یامهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          





جستجو





  تشرفات دیدار با امام زمان   ...

☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹

💎 #تشرفات #دیدار_با_امام 

🔴تو مگر سید نیستی⁉️

🔹مرد کاسه را جلوی دهانش گرفت و در کمتر از چشم بر هم زدنی، کاسه پر از خون شد. دیگر سرفه های خونی امانش را بریده بود.

در خانه ی میرزا، مهدی اصفهانی، سید سر درد دلش باز شد و از درد و سرفه هایش نالید و گفت: میرزا شما برای ما دعا کنید.

🔸میرزا مهدی با جدیت گفت: تو مگر سید نیستی؟ چرا شفایت را از اجدادت

نمی خواهی؟ چرا به محضر حضرت بقیة الله (ع) نمی روی و از آن حضرت(ع) حاجتت را نمی خواهی؟ مگر در دعای کمیل

نخوانده ای «ای خدایی که نامت دواء است و ذکرت شفا است»؟ تو اگر مسلمان باشی، اگر سید باشی، اگر شیعه باشی، باید شفایت را همین امروز از حضرت بقیة الله(ع) بگیری!

🔹سید محمد دامغانی، زیرلب اسم امام زمانش را زمزمه می کرد، وقتی به در صحن عتیق رسید، حال و هوایش عوض شد. حیاط صحن مثل همیشه نبود، این بار در حیاطی آرام و خلوت، سید بزرگواری  راه می رفت و چند نفری هم به دنبالش می رفتند. 

🔸سید که حالا فهمیده بود آن مرد، امام زمانش است خواست که فریاد بزند و حاجتش را به امام بگوید که مبادا از آنها عقب بماند و نتواند حرفش را به صاحبش بگوید که در همان لحظه حضرت مهدی(ع) برگشتند و نگاهی با گوشه ی چشم به سید محمد انداختند و به راهشان ادامه دادند.

🔴عرق سردی بر بدن سید محمد جا خوش کرده بود و اندامش به لرزه افتاده بود. سید دستش را به دیوار گرفت و روی زمین نشست. حالا همه چیز عوض شده بود و صحن همان

شکل قبلش را داشت و پر بود از مردمی که مشغول راز و نیاز با خدایشان بودند.

سید محمد در حالی که دیگر خبری از سرفه های خونی نبود، بهت زده به زائران حرم رضو نگاه می کرد و بلند بلند می گریست. امام زمانش(ع) با یک نظر شفایش را داده بود.

☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[شنبه 1402-06-11] [ 02:10:00 ب.ظ ]





  اشک بر امام حسین رمز تشرف   ...

🍃🌸🍃🌷🍃🌸🍃🌷🍃🌸🍃🌷

#اشک_بر_امام_حسین_رمز_تشرف

شاید نام آقا سید کریم پینه دوز برای شما  نامی آشنا باشد و بسیار از ایشان در بعضی از کتابهایی که درباره تشرف یافتگان به ساحت مقدس امام زمان علیه السلام به چاپ رسیده است، به این حکایات برخورد کرده باشید.

نام و شهرت ایشان آقا سیدکریم محمودی بود و در گوشه‌ای از بازار تهران به پینه دوزی و پاره دوزی مشغول بود، به همین جهت مشهور به این عنوان شد.

آقا سیدکریم با وجود آن مقامات ولایی و توحیدی، تا حدودی گمنام بود و در زمان حیاتش فقط خواص و علمای اهل معنای تهران از حالات و مقاماتش باخبر بودند.

ایشان ارادت ویژه‌ای به حضرت سیدالشهداء (ع) داشتند. نقل است آقا سیدکریم پینه دوز همچون آقا و مولایش حضرت بقیة الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هر روز به صورت دائم در هر صبح و شام دقایقی را به یاد سرور و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام گریان می گشته است و بدون استثناء در طول سال، در هر صبح و شام قطره های اشکی جانسوز از دیدگانش سرازیر می شده‌ است.

آقا سیدکریم، در پرتو ارتباط خاص ولایی با امام زمان (ع)، به مقامات والای عرفانی و توحیدی دست یافته بود؛ تا آنجایی که بیشتر علمای اهل معنای تهران معتقد بودند که حضرت بقیة الله الاعظم (ع) به مغازه کوچک آن جناب تشرف می‌برده و با او هم صحبت می‌شدند.

در دوران حیات آقا سیدکریم، تنها برخی از اولیای خدا و معدودی از دوستان صمیمی آن جناب از مقامات، حالات و تشرفات او باخبر بوده‌اند. همین عده اندک به برخی از تشرفات آقا سیدکریم، آن هم بعد از وفات او، اشاره کرده‌اند؛ به عنوان مثال بسیاری از حکایات و تشرفات آقا سید کریم، بعد از وفاتش، از طریق مرحوم حاج شیخ مرتضای زاهد که حق استادی برسید کریم داشته، فاش شده است.

راز تشرفات سیدکریم

آقا سیدکریم پینه دوز، همچون آقا و مولایش حضرت بقیة الله الاعظم (عج)، به صورت دائم در هر صبح و شام، دقایقی را به یاد سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) گریان می‌گشته است و بدون استثنا در طول سال، در هر صبح و شام قطره‌های اشکی جانسوز از دیدگانش سرازیر می‌شده است.

جناب شیخ عبدالکریم حامد نقل می‌کند که از جناب سیدکریم پینه دوز که هر هفته به ملاقات مولا توفیق می‌یافت، پرسیده شد: «چه کرده‌ای که به چنین توفیقی دست یافته‌ای؟» او در جواب گفت: «شبی در خواب بودم جدم پیامبر ختمی مرتبت (ص) را در عالم رویا دیدم. از ایشان تقاضای ملاقات امام عصر (ع) را نمودم.آ ن حضرت فرمود:«در طول شبانه روز دو مرتبه برای فرزندم سیدالشهدا(ع) گریه کن!» از خواب بیدارشدم و این برنامه را به مدت یک سال اجرا نمودم تا به خدمت آن حضرت نایل آمدم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 02:07:00 ب.ظ ]





  جنگ شناختی یعنی این:   ...

جنگ شناختی یعنی این:

🦄تبلیغات فراوان برای کاشت ناخن

🦄ایجاد وسوسه و نیاز کاذب در مخاطب

🦄انجام کاشت ناخن با هزینه بالا و احتمال قارچ و عفونت ناخن و نوک انگشت

و مهمتر از آنها ایجاد مانع در رسیدن آب به ناخن و :

😔📌وضوی باطل و غسلهای باطل

😔📌نماز باطل و روزه باطل

😔📌جنابت دائمی و  واجب الغسل بودن دائمی

😔📌حرام بودن رفتن به مساجد

😔📌حرام بودن رفتن به حرم امامان معصوم

😔📌ممنوعیت و حرام بودن دست زدن به قرآن و حتی قرائت بسیاری از سوره ها و آیات  آن

😔📌 حرام شدن خیلی چیزهای دیگر که بر جنب و حائض حرام است

😔📌وخیلی چیزهای دیگر که بر جنب و حائض مکروه است

😕📌حرام شدن سفر حج وباطل بودن اعمال حج

😕📌 حرام بودن نشان دادن ناخن کاشته شده به نامحرم

😔📌ودر هنگام مردن غسل میت هم باطل است و این زن در حال جنابت و حائض بودن و با غسل میت باطل راهی جهان آخرت و دیدار با پروردگارش  می شود!!!؟؟؟.

جنگ شناختی فقط ظاهر را عوض نمی کند بلکه باطن انسان را هم مثل ظاهرش ظاهربین و نمایشی می کند.

💡 هوش سفید| سید علیرضا آل‌داود

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[پنجشنبه 1402-06-09] [ 11:59:00 ب.ظ ]





  مالک اشتر انام حسین علیه‌السلام به تعبیر رهبری   ...

💢مالک اشتر لشکر امام حسین(ع)

 به تعبیر رهبری

🔹 گفت دختر عمو ! وقتی داخل اتاق عمل بودم آقا امیرالمومنین(ع) ، خانم فاطمه الزهرا (س) و آقا امام حسین (ع) وارد اتاق من شدند.

🔹 گفت آقا امیرالمومنین(ع) از روحیه بچه های جبهه از من پرسیدند و خانم فاطمه الزهرا(س) میگفتند به زنان امت بگویید که انقلاب را حفظ کنند که این انقلاب به انقلاب پسرم مهدی (عج) منتهی می شود.

🔹 چهلم هم دکترشان آمدند و میگفتند ما وقتی شهید عرب را بیهوش کردیم ،

دیدیم که نمیتوانیم دستش را کنترل کنیم ، مرتب به سینه می زد و عزاداری می کرد.

🔹 دکتر می گفت : من دیگر کار نمی کردم خود به خود عمل انجام شد

و هیچ اثری از جراحی نبود. گفت: من خودم پا را شکافتم اما بعد خودش بسته شد و فهمیده بودند که اتفاقی افتاده و بعد از او پرسیدند و تعریف کرده و گفته تا زنده ام به کسی نگویید…

#شهید_قربانعلی_عرب🌷

یاد شهدا با ذکر صلوات🌸

#امام_حسین ع

#اربعین

#امام_زمان

#الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:36:00 ب.ظ ]





  کشتن سید حسنی در آستانه ظهور   ...

🔸 امام صادق علیه السلام :
هنگامی که خداوند اجازه ظهور را به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می دهد، بعضی از دوستان و آشنایان حضرت که از قضیه با خبر می شوند، به سید حسنی خبر داده و او نیز به سرعت قیام می نماید.
اهل مکه بر او یورش برده و وی را می کشند و سرش را نزد سفیانی می فرستند. آنگاه حضرت ظهور کرده و مردم با او بیعت می کنند.

📚 کافی/ج8/ص224

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 05:32:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما