🔺عصبانیت #محقق_حلی از شیخ #جعفر_کاشف_الغطاء

🔹شیخ حسن، فرزند شیخ جعفر کاشف الغطاء؛ روزی در مجلس درس خود گفت: پدرم همه شب پس از اندک خوابی، بلند می‌ شد و تا وقت نماز شب مطالعه می‌ کرد و بعد به نماز و تضرع و مناجات مشغول می‌ بود.

🔸یک شب از اتاق مخصوص او ناله و صیحه‌ ای شنیدیم طوری صدای ناله می‌ آمد که گویا کسی بر سر و صورت خود می‌ زند، ولی وقتی داخل رفتیم، آقا را با حالت منقلب مشاهده کردیم و دیدیم که محاسن او از گریه و زاری پر از آب شده و از چشمانش اشک جاری است و مرتب به سر و صورتش می‌ زند، بلافاصله دستش را گرفتیم و گفتیم: علت چیست که شما چنین می‌ کنید؟

🌀فرمود: پسرانم، از من خطای بزرگی سر زده است و سپس فرمود: در اول شب، یک مسأله فقهی در نظرم بود که علمای بزرگ حکم آن را بیان کرده بودند، من می‌ خواستم دلیل آن را پیدا کنم، هر چه کتب احادیث را مطالعه کردم، مستند و دلیل آن مسأله را پیدا نکردم، عاقبت خسته شدم و در اثر خستگی به خود گفتم: خداوند علما را جزای خیر دهد، حُکمی کرده‌اند بدون دلیل؛ آنگاه خوابیدم.

🍁 در عالم خواب دیدم که پیش صُفّه، فرش است و منبری بلند پایه، در صدر مجلس گذاشته شده و محقق حلی مشغول تدریس است و تمام جلوی صفه، پر از علمای اَعلام بود که به درس او گوش می‌ دادند.

🔺من با تصور اینکه از علمای شیعه هستم و با توقع احترام وارد شده، سلام کردم؛ اما آن‌ ها از روی اکراه جواب سلام مرا دادند و در مجلس، جای نشستن به من نشان دادند.

 🔶من جلو رفتم و از روی خشم رو به محقق کردم و گفتم: مگر من از فقهای شیعه نیستم که این‌ ها با من این گونه رفتار می‌ کنند؟

🔷محقق با خشم گفت: ای جعفر! علمای شیعه با زحمات زیاد روایات شیعه ائمه اطهار را با ذکر مشخصات راویان و خصوصیات احادیث در کتابهای خود ذکر کرده اند تا شما بدون زحمت طبق آن فتوا دهید، اما شما با مطالعه چند کتاب و  ندیدن روایت، حکم به عدم ذکر دلیل احکام توسط فقها می دهی؛ در حالی که همین ملا محسن فیض کاشانی که پای منبر نشسته است، در چند جای کتاب خود، حدیث این حکم را نوشته و آن کتاب در بین کتاب‌ های شما موجود است.

⚡️ در این هنگام، کلام محقق حلی لرزه بر اندامم انداخت، پس از خواب بیدار شدم و از گناه خود پشیمان گشتم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[پنجشنبه 1402-06-02] [ 10:02:00 ق.ظ ]