اميرالمؤمنين (سلام الله علیه)  شربت شهادت نوشيده اند، قرار گرفت، ديدم راجع به مساله اي با شخصي صحبت مي كند وزمان زيادي هم طول كشيد.

بعد از مدتي از مسجد بيرون آمد و به سمت نجف اشرف روانه شد.

من نيز به دنبالش مي رفتم، تا نزديك مسجد حنانه رسيديم 

(مسجدي كه ديوارش خم شده است وعلت آن اين است كه وقتي جنازه اميرالمؤمنين صلوات الله علیه را براي دفن در نجف اشرف، ازآن جا عبور مي دادند، ديوار اين مسجد، روي ارادت به آن حضرت خم شد).

در آن جا سرفه ام گرفت، به طوري كه نتوانستم خود را نگه دارم.

همين كه صداي سرفه مرا شنيد، متوجه من شد و فرمود: آيا تو مير علامي؟ 

عرض كردم: بلي.

فرمود: اين جا چه كار داري؟ 

گفتم: از وقتي كه داخل حرم مطهر شده ايد، تا الان با شمابودم، شما را به حق صاحب اين قبر اميرالمؤمنين (سلام الله علیه)  قسم مي دهم، اتفاقي را كه امشب پيش آمد، از اول تا آخر به من بگوييد.

فرمود: مي گويم، به شرط آن كه تا زنده ام آن را به كسي نگويي.

من هم قبول كردم و باايشان عهد و ميثاق نمودم.

وقتي مطمئن شد، فرمود: بعضي از مسائل بر من مشكل شد و در آنها متحير ماندم ودر فكر بودم كه ناگاه به دلم افتاد به خدمت اميرالمؤمنين  صلوات الله و سلامه علیه  بروم و آنها را ازحضرتش بپرسم.

وقتي كه به حرم مطهر آن حضرت رسيدم، همان طوري كه مشاهده كردي، در به روي من گشوده و داخل شدم.

در آن جا به درگاه الهي تضرع نمودم، تا آن حضرت جواب سؤالاتم را بدهند.

در آن حال صدايي از قبر مطهر شنيدم كه فرمود: به مسجد كوفه برو و مسائلت را از قائم بپرس، زيرا او امام زمان تو است.

به نزد محراب مسجد كوفه آمده و آنها را از حضرت حجت صلوات الله و سلامه علیه  سؤال نمودم، ايشان جواب عنايت كردند و الان هم برمي گردم .

 📚 بركات حضرت ولي عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف(خلاصه العبقري الحسان)

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:57:00 ب.ظ ]





  از هر دستی بدی از همون دست پس میگیری   ...

از هر دستی بدی از همون دست پس ميگيری

🍃

💛 

💠ﻣﮕـﺮ میﺷﻮﺩ

قلبی ﺭﺍ بشکنی 

ﻭ قلبت شکسته ﻧﺸـﻮد🌸🍃

💠ﻣﮕﺮ میﺷﻮﺩ 

چشمی ﺭﺍ ﮔﺮﯾﺎﻥ کنی

ﻭ ﭼﺸﻤﺖ ﮔﺮﯾـﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ🌸🍃

💠ﻣﮕﺮ میﺷﻮﺩ 

ﺫهنی ﺭﺍ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ کنی

ﻭ ﺫهنت ﭘﺮﯾﺸـﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ🌸🍃

💠ﻣﮕﺮ میﺷﻮﺩ

اﺣﺴﺎسی ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍنی

ﻭ ﺍﺣﺴﺎست ﺳﻮخته ﻧﺸﻮﺩ🌸🍃

 

💠ﻣﮕر ﻣﯽ ﺷـــﻮﺩ ؟✨✨

بیشتر مواظب باش

این دنیا بی‌قانون نیست!

✨🍃🌸🍃✨

✍از خیر و شر، هرچه که به این دنیا داده باشی، روزی به طرف خودت باز ‌میگردد.

🌹این جهان کوه است و فعل ما ندا

     باز می گردد نداها را صدا

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[پنجشنبه 1402-07-06] [ 10:49:00 ب.ظ ]





  پندانه   ...

✨﷽✨

#پندانه 

🔴مِثقالَ ذَرّه

✍در قیامت نوبت حساب و کتاب مِثقالَ ذَرّه‌هاست!

مِثقالَ ذَرّه که می‌گویند

یعنی همان چند لحظه‌ای که بوی عطر زنی تمام مردی را به‌هم می‌ریزد!

مِثقالَ ذَرّه که می‌گویند

یعنی همان چند لحظه‌ای که شخصی به نامحرمی لبخند می‌زند ولی فکرش ساعت‌ها درگیر همان

یک لبخند است!

مِثقالَ ذَرّه که می‌گویند

یعنی حساب و کتاب زمانی که فردی با همسرش بلند می‌خندد و جوان مجردی هم در همان حوالی آن‌ها را با حسرت نگاه می‌کند.

مِثقالَ ذَرّه که می‌گویند

یعنی حساب کردن زمانی که فردی در پایان صحبت‌هایش با نامحرم به خیال خودش از روی ادب، جانم و قربانت می‌گوید و رابطه‌ای را به همین اندازه سرد می‌کند!

مِثقالَ ذَرّه که می‌گویند

یعنی همان چند لحظه‌ای که با فروشنده‌ای نامحرم، احساس صمیمیت می‌کند.

و…

قدر این‌ها پیش ما خیلی کوچک است و به حساب نمی‌آید. 

اما مِثقالَ ذَرّه که می‌گویند 

امثال همین‌هاست، همین کارهای کوچکی که مثل ضربه اول دومینو خیلی کوچک است اما انتهایش را روزی که پرده‌ها کنار رفت، خواهیم دید!

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[چهارشنبه 1402-07-05] [ 05:14:00 ب.ظ ]





  دلت کجاست؟   ...

✨﷽✨

✳️ دلت کجاست؟

✍ یکی از اقوام امیرالمومنین علیه السلام به خدمت ایشان آمدند. برادر یا دوست او مدتی بود از دنیا رفته بود و او بسیار اظهار دلتنگی می‌کرد. حضرت به وی فرمودند: آیا می‌خواهی او را ببینی؟ پاسخ داد: بله. حضرت امیر علیه السلام ردای #پیامبر را بر دوش انداختند، عصای پیامبر را به دست گرفتند و به قبرستان رفتند. سپس از خداوند طلب کردند که آن فرد از قبر خارج شده و قیام کند. وقتی که وی از قبر بیرون آمد، سلامی کرد که به غیر از لسان عربی بود. #حضرت_علی علیه السلام از او پرسیدند: مگر هنگام فوت، عرب‌زبان نبودی؟ پاسخ داد: بله. دوباره پرسیدند: پس این چه زبانی است؟ آن فرد پاسخ داد: من #محبت و #ولایت کسی را پذیرفتم که زبان او این بود؛ تمام وجود من تبدیل شد به آن چیزی که محبوبم بوده است. زبانم نیز تغییر کرد. و این، زبان #اهل_آتش است. چون محبوب و ولیّ من اهل نار بود.

این روایت برای ما، با وضعی که داریم و محبت‌هایی که در دل داریم تأثرآور است. ببینید #عشق و محبت چیست و چه اثری دارد! انسان ممکن است ماشین یا خانه‌ای را دوست داشته باشد و عشق و علاقه‌اش را به این امور منصرف کند. اگر انسان در این حالت بمیرد، در روایت آمده است با این تعلقی که دارد، همراه با محبوبش محشور می‌شود.

👤 استاد محمدرضا عابدینی

📚 از کتاب ادب عاشقی ص ۸۰

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 05:11:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما