یامهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30





جستجو





  از آن ها اصرار واز او انکار   ...

.

‍ ▪️از آن‌ها اصرار و از او انکار.

دعوتش کرده بودند به ضیافت شام.

شرط گذاشت که بحثی نباشد.

آخر مهمانی، یک نفر بحث را آغاز کرد.

علامه گفت: شرطمان؟!

گفتند: فقط نفری یک حدیث! آن هم به نیّت تبرّک.

همه، عالمان سنّی بودند و حافظان حدیث.

یکی یکی حدیث خواندند.

👈 نوبت صاحب اَلغدیر بود.

علامه امینی فرمود:

«شرطی دارم:

اقرار همه، بر درستی یا نادرستی حدیث». 

قبول کردند.

گفت:

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرموده:

«مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً 

به مرگ جاهلی مرده، هر که بمیرد و امام عصرش را نشناسد». 

همه درستی حدیث را اقرار کردند.

گفت:

«حالا شما و یک سوال! 

می‌شناخت؟ یا نمی‌شناخت؟!

فاطمه‌ی زهرا، امام زمانش را؟! 

امام زمان فاطمه که بود؟!»

سرها پایین،

سایه‌ی سکوت، سنگین!

نه جوابی داشتند و نه گریزگاهی!

بگوییم امام زمانش را نمی‌شناخت؟!

حاشا که سرور زنان عالم به مرگ جاهلی از دنیا برود!

بگوییم امام زمانش ابوبکر بود؟!

همه جا نوشته‌اند فاطمه سلام الله علیها غضبناک بر او از دنیا رفت!

علمای نامی اهل سنت، عرق‌ریزان و خجالت‌زده، یکی یکی مجلس را ترک کردند.

📚 دوازده گفتار درباره دوازدهمین حجت خدا، ص31.

💚ثواب نشرباهزارااان صلوات هدیه به شهداومومنین به نیت ظهور#حضرت حجت «سلام الله وصلواته علیه به عدد علمه »

.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[چهارشنبه 1402-06-29] [ 05:41:00 ب.ظ ]





  یک داستان یک پند   ...

🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃

 #یک_داستان_یک_پند 

🔸️گویند: لیلی برای رسیدن به مجنون نذر کرده بود و شبی همهٔ مردم فقیر را طعام می‌داد. مجنون از لیلی پرسید: نذرت برای چیست؟ لیلی گفت: برای رسیدن به تو! مجنون گفت: ما که به هم نرسیده‌ایم. لیلی خشمگین شد و گفت: مگر همین که تو برای غذا آمده‌ای و من تو را می‌بینم، رسیدن به تو نیست؟ برو در صف بایست!

🔸مجنون در صف ایستاد که از دست لیلی غذا بگیرد و لیلی یک چشمش به مجنون بود. هنگامی که نوبتِ دادن غذا به مجنون شد؛ لیلی به بهانه‌ای ظرف مجنون از دست خود انداخت و شکست. 

🔸پنج بار این کار را تکرار کرد تا مجنون برود و ظرف دیگری بیاورد و در آخر صف بایستد تا او را بیشتر ببیند. چون ظرف مجنون را لیلی می‌شکست به مجنون گفتند: برو! او تمایلی برای غذادادن به تو ندارد، می‌بینی ظرف تو را می‌شکند که بروی ولی تو حیاء نداری و هر بار برمی‌گردی. 

💞مجنون سخنی به راز گفت:

 اگر با دیگران‌ بود میلی‌ چرا جام‌ مرا بشکست‌ لیلی

🌺 ️عاشقان خدا نیز چنین‌اند، اگر خدا زمان درخواست، دعای آن‌ها را سریع اجابت نمی‌کند، دوست دارد صدای آنان را بیشتر بشنود و بیشتر در حال عبادت‌شان ببیند.

❤️اللهم عجل لولیک الفرج❤️

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 05:29:00 ب.ظ ]





  علامه امینی:   ...

✍علامه امینی صاحب الغدیر

هر سال بعدازماه محرم وصفر که می شد مرحوم علامه امینی خطاب به عزاداران سید الشهدا(علیه السلام) می فرمودند:

کبوتر بازها وقتی یه کبوتر از بازار می خرند، چند روزی بال و پرش رو می بندند، روی پشت بام خونه بهش آب و دونه میدن، بعد چند روز بال و پرش رو باز می کنند، و پروازش میدن،

اگه اون کبوتر رفت و مجددأ برگشت روی همون پشت بام نشست، میگن هنر داره و رگه داره، اما اگه برنگشت و رفت روی پشت بام کس دیگه‌ای نشست، میگن بی هنر و بی رگ بود !

آهای مردم محرم و صفر گذشت و توی این دو ماه امام حسین(علیه السلام) ماها رو خرید ، بال وپرمون رو بست پیش خودش نگه داشت

در این دو ماه میهمان امام حسین(علیه السلام) بودیم

و هر جا دعوتمون کردند به احترام امام حسین(علیه السلام) بود و در واقع از آب و نان امام حسین(علیه السلام) خوردیم، حالا بعد دو ماه بال و پرمون رو باز کرده که پرواز کنیم، نکنه که بی‌هنر و بی‌رگ باشیم، بریم روی بام کسی دیگه بشینیم، نکنه نان و نمک بخوریم و نمکدون بشکنیم، بیایید به امام حسین(علیه السلام) یه قول بدیم،

قول بدیم که تا ماه محرم سال دیگه فقط کبوتر امام حسین(علیه السلام) باشیم

وفقط واسه او پرواز کنیم،

وفقط روی پشت بام او بشینیم..🍃

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 05:22:00 ب.ظ ]





  یه سوال   ...

رفقا یه سوال🤔

صلوات چجوری نوشته میشه؟

اینجوری👇🏻

اَللّٰهُمَّ صلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ✨

یا اینجوری👇🏻

اَللّٰهُمَّ صلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌙

یانه اینجوری؟

اَللّٰهُمَّ صلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌹

واقعا دنبال این هستی که کدومش درسته؟🙄

بی خودی نگرد #ثواب‌_یهویی بود😅😁

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:43:00 ق.ظ ]





  پندانه   ...

🔅#پندانه

✍ فقط به فکر خودمان نباشیم

🔹مردی تفاوت بهشت و جهنم را از فرشته‌ای پرسید. 

🔸فرشته به او گفت:

بیا تا جهنم را به تو نشان دهم.

🔹سپس هر دو باهم وارد اتاقی شدند. آنجا گروهی به دور یک ظرف بزرگ غذا نشسته بودند، گرسنه و تشنه، ناامید و درمانده.

🔸هر کدام از آن‌ها قاشقی در دست داشت با دسته‌ای بسیار بلند، بلندتر از دست‌هایشان، آن‌قدر بلند که هیچ‌کدام نمی‌توانستند با آن قاشق‌ها غذا در دهانشان بگذارند. شکنجه‌ وحشتناکی بود.

🔹پس از چند لحظه فرشته گفت:

حال بیا تا بهشت را به تو نشان بدهم. 

🔸سپس هر دو وارد اتاق دیگری شدند. کاملاً شبیه اتاق اول، همان ظرف بزرگ غذا و عده‌ای به دور آن، و همان قاشق‌های دسته‌بلند؛ اما آنجا همه شاد و سیر بودند.

🔹مرد گفت:

من نمی‌فهمم، آخر چطور ممکن است در این اتاق همه خوشحال باشند و در آن اتاق همه ناراحت و غمگین، در حالی که شرایط هر دو اتاق کاملاً یکسان است؟

🔸فرشته لبخندی زد و گفت: 

ساده است، اینجا مردمی هستند که یاد گرفته‌اند به یکدیگر غذا بدهند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[دوشنبه 1402-06-27] [ 06:15:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
 
 
مداحی های محرم