یامهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      





جستجو





  قبل از ظهور باید تزکیه نفس کرد   ...

✅ قبل از ظهور باید تزکیه نفس کرد

اگر بدانید چقدر امام زمان علیه السلام غریب هستند

 وچقدر طرفداران حق اندک هستند،

آن وقت قدر توجه خودتان به امام زمان علیه السلام را خواهید دانست،

که چقدر بشارت ها و رویاهای صادقانه برای همین جمعی که 

درراه خودسازی وتزکیه نفس وجلب رضایت حضرت بقیه الله ارواحنافداه قدم برمی دارند،دیده شده است؛

لذا آنهایی که ضعیف اند

 سعی کنند از قافله عقب نمانند.

چون بعد ازظهور،

آن روزی که رجعت شروع می شود،

ایمان آوردن فایده‌ای ندارد.

کوشش کنید قبل از ظهور آن حضرت جزء مومنین به غیب و

جزء برادران پیغمبر اکرم (صلی الله و علیه و آله) باشید.

پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) دودسته رابرادرخود خواند. 

یک) علی بن ابیطالب علیه السلام 

 دوم) مومنین به غیب

 که در عصر غیبت ازخواب غفلت بیدار شده‌اند 

 و خود را به مقام یاران امام زمان علیه السلام رسانده‌اند.

فرمایشات استاد معظم حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمت الله علیه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[شنبه 1403-06-03] [ 08:47:00 ق.ظ ]





  ظلم به حیوانات!   ...

🔺ظلم به حیوانات!
▫️فرزند علامه:


🔹روزی خدمت پدر- #علامه_حسن_زاده_آملی- بودم. ایشان درحال بیان مسئله‌ای نسبت به حیوانات بودند که فرمودند: «حیوانات را اذیت و آزار نکنید زیرا آنها هم موجودات خداوند هستند».

🔸سپس این مطلب را نقل کردند و گفتند: «فردی در آمل با پاهای شکسته و عصازنان نزد من آمد و گفت آقا! من چند روز پیش که از منزل خارج می‌شدم، دیدم یکی از اردک‌ها یک لنگ کفشم را در دهانش گرفته و دو متر آن طرف‌تر برده است؛ من هم سنگی برداشتم و از دور به سمت اردک پرتاب کردم؛ آن سنگ به پای اردک خورد و پای آن شکست و به پوستش آویزان شد؛ یعنی شدت ضربه به حدی بوده که پای حیوان قطع شده بود!

⚡️این اردک برگشت و نگاهی به من کرد. من نیز کفشم را پوشیدم و به سمت خیابان رفتم. هنوز چند دقیقه‌ای طول نکشیده بود که تصادف کردم و جفت پاهایم شکستند!

🍁آنگاه علامه فرمودند:«خیال نکنید که حیوانات، چون اسم حیوان روی آنهاست کاری از دستشان ساخته نیست. روایت است که بعضی از پرندگان حلال گوشت، فردا در قیامت از دست شخصی که او را شکار کرده است، شکایت می‌کنند و می‌گویند این فرد نیازی به گوشت من نداشت و برای سرگرمی‌، من را شکار کرد.

▪️ایشان می‌فرمودند:«مواظب حیوانات باشید!».



موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[پنجشنبه 1403-06-01] [ 11:48:00 ب.ظ ]





  حکایتهای شنیدنی   ...

🌟ندبه های انتظار🌟

🔴پایداری در برابر دردسرهای دفاع از مظلوم!

 

✅حضرت امیرالمؤمنین ‏علیه السلام در 

کوچه ‏های کوفه قدم می‏زد کنیزی را دید که گریه می‏کند.

فرمود: چرا گریه می‏کنی؟

🔰کنیز گفت:

ارباب من پولی داد تا گوشت خریداری کنم، حال که گوشت را خریده به منزل بردم ارباب می‏گوید:

گوشت مرغوب نیست پس بده،

و قصّاب نیز قبول نمی‏کند،

نه قصّاب می‏پذیرد، ونه صاحب من، مرا به منزل راه می‏دهد.

🌼امام علی‏ علیه السلام همراه آن زن به قصّابی آمد، واز قصّاب خواست که گوشت را عوض کند، یا پول آن را بدهد.

⚡️قصّاب عصبانی شد، و چون حضرت امیرالمؤمنین‏ علیه السلام را نمی‏شناخت، مُشتی بر سینه امام کوبید و گفت:

از مغازه خارج شو، این معامله به شما ربطی ندارد.

🌸امام علی‏ علیه السلام مُشت آن قصّاب را تحمّل کرد و بیرون آمد و کنیز را به خانه اربابش برد.

✨آنها حضرت امیرالمؤمنین ‏علیه السلام را شناختند و احترام گذاشتند، و آن کنیز را با محبّت پذیرفتند.

⛔️امّا همسایگان قصّاب اطراف او جمع شده، گفتند:

ای نادان!می‏دانی مُشت برسینه چه کسی نواختی؟ 

آن شخص حضرت علی ‏علیه السلام بود…

♻️مرد قصّاب امام علی ‏علیه السلام را بسیار دوست می‏داشت، امّا نمی‏شناخت، از شدت جسارت و گناه خودبا ساطور قصّابی آن دستش را که بر سینه امام کوبیده بود را قطع کرد..

🌹که  وقتی ماجرا به گوش حضرت امیرالمؤمنین ‏علیه السلام رسید، ضمن دلداری،دست او را نیز شفا داد…

📚بحارالانوار، ج41، ص48، حدیث 1.

#حکایتهای_شنیدنی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[سه شنبه 1403-05-30] [ 08:33:00 ب.ظ ]





  تو زیاد جبهه رفتی بزار چبهه نرفته ها برن   ...

🔴تو زیاد جبهه رفتی،بزار جبهه نرفته ها برن!!

🔸داشتیم خانه مان را می ساختیم و بنای کار خودمان بودیم. عصر بود، خسته از کار نشستیم به استراحت.آنقدر کار کرده بود که دستهایش تاول زده بود. گفت: کار ساختمان دیگر تمام است اگر اجازه بدهید بروم جبهه. گفتم: تو که زیاد رفته ای این بار جبهه نرفته ها بروند. ساکت شد. چیزی نگفت. جانمازم را که باز کردم آمد و جمعش کرد گفت: این همه نماز خوانده ای اجازه بده کمی هم بی نمازها نماز بخوانند. جوابی نداشتم و او راهی جبهه شد…

🌷شهید سید جواد موسوی

🎙نقل از پدر بزرگوار شهید



موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 03:58:00 ب.ظ ]





  آیت الله مرعشی می فرمودند:   ...

✍آيت الله مرعشي مي فرمودند:

🔹روزگاري كه جوانتر بودم ، روزي بر اثر مشكلات فراواني كه داشتم ، از جمله آن كه مي خواستم دخترم را شوهر دهم ولي مال و ثروتي نداشتم تا براي دخترم جهيزيه تهيه كنم

🔹با ناراحتي به حرم حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام رفته و با عتاب و خطاب ، در حالي كه اشكهايم سرازير بود، گفتم اي سيده و مولاي من ، چرا نسبت به امر زندگي من اهميتي نمي دهي ؟ من چگونه با اين بي مالي و بي چيزي دخترم را شوهر دهم ؟ سپس با دلي شكسته به منزل بازگشتم . در اين حال حالت غشوه اي مرا فرا گرفت و در همان حال شنيدم كسي در مي زند. رفتم پشت در و آن را باز كردم . شخصي را ديدم كه پشت در ايستاده ، وقتي مرا ديد گفت : سيده تو را مي طلبد، با عجله به حرم رفتم و چون به صحن شريف آن حضرت رسيدم ، چند كنيز را ديدم كه مشغول تميز كردن ايوان طلا هستند. از سبب آن پرسيدم . گفتند هم اكنون سيده مي آيد. پس از اندكي حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام آمد، در حالي كه بسيار نحيف و لاغر و رنگ پريده و در شكل و شمايل چون مادرم فاطمه زهراعليهاالسلام بود (چون جده ام فاطمه زهرا را سه بار پيش از آن در خواب ديده بوده و مي شناختم ). به نزد عمه ام رفته و دست وي را بوسيدم . آنگاه آن حضرت به من فرمود اي شهاب : كي ما به فكر تو نبوده ايم كه ما را مورد عتاب قرار داده و از دست ما شاكي هستي ؟ تو از زماني كه به قم وارد شدي ، زير نظر و مورد عنايت ما بوده اي.

🔹در اين حال از خواب بيدار شدم و چون دانستم كه نسبت به حضرت معصومه عليها السلام اسائه ادب كرده ام ، فورا براي عذرخواهي به حرم شريف رفتم . پس از آن حاجتم برآورده شد و در كارم گشايشي صورت گرفت

📚((کرامات مرعشیه))

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 11:18:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما