یامهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30





جستجو





  حکایت شیخ رجبعلی خیاط   ...

💠 حکایت شیخ رجبعلی خیاط

🔸 جوانی پارچه ای را نزد پیرمرد خیاط برد واز او خواست با آن پارچه کت و شلوار برایش بدوزد خیاط قبول کرد  ،  اجرت کار ۱۵ تومان مشخص شد و جوان چند روز بعد برای تحویل لباسش آمد و مبلغ ۱۵ تومان پرداخت کرد پیر مرد خیاط با لبخند ۵ تومان پس داد وقتی جوان علت را جویا شد گفت: ما طی نمودیم اجرت ۱۵ تومان  باشد و من راضی هستم چرا ۵ تومان پس دادید ؟

پیرمرد خیاط گفت گمان میکردم این کت و شلوار یک روز و نیم کار میبرد ولی یک روزه تمام شد دستمزد من در یک روز ده تومان کافی است . این گونه میشود پیرمرد خیاطی میشود شیخ رجبعلی خیاط و حضرت امام عصر برای دیدنش به مغازه اش میرود و با او نشست و برخواست می‌کند. 

📚 کیمیای محبت 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[دوشنبه 1401-11-10] [ 07:46:00 ق.ظ ]





  فرازی از وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید   ...

🔴فرازی از وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید🕊

من سید حسن، بچه تهران و از لشکر حضرت رسول ص هستم

پدرو مادر عزیزم، شهدا با اهل بیت ع ارتباط دارند؛ اهل بیت ع شهدا را دعوت میکنند

من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم وجنازه ام هشت سال و پنج ماه و بیست‌وپنج روز دیگر درمنطقه می‌ماند.

بعدازین مدت جنازه ام پیدا میشود آنگاه که دیگر امام خمینی در میانتان نیست.

این اسراری است که ائمه ع بمن گفتند و من بشما میگویم.

به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت میکنیم ؛ به آنان بگویید که مارا فراموش نکنند…

(دقیقا پیکر شهید بعداز شب عملیات یعنی ۸سال و ۵ ماه و ۲۵ روز بدستمان (دقیقا پیکر شهید بعداز شب عملیات یعنی ۸سال و ۵ ماه و ۲۵ روز بدستمان رسید و کاملا آن وصیتنامه درست بود)

☘️به نقل از سردار حاج حسین کاجی

برگرفته ازکتاب خاطرات ماندگار‌ص‌۱۹۲

شادی روح شهدا صلوات

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[یکشنبه 1401-11-09] [ 04:50:00 ب.ظ ]





  ذکر صالحین   ...

⚜ ذکر صالحین ⚜

🌸✨وقتی کاری انجام نمی شه، شاید خیری توش هست، صبر کن

🌸✨وقتی مشکل پیش بیاد، شایدحکمتی داره

🌸✨وقتی تو زندگیت، زمین بخوری حتما ًدرسی است که باید یاد بگیری

🌸✨وقتی بهت بدی می کنند، شاید وقتشه که تو خوب بودن رو یادشون بدی 

🌸✨وقتی همه ی درها به روت بسته می شه، شاید با صبر و بردباری در دیگری به روت باز بشه  و خدا بخواد پاداش بزرگی بهت بده

🌸✨وقتی سختی پشت سختی میاد،حتماً وقتشه روحت متعالی بشه

🌸✨وقتی دلت تنگ می شه،حتماً  وقتشه با خداي خودت تنها باشی…

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[سه شنبه 1401-11-04] [ 07:45:00 ب.ظ ]





  کرامات شهدا   ...

🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴

♦️♦️⭐کرامات شهدا 

⭕⭕⭕عطر دل انگیز 

در زندان «الرشيد» بغداد، يكي از برادران رزمنده كه از ناحيه ي پا به وسيله ي نارنجك مجروح شده بود، حالش وخيم شد و از محل آسيب ديدگي، چرك و خون بيرون مي آمد. ايشان پس از 21 روز اسارت، بعد از اقامه ي نماز صبح به درجه ي رفيع شهادت نايل شد.

با شهادت وي، رايحه ي عطري دل انگيز در فضاي آسايشگاه پيچيد. با استشمام بوي عطر، همه شروع كرديم به صلوات فرستادن. نگهبانان اردوگاه با شنيدن صداي صلوات سراسيمه وارد شدند. آن ها فكر مي كردند يكي از برادران، شيشه ي عطر به داخل آسايشگاه آورده است، به همين خاطر تمام آن جا را بازرسي كردند.

وقتي چيزي پيدا نكردند، پرسيدند: «اين بو از كجاست؟» و ما به آن ها گفتيم كه از وجود آن برادر شهيد است! به جز يكي از نگهبانان، كسي حرف ما را باور نكرد. آن نگهبان بعدها به بچه ها گفته بود كه من مي دانم منشأ آن رايحه ي دل انگيز از كجا بود و به حقانيت راه شما نيز ايمان دارم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 07:41:00 ب.ظ ]





  پندانه   ...

🔆 #پندانه

🔴 «اول به خودت نگاه کن!»

🔹مردی متوجه شد که شنوایی گوش همسرش کم شده است ولی نمی‌دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد.

به این دلیل، نزد دکتر خانوادگیشان رفت و مشکل را با او در میان گذاشت.

🔸دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیق‌تر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمایش ساده‌ای وجود دارد انجام بده و جوابش را به من بگو، در فاصله ۴ متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در فاصله ۳ متری تکرار کن. بعد در ۲ متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد.

🔹آن شب همسرِ مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و او در اتاق نشسته بود.

مرد فکر کرد الان فاصله ما حدود ۴ متر است. بگذار امتحان کنم و سوالش را مطرح کرد جوابی نشنید، بعد بلند شد و یک متر به سمت آشپزخانه رفت و دوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید.

باز هم جلوتر رفت سوالش را تکرار کرد و باز هم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و گفت: ” شام چی داریم؟”

🔸و این بار همسرش گفت: عزیزم برای چهارمین بار میگم؛ ” خوراک مرغ!“

🔺گاهی هم بد نیست که نگاهی به درون خودمان بیندازیم، شاید عیب‌هایی که تصور می‌کنیم در دیگران وجود دارد در وجود خودمان است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 07:38:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
 
 
مداحی های محرم