یامهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      





جستجو





  آیت الله حق شناس رحمه الله :   ...

✨﷽✨

✍آیت الله حق شناس رحمه الله:

رفقای عزیز ! شما را به خدا مواظب زبان و گوشتان باشید. هر حرفی نزنید، به هر حرفی گوش ندهید.خدا شاهد است گاهی اوقات به خاطر یک غیبت فقط یک غیبت حاجت شما را نمیدهند.در قیامت از اعمال خوب شما بر میدارند و روی اعمال خوب غیبت شونده میگذارند. حال هِی برو غیبت کن ببیبن کجا رو میگیری؟

من در یک جلسه ای بودم که پشت سر شخصی غایب حرف های ناروایی زده شد. با اینکه بنده حرف های آنها را رد کردم و از آن شخص دفاع کردم.امّا شب در عالم رویا به بنده گفتند: چرا از آن مجلس برنخواستی؟ گفتم: من هر آنچه که آنها گفتند رد کردم و از شخص غایب دفاع کردم. گفتند: آیا حرف های شما را قبول کردند؟ گفتم خیر! گفتند: پس چرا از آن مجلس بیرون نرفتی؟ همان رفتن تو جواب قاطعی برای آنها بود.آره داداش جون! مسئله، بسیار مهم و ظریف است

همیشه این حدیث را به یاد داشته باشید که: ” سامع الغیبة احد المغتابین “  یعنی گوش کننده به غیبت در حکم غیبت کننده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[چهارشنبه 1401-08-04] [ 11:20:00 ب.ظ ]





  توصیه هایی زیبا از شیخ رجبعلی خیاط   ...

✨﷽✨

💐توصیه‌هایی زیبا از شیخ رجبعلی خیاط

✍ سعي كنيد صفات خدايی در شما زنده شود. خداوند کریم است، شما هم كريم باشيد. رحیم است، رحيم باشيد. ستار است، ستار باشيد…

 اي انسان خودت را بشناس و با اوباش رفاقت نكن، زیرا ملکوت و ملائکه دوستان تواند. عمل فقط وفقط بايد براي رضاي باري تعالي و با اخلاص باشد. اگر ما به قدر ترسيدن از يك عقرب از عقاب خدا بترسيم، همه كارهاي عالم اصلاح مي‌شود.تو براي خدا باش، خدا و همه ملائكه اش براي تو خواهند بود، من كان لله كان الله له.

 مقدسها همه كارشان خوب است، فقط ((من))ِ شان را بايد با خدا عوض كنند. دعا كنيد كه خداوند از كري و كوري نجاتتان بدهد، وتا هنگامي كه انسان غير از خدا بخواهد، هم كور است و هم كر. دل جاي خداست، صاحب اين خانه خداست؛ آن را اجاره ندهيد. دل آيينه است. غير خدا را در آن راه ندهيد، كه اگر يك لكه كوچك پيدا كند زودنشان مي‌دهد. كار را فقط براي خدا انجام دهيد؛ نه براي ثواب، يا ترس از جهنم. دلت را انبار پنبه مكن، سعي كن دلت خدا را نشان دهد.

 اگر انسان بخواهد راحت شود، بايد عمر خود را به خدا واگذار كند و هر چه او مي‌خواهد. حد كمال انسان اين است كه به خدا برسد، يعني مظهر صفات حق شود. حال انسان بايد همچون فرهاد باشد، تيشه‌اي هم كه مي‌زد به ياد شیرین مي‌زد. اگر انسان‌، خودش علاقه‌اي به غير خدا نداشته باشد، نفس و شیطان زورشان به او نمي‌رسد.

 اگر طالب زرق و برق دنیا هستي، آن را دير يا زود به دست مي‌آوري، ولي چيزي در آن نيست. اما اگر بخواهي وجود حق تعالي ترا صدا كند و دستت را بگيرد مقداري معرفت پيدا كن و با او معامله كن. اگر مواظب دلتان باشيد و غير خدا را در آن راه ندهيد، آنچه را ديگران نمي‌‌بينند شما مي‌بينيد، و آنچه را ديگران نمي‌شنوند شما مي‌شنويد. اگر كسي براي خدا كار كند، چشم دلش باز مي‌شود.

 خداوند بقدري مهربان است كه گويا فقط همين يك بنده را دارد كه دائم به او مي‌گويد‌: اين كار را بكن و آن كار را مكن، تا درست بشوي. كسي كه دنيا را از راه حرام بخواهد‌، باطنش کثیف مي‌شود. آن كه آخرت را بخواهد خنثي است و آنكه خدا را بخواهد مَرد است.

📚منبع کلیپ و متن فوق: کرامات و حکایات عاشقان خدا، نویسنده: آقای جبرائیل حاجی زاده

‌ 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 11:19:00 ب.ظ ]





  تدبر در قرآن   ...

🌸 #تدبردرقرآن

♦️ #مصیبت‌های‌توجه‌نکردن‌به‌نماز

🌸 «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی »  

🔹آن کسانی که اعراض از نماز دارند، یعنی کسانی که نماز نمی خوانند و یا گاهی نماز می خوانند و نیز افرادی که نماز اوّل وقت نمی خوانند و به نماز در مسجد و با جماعت اهمیّت نمی دهند، به دو مصیبت گرفتار خواهند شد: 

  

 🔹مصیبت اوّل این است که یک زندگی ناخوش، بی نشاط، مرده و توأم با غم، غصه، نگرانی و پریشانی نصیب آنان می شود. 

🔹مصیبت دوم آن است که چنین کسانی کور وارد صف محشر می شود. 

🔹بعد با خدا درد و دل می کنند که: 

🌸 «رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنی أَعْمی وَ قَدْ کُنْتُ بَصیراً »

 خدایا من که در دنیا چشم داشتم، پس چرا اکنون کور هستم؟ 

🔹به آنان خطاب می شود:

🌸 « کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسی »  یعنی تو در دنیا ما را فراموش کردی و ما نیز اکنون تو را فراموش کردیم و نتیجۀ اینکه ما تو را فراموش کردیم، کوری تو است. 

🔹 کسی که در دنیا به نماز اهمیّت ندهد و چشمان خود را بر این فریضۀ مهم ببندد، در قیامت نابینا خواهد بود و معلوم است که چنین کسی باید به جهنّم برود. 

👤 آیت الله مظاهری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[سه شنبه 1401-08-03] [ 07:37:00 ب.ظ ]





  داستانهای بحار الانوار   ...

داوود نبی و عزراییل

از امام باقر علیه السلام نقل شده است:

روزى حضرت داوود(ع)نشسته بود و جوانى ژوليده با ظاهرى فقيرانه كه خيلى نزد آن حضرت مى آمد نيز در محضر آن حضرت حاضر بود. 

در اين هنگام فرشته مرگ وارد شد و نگاه تندى به آن جوان كرد و بر وى خيره شد.

داوود(ع) دلیل این کارش را پرسید

فرشته مرگ گفت: من مامورم هفت روز ديگر جان اين جوان را در همين جا بگيرم

داوود پيغمبر(ع ) از اين سخن، دلش به حال آن جوان سوخت و رو به او كرد و فرمود: اى جوان! زن گرفته اى؟

پاسخ داد: نه ، هنوز ازدواج نكرده ام

داوود به او فرمود: به نزد فلان مرد كه يكى از بزرگان بنى اسرائيل است برو و از طرف من به او بگو كه داوود به تو دستور داده كه دخترت را به همسرى من درآور و همين امشب نزد آن دختر مى روى و خرج ازدواج تو نيز هر چه مى شود بردار و هم چنان نزد همسرت باش تا هفت روز ديگر و پس از هفت روز همين جا نزد من بيا.

جوان به دنبال ماموريت رفت و پيغام حضرت داوود(ع) را به آن مرد بنى اسرائيلى رسانيد و او نيز دخترش را به آن جوان داد و همان شب ، عروسى انجام شد و جوان هفت روز نزد آن دختر ماند و پس از هفت روز نزد حضرت داوود بازگشت

داوود از وى پرسيد: در این هفت روز وضع تو چگونه بود؟

پاسخ داد: هيچ گاه در خوشى و نعمتى مانند اين چند روز نبوده ام. 

داوود فرمود: اكنون نزد من بنشين

جوان نشست، و داوود چشم به راه آمدن فرشته مرگ بود تا طبق خبرى كه داده بود بيايد و جان اين جوان را بگيرد.

اما مدتى گذشت و فرشته مرگ نيامد، از اين رو به جوان رو كرد و فرمود: به خانه ات بازگرد و روز هشتم دوباره به نزد من بيا.

جوان رفت و پس از گذشت هشت روز دوباره به نزد داوود بازگشت و هم چنان نشست و خبرى از فرشته مرگ نشد و همين طور هفته سوم تا اين كه فرشته مرگ به نزد داوود آمد.

داوود بدو فرمود: مگر تو نگفتى كه من مأمورم تا هفت روز ديگر جان اين جوان را بگيرم ؟

پاسخ داد: آرى

فرمود: تاكنون سه هشت روز از آن وقت گذشته است ؟

فرشته مرگ گفت : اى داود! چون تو بر اين جوان رحم كردى ، خداوند نيز او را مورد مهر خويش قرار داد و سى سال بر عمرش افزود.

📚 داستانهای بحار الانوار

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[جمعه 1401-07-29] [ 09:08:00 ق.ظ ]





  وقتی آیت الله بید آبادی قلب زن رقاص واشرار را از شیطان تخلیه کرد   ...

🚨وقتی آیت الله بیدآبادی(ره) قلب زن رقاص و اشرار را از شیطان تخلیه کرد!

 روزی جمعی از اشرار #اصفهان که مرتکب  هرگونه خلافی شده بودند،تصمیم می گیرند کار جدیدی و سرگرمی تازه ای برای آن روز خود بسازند.پس از شور و مشورت با یکدیگر،به این فکر می افتند که یک نفر روحانی را پیدا کرده و سر به سر او گذاشته و به #اصطلاح خودشان(تفریحی) بکنند!

به همین خاطر در خیابان و کوچه به دنبال یک روحانی می گردند که از قضا چشم آنان به عارف بالله و سالک الی الله مرحوم حضرت آیت الله حاج شیخ بیدآبادی(رضوان الله علیه)

می افتد که در حال گذر بودند.گروه اراذل و اوباش به محض دیدن این عالم گرانقدر نزد ایشان رفته و دست آقا را می بوسند و از ایشان #تقاضا می کنند که جهت ایراد خطبه عقد به منزلی در همان حوالی بروند و از تجرد درآورند.ایشان نگاهی به قیافه شیطان زده آنان نمود و در هیچ کدام اثری از صلاح و سداد نمی بینند ولی با خود می اندیشند که شاید حکمتی در آن کار باشد،به همین دلیل دعوت را قبول نموده و به همراه آنان به یکی از محله های اصفهان می روند.سرانجام به خانه ای می رسند و آنان از ایشان دعوت می کنند که به آن مکان وارد شوند.

به محض ورود ایشان زنی سربرهنه و با لباس نامناسب و صد قلم آرایش صورت،از اتاق بیرون آمده و خطاب به مرحوم آیت الله بیدآبادی(نور الله قبره)می گوید: به به!حاج آقا خوش آمدی،صفا آوردی!!

ایشان متوجه قضایا می شوند و قصد مراجعت می کنند که جمع اوباش جلوی ایشان را گرفته و می گویند:چاره ای نداری جز این که امروز را با ما بگذرانی!

آن عالم سالک در همان زمان متوجه دسیسه آن گروه #مزاحم می شوند و به ناچار داخل اتاق می شوند.آن جماعت گمراه به ایشان دستور می دهند که در بالای اتاق بنشینند، و سپس همان زن که در ابتدا به ایشان خوش آمد گفته بود،در حالی که دایره ای یا تنبکی به دست داشته،وارد اتاق می شود و شروع به زدن و رقصیدن نموده و به دور اتاق می چرخد!

جماعت اوباش نیز حلقه وار دور تا دور اتاق نشسته و کف می زنند.زن مزبور،در حال رقص گهگاه به آن عالم ربانی نزدیک شده و در حالی که جسارتی به آن بزرگوار نیز می نماید،این شعر را خطاب به ایشان خوانده و مکرر می گوید:گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را!

پس از دقایقی که آن گروه گمراه غرق شعف و شادی و سرگرمی خود بودند و ایشان سر به زیر افکنده بودند،ناگهان سر بلند کردند و #خطاب به آنان می فرماید: تغییر دادم…..

به محض آن که این دو کلمه از دهان عالم سالک خارج می شود،آن جماعت به طرف ایشان به #سجده می افتند و از رفتار و کردار خود عذرخواهی نموده و بر دست و پای آن ولی الهی بوسه می زنند و ایشان نیز حکم توبه بر آنان جاری می نماید.در ارتباط با این حادثه خود آن بزرگوار فرمودند: در یک لحظه قلب آنان را از تصرف #شیطان به سوی خداوند بازگرداندم….

📚منبع:كتاب کرامات و حکایات عاشقان خدا جلد  اول،مؤلف: جبرائیل حاجی‌زاده ناشر: حریم دانش

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[پنجشنبه 1401-07-28] [ 06:40:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما