یامهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          





جستجو





  حکایت قصر سبز امام حسن وقصر سرخ امام حسین علیهما‌السّلام در بهشت   ...

#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام

◾️حکایت قصرِ سبز امام حسن و قصرِ سُرخ امام حسین «علیهماالسلام» در بهشت …

در روایت آمده است:

هنگامی که شهادت امام حسن علیه‌السّلام نزدیک شد،

وَ جَرَی السَّمُّ فِی بَدَنِهِ تَغَیَّرَ لَوْنُهُ وَ اخْضَرَّ

▪️و زهر در بدنش نفوذ کرد، رنگ مبارکش دگرگون و سبز گردید.

امام حسین علیه السّلام به وی فرمود:

چرا رنگ شما به سبزی مایل است؟

امام حسن علیه‌السلام پس از اینکه گریان شد، فرمود: حدیثی که جدم راجع به من و شما فرموده صحیح است،

ثُمَّ اعْتَنَقَهُ طَوِیلًا وَ بَکَیَا کَثِیراً 

▪️آنگاه دست به گردن امام حسین انداخت و گریه‌ای طولانی کردند. 

سپس امام حسین علیه السلام از آن حدیث جویا شد. امام حسن علیه السّلام فرمود: جد بزرگوارم به من فرمود: 

در شب معراج که وارد باغ‌های بهشت شدم و از منزل اهل ایمان عبور کردم، با دو قصر مواجه شدم که بسیار عالی و در کنار یکدیگر و به یک شکل بودند، تنها تفاوتی که داشتند این بود که یکی از آن‌ها از زبرجد سبز و دیگری از یاقوت قرمز بود. من به جبرئیل گفتم: این دو قصر برای کیست؟ گفت: برای امام حسن و امام حسین علیهما‌السّلام می‌باشند. 

گفتم: ای جبرئیل! پس چرا یک رنگ نیستند؟ دیدم ساکت شد و جوابی نداد. گفتم: چرا سخن نمی گویی؟ گفت: از شما خجالت می‌کشم، گفتم تو را به خدا قسم می‌دهم که مرا از این موضوع آگاه کن. 

🩸جبرئیل گفت: 

أَمَّا خُضْرَةُ قَصْرِ الْحَسَنِ فَإِنَّهُ یَمُوتُ بِالسَّمِّ وَ یَخْضَرُّ لَوْنُهُ عِنْدَ مَوْتِهِ 

▪️علت سبز بودن رنگ قصر امام حسن علیه‌السلام این است که در اثر سم شهید می‌شود و در وقت شهادت رنگش سبز خواهد شد.

وَ أَمَّا حُمْرَةُ قَصْرِ الْحُسَیْنِ فَإِنَّهُ یُقْتَلُ وَ یَحْمَرُّ وَجْهُهُ بِالدَّمِ 

▪️ سبب قرمز بودن قصر إمام حسین علیه‌السلام این است که آن حضرت شهید می‌شود و صورتش با خون خودش، سرخ خواهد شد. 

فَعِنْدَ ذَلِکَ بَکَیَا وَ ضَجَّ الْحَاضِرُونَ بِالْبُکَاءِ وَ النَّحِیبِ.

▪️در همین موقع بود که گریه کردند و حضار هم ضجه زده و گریه کردند.

📚بحارالانوار ج۴۴ ص۱۴۷

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[پنجشنبه 1402-06-02] [ 04:26:00 ب.ظ ]





فرم در حال بارگذاری ...


  عصبانیت محقق حلی از شیخ جعفر کاشف الغطاء   ...

🔺عصبانیت #محقق_حلی از شیخ #جعفر_کاشف_الغطاء

🔹شیخ حسن، فرزند شیخ جعفر کاشف الغطاء؛ روزی در مجلس درس خود گفت: پدرم همه شب پس از اندک خوابی، بلند می‌ شد و تا وقت نماز شب مطالعه می‌ کرد و بعد به نماز و تضرع و مناجات مشغول می‌ بود.

🔸یک شب از اتاق مخصوص او ناله و صیحه‌ ای شنیدیم طوری صدای ناله می‌ آمد که گویا کسی بر سر و صورت خود می‌ زند، ولی وقتی داخل رفتیم، آقا را با حالت منقلب مشاهده کردیم و دیدیم که محاسن او از گریه و زاری پر از آب شده و از چشمانش اشک جاری است و مرتب به سر و صورتش می‌ زند، بلافاصله دستش را گرفتیم و گفتیم: علت چیست که شما چنین می‌ کنید؟

🌀فرمود: پسرانم، از من خطای بزرگی سر زده است و سپس فرمود: در اول شب، یک مسأله فقهی در نظرم بود که علمای بزرگ حکم آن را بیان کرده بودند، من می‌ خواستم دلیل آن را پیدا کنم، هر چه کتب احادیث را مطالعه کردم، مستند و دلیل آن مسأله را پیدا نکردم، عاقبت خسته شدم و در اثر خستگی به خود گفتم: خداوند علما را جزای خیر دهد، حُکمی کرده‌اند بدون دلیل؛ آنگاه خوابیدم.

🍁 در عالم خواب دیدم که پیش صُفّه، فرش است و منبری بلند پایه، در صدر مجلس گذاشته شده و محقق حلی مشغول تدریس است و تمام جلوی صفه، پر از علمای اَعلام بود که به درس او گوش می‌ دادند.

🔺من با تصور اینکه از علمای شیعه هستم و با توقع احترام وارد شده، سلام کردم؛ اما آن‌ ها از روی اکراه جواب سلام مرا دادند و در مجلس، جای نشستن به من نشان دادند.

 🔶من جلو رفتم و از روی خشم رو به محقق کردم و گفتم: مگر من از فقهای شیعه نیستم که این‌ ها با من این گونه رفتار می‌ کنند؟

🔷محقق با خشم گفت: ای جعفر! علمای شیعه با زحمات زیاد روایات شیعه ائمه اطهار را با ذکر مشخصات راویان و خصوصیات احادیث در کتابهای خود ذکر کرده اند تا شما بدون زحمت طبق آن فتوا دهید، اما شما با مطالعه چند کتاب و  ندیدن روایت، حکم به عدم ذکر دلیل احکام توسط فقها می دهی؛ در حالی که همین ملا محسن فیض کاشانی که پای منبر نشسته است، در چند جای کتاب خود، حدیث این حکم را نوشته و آن کتاب در بین کتاب‌ های شما موجود است.

⚡️ در این هنگام، کلام محقق حلی لرزه بر اندامم انداخت، پس از خواب بیدار شدم و از گناه خود پشیمان گشتم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 10:02:00 ق.ظ ]





فرم در حال بارگذاری ...


  تنفر ممنوع   ...

🔴 #تنفر_ممنوع

💠 اگر از همسرتان کار #خطایی سر زد، به هیچ وجهههه از او #متنفر نشوید بلکه از #کارش انتقاد کنید و یا ناراحت باشید.

💠 تنفر از همسر، باعث می‌شود تا #خوبیهای او را نبینید و فقط در جستجوی #عیبهای دیگر او برآیید. #شیطان نیز به این قضیه کمک می‌کند.

💠 حتما همسرتان رفتارهای #خوبی غیر از خطایش دارد که با یادآوری آنها #خوشحال می‌شوید و دلتان نسبت به او نرم می‌گردد.

💠 با این روش از #کینه‌ورزی جلوگیری کنید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[چهارشنبه 1402-06-01] [ 11:25:00 ق.ظ ]





فرم در حال بارگذاری ...


  حکایتی شنیدنی   ...

✅ حکایتی شنیدنی

مرحوم ميرزا علي محدث زاده، فرزند حاج شيخ عباس قمي كه از وعاظ و خطباي مشهور تهران بود، مي فرمود:

 زماني من به بيماري و ناراحتي حنجره و گرفتگي صدا مبتلا شده بودم، تا جايي كه منبر رفتن و سخنراني كردن برايم ممكن نبود. مسلما هر مريضي در چنين موقعيتي به فكر معالجه مي افتد. من نيز با در نظر گرفتن طبيبي متخصص و با تجربه، به او مراجعه كردم و پس از معاينه معلوم شد كه بيماري آنقدر شديد است كه بعضي از تارهاي صوتي از كار افتاده و فلج شده است و اگر لاعلاج نباشد لااقل صعب العلاج است.

طبيب معالج در ضمن نوشتن نسخه، دستور استراحت دادند كه تا چند ماه از منبر رفتن خودداري كنم و حتي با كسي حرف نزم و اگر چيزي بخواهم و يا مطلبي را از زن و بچه ام انتظار داشته باشم، آنها را بنويسم. تا در نتيجه ي استراحت مداوم و استعمال دارو، شايد سلامتي از دست رفته مجددا به من برگردد.

البته صبر در مقابل چنين بيماري و حرف نزدن با مردم حتي با زن و بچه، خيلي سخت و طاقت فرساست، زيرا انسان از همه بيشتر احتياج به گفت و شنود دارد، چطور مي شود تا چند ماه هيچ نگويم و حرفي نزنم و پيوسته در استراحت باشم؟ در حالي كه معلوم نيست نتيجه آن چه باشد! بر همه روشن است كه با پيش آمد چنين بيماري خطرناكي چه حال اضطراري به بيمار دست مي دهد. اين اضطرار و ناراحتي شديد، آدمي را به ياد يك قدرت فوق العاده مي اندازد. اين حالت پريشاني باعث مي شود كه اميد انسان، از تمام چاره هاي بشري قطع شود و به ياد مقربان درگاه الهي افتد تا بوسيله ي آنها به درگاه خداوند متعال، عرض حاجت كند و از درياي بي پايان لطف خداوند بهره اي بگيرد.

من هم با چنين پيش آمدي، جز توسل به ذيل عنايت حضرت امام الحسين عليه السلام چاره اي نداشتم. روزي بعد از نماز ظهر و عصر حال توسل به دست آمد و خيلي اشك ريختم و سالار شهيدان حضرت سيد الشهداء عليه السلام را مخاطب قرار دادم و گفتم: يابن رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم، صبر در مقابل چنين بيماري براي من طاقت فرسا است! علاوه بر آن، من اهل منبر هستم و مردم از من انتظار دارند من از اول عمر تا به حال علي الدوام منبر مي رفتم و از نوكران شما اهل بيت هستم. ولي حالا چه شده

است كه يكباره بايد از اين پست حساس، بر اثر بيماي بركنار باشم؟ به علاوه ماه مبارك رمضان نيز نزديك است دعوت ها را چه كنم؟ آقا عنايتي بفرما، تا خدا شفايم دهد!

به دنبال اين توسل، طبق معمول هر روز، خوابيدم. در عالم خواب خودم را در اطاق بزرگي كه نيمي از اطاق منور و روشن بود و قسمت ديگر اطاق، كمي تاريك بود؛ ديدم.

در آن قسمتي كه روشن بود، حضرت سيدالشهداء اباعبدالله الحسين عليه السلام را ديدم كه نشسته اند. خيلي خوشحال و خوشوقت شدم و همان توسلي را كه در حال بيداري داشتم، در حال رؤيا نيز پيدا كردم و به ايشان عرض حاجت نمودم! مخصوصا اصرار داشتم كه ماه مبارك نزديك است و در مساجد متعددي دعوت شده ام، ولي با اين حنجره ي از كار افتاده چطور مي توانم منبر روم و سخنراني نمايم؟ و حال آنكه دكتر مرا منع كرده است كه حتي با بچه هاي خودم نيز حرفي نزنم! چون خيلي الحاح و تضرع و زاري داشتم، حضرت عليه السلام اشاره به من كردند و فرمودند: به آن آقا سيد كه دم در نشسته، بگو چند جمله از مصيبت دخترم (حضرت رقيه عليهاالسلام) بخواند و شما كمي اشك بريزيد، انشاءالله تعالي خوب مي شوي!

 من به در اطاق نگاه كردم، ديدم شوهر خواهرم «آقا مصطفي طباطبائي قمي» كه از علماء و خطباء و از ائمه ي جماعت تهران است، نشسته است. فرمان حضرت امام حسين عليه السلام را به او رساندم، ولي ايشان مي خواست از ذكر مصيبت خودداري كند! حضرت سيدالشهداء عليه السلام فرمودند: «بخوان روضه ي دخترم را» ايشان مشغول ذكر مصيبت حضرت رقيه عليهاالسلام شد و من هم گريه مي كردم و اشك مي ريختم.

  اما متأسفانه بچه ها مرا از خواب بيدار كردند و من با ناراحتي از خواب بيدار شدم و

 متأسف و متأثر بودم كه چرا از آن مجلس پر فيض محروم ماندم؟ ولي دوباره ديدن آن منظره عالي امكان نداشت!

 همان روز يا روز بعد، به همان پزشك متخصص مراجعه نمودم. خوشبختانه پس از معالجه، معلوم شد كه اصلا اثري از ناراحتي و بيماري قبلي نيست! پزشك كه در تعجب بود از من پرسيد: شما چه خورديد كه به اين زودي و سرعت نتيجه گرفتيد؟

 من چگونگي توسل و خواب خودم را بيان كردم. دكتر قلم در دست داشت و سرپا ايستاده بود، ولي بعد از شنيدن داستان توسلم، بي اختيار قلم از دستش بر زمين افتاد و با يك حالت معنوي كه بر اثر شنيدن نام مولي الكونين، امام حسين عليه السلام به او دست داده بود؛ پشت ميز طبابت نشست و قطره قطره ي اشك بر رخسارش ريخت. او گريه كرد و سپس گفت: آقا، اين ناراحتي شما جز توسل و عنايات و امداد غيبي، چاره و علاج ديگري نداشت.

📚کرامات الحسينيه ج2، ص88

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[سه شنبه 1402-05-31] [ 04:57:00 ب.ظ ]





فرم در حال بارگذاری ...


  نعمات الهی   ...

🔰 نعمات الهی 

💠 قدر نعمت های الهی که توجه ندارید را بدانید، زیرا نعمت هایی هست که انسان از آن ها غافل است، اندکی از این نعمت ها را ذکر می کنیم و باقی با خود شما :

1️⃣ ازدواج ساده شما آرزوی هر مجردی

2️⃣ فرزند سرکش وموذی شما آرزوی هر نازایی

3️⃣ خانه ی محقر شما آرزوی هر بی خانمانی

4️⃣ کار طاقت فرسای شما آرزوی هر بیکاری

5️⃣ اموال اندک شما آرزوی هر بدهکاری

6️⃣ سلامتی ارزشمند شما آرزوی هر بیماری

7️⃣ چشم بینای شما آرزوی هر نابینایی

8️⃣ گوش شنوای شما آرزوی هر ناشنوایی

9️⃣ پاهای سالم شما آرزوی هر فلجی

🔟 دست های سالم شما آرزوی هر بی دستی

1️⃣1️⃣ تن سالم شما آرزوی هر معلولی

2️⃣1️⃣ خنده معمولی شما آرزوی هر غمناکی

3️⃣1️⃣ پنهان ماندن بدیهای شما آرزوی هر مفتضحی

4️⃣1️⃣ آزادی شما در دنیا آرزوی هر زندانی

❇️ پس بگو الحمد لله رب العالمین .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 04:50:00 ب.ظ ]





فرم در حال بارگذاری ...



  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما