یامهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      





جستجو





  ماجرای جالب مواخذه پیرمرد تجربه گر بخاطر یک فریاد کوچک سریک بچه   ...

☘ در یکی از شهرهای مرکزی ایران مشغول کاسبی هستم. ما در کنار مسجد محل حسینیه‌ای داریم و افتخار دارم سالها خادم این حسینیه هستم. چند سال قبل در ایام فاطمیه، چند شب برنامه سخنرانی و مداحی داشتیم. شب اول بود که مداح مشغول عزاداری بود و حسینیه تاریک شد.

یکی از بچه های نوجوان هیئت مرتب بیرون می‌رفت و بر می‌گشت. رفت و برگشت او باعث میشد چراغ ورودی حسینیه که دارای حسگر بود روشن و خاموش شود و نور حسینیه تغییر کند. همه توی حال خودشان بودند و کسی توجه نمی‌کرد، اما من حساس بودم با ناراحتی به راهرو رفتم و دست این پسر بچه را گرفتم و با عصبانیت گفتم یا بنشین یا برو بیرون. این پسر بچه از ترس گوشه حسینیه نشست و تا آخر مجلس چیزی نگفت. اما از فردا شب دیگر به حسینیه نیامد. 

🔻مدتی بعد کرونا باعث شد که تا پای مرگ رفتم. من شنیدم که پزشکان می‌گفتند این پیرمرد رو رها کنید تمام ریه هایش درگیر است کارش تمام می‌شود، بروید به جوان ها برسید. همین موقع برای یک لحظه احساس کردم همه چیز تمام شد. روح از بدنم خارج شد و به آسمانها رفت. من مثل برخی‌های دیگر مرور اعمالم را دیدم اما مهمتر از آن متوجه شدم مقام و منزلت حضرت زهرا (س) در برزخ بسیار عظیم است و به شفاعت ایشان اهل محشر می‌توانند نجات پیدا کنند.

☘خوشحال بودم که من در حسینیه و هیئتی به نام ایشان خادم بوده و عمرم را سپری کردم. اما قبل از اینکه بخواهم به این مطلب افتخار کنم در مرور اعمال همان شب را به من نشان دادند و اینکه آن پسر بچه پس از ماجرای آن شب و عصبانیت من، دیگر سراغ مسجد و هیئت نیامد. 

🔻در مرور زندگی هیچکس مرا مواخذه نکرد این من بودم که خودم را قضاوت میکردم! گویی فشار سنگینی که در نتیجه برخورد نامناسب من به آن پسر وارد شده بود صدها برابر شده و حالا به من وارد میشد. غیر مستقیم فهمیدم که به من نهیب میزنند که تو چه کاره بودی که برای هیئت حضرت زهرا (س) تعیین تکلیف کنی و با یک نوجوان اینگونه برخورد کنی؟ او چه کار خلاف شرعی انجام داده بود؟

📗کتاب نسیمی از ملکوت 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[پنجشنبه 1403-05-25] [ 11:41:00 ق.ظ ]





  دزدی که اهل عبادت وتقوا شد   ...

🔹دزدی که اهل عبادت و تقوا شد

مرحوم آیت الله فاطمی نیا (ره) :

مرحوم آقا سید مهدی قوام(ره) مرد بسیار بزرگ و با سعه ی صدری بود.

اعجوبه ای بود!

یک شب دزدی وارد منزلش می شود، فرشی را جمع کرده و در حال بردن آن بود.

آقا سید مهدی بیدار می شود، با کمال خونسردی به او می گوید:

می خواهی این فرش را چه کنی؟

دزد می گوید: می خواهم آن را بفروشم.

آقا سید مهدی می گوید: اگر خودت آن را بفروشی از تو ارزان میخرند، من اين فرش را به تو میبخشم، حلالت باشد.

فرش را ببر آخر بازار عباس آباد، بگو من را سید مهدی فرستاده؛ فرش را به قیمت بفروش و برو کاسب شو.

الله اکبر از این بزرگی!

بعدا دیدند همان شخص اهل عبادت و تقوا شده و از پول همان فرش کاسبی راه انداخته است

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[چهارشنبه 1403-05-24] [ 06:29:00 ب.ظ ]





  معاشرت سالک:   ...

🔴معاشرت سالک : 

♦️اين أفرادى كه در روز اين قدر خرج مى‌كنند، مگر در شب چقدر خزينه مى‌نمايند؟! دخل و خرج معنوى سالك بايد با هم بخواند؛ شب براى تهجّد بيدار شود، بين‌الطّلوعين به قرائت قرآن و أذكار خود بپردازد و از حضرت پروردگار نور بگيرد، تا روز كه براى تحصيل، كسب يا تجارت پا به عالم كثرت مى‌گذارد از سرمايه نخورد، بلكه دسترنج مجاهدات خود را در ارتباط با أهل كثرت با اقتصاد و ميانه‌روى خرج كند.

♦️سالكى كه ارتباط و معاشرت او بى‌حساب و كتاب است مانند گوشت قربانى است؛ هر كسى تكّه‌اى از او ميكند و مى‌برد و نهايةً براى خود چيزى باقى نمانده، مفلس و بيچاره مى‌شود.

♦️مى‌فرمودند: از خدا بگير، بعد خرج كن! أمّا اگر از خدا نگرفتى و مراقبه نداشتى و شب براى تهجّد بر نخواستى، متضرّر مى‌شوى. انسان از خودش چيزى ندارد و آنچه هست از ربّ است و اگر كسب نكند از مايه مى‌خورد و همه خرج شده و تمام ميگردد.

نور مجرد 

📚علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی

#معاشرت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[سه شنبه 1403-05-23] [ 12:04:00 ب.ظ ]





  حکایت شهید   ...

#حکایت

✍️محاصره شده بودیم

نیروهای پشتیبانی نمی‌تونستن کمک برسونن 

همه تشنه و گرسنه بودیم

 فرمانده گردان ما ، شهید محمد رضا کارور هر چی تلاش کرد و خودش رو به آب و آتش زد تا بتونه لااقل کمی آب برای رفع تشنگی نیروهاش تهیّه کنه ،موفّق نشد

در همین لحظه ، شهید کارور رو دیدیم که با قدم‌های استوار به طرف تپّه‌های  « بازی دراز » میره 

تیمّم کرد و روی یکی از تپّه‌ها ایستاد

تکبیره الاحرام رو با صدای بلند گفت و شروع کرد به نماز خوندن

مدتی طول کشید تا به رکوع رفت و چند دقیقه‌ای طول کشید تا سر از رکوع برداشت و به خاک افتاد 

نمازش که تموم شد ، دست‌هاش رو بالای سرش برد و چشم‌هاش رو بست

نمی‌دونم با چه حالی ، با چه اخلاصی و چه جوری دعا کرد که در همون لحظه، صدای الله اکبر و فریاد شادی بچّه‌ها بگوش رسید

باران، نم نم شروع به باریدن کرد 

#شهید_محمدرضا_کارور

#شهید_جاویدالاثر

#اللهم_عجل_لولیک_الفرج

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:03:00 ق.ظ ]





  حکایت امام حسین علیه السلام ومرد فقیر   ...

#حکایت

🖇 امام حسین(ع) و مرد فقیر …

〽️ عرب بیابانی نیازمند وارد مدینه شد و پرسید سخی ترین و بخشنده ترین شخص در این شهر کیست؟

◇ همه امام حسین(ع) را نشان دادند.

عرب امام حسین علیه السلام را در مسجد در حال نماز دید و با خواندن قطعه شعر حاجت خود را مطرح کرد.

 

✿ مضمون قطعه شعری که وی خواند چنین است:

تا حال هر که به تو امید بسته ناامید بر نگشته است، هر کس حلقه در تو را حرکت داده، دست خالی از آن در، باز نگشته است.

تو بخشنده و مورد اعتمادی و پدرت کشنده مردمان فاسق بود. شما خانواده اگر از اول نبودید ما گرفتار آتش دوزخ بودیم.

🌱 او اشعارش را می خواند و امام در حال نماز بود. چون از نماز فارغ شد و به خانه برگشت،

◇ به غلامش قنبر فرمود:

از اموال حجاز چیزی باقی مانده است؟

غلام عرض کرد:

آری،

چهار هزار دینار موجود است.

◇ فرمود:

آن پولها را بیاور!

کسی آمده که از ما به آن سزاوارتر است.

🌱 سپس عبایش را از دوش برداشت و پولها را در میان آن ریخت و عبا را پیچید مبادا عرب را شرمنده ببیند، دستش را از شکاف در بیرون آورد و به او داد و این اشعار را سرود:

◇ این دینارها را بگیر و بدان که من از تو پوزش می خواهم و نیز که من بر تو دلسوز و مهربانم. اگر امروز حق خود در اختیار داشتم بیشتر از این کمک می کردم، لکن روزگار با دگرگونیش بر ما جفا کرده، اکنون دست ما خالی و تنگ است.

◇ امام با این اشعار از او عذر خواهی کرد.

❗️ عرب پولها را گرفت و از روی شوق گریه کرد. امام پرسید: چرا گریستی شاید احسان ما را کم شمردی؟ گفت: گریه ام برای این است که چگونه این دستهای بخشنده را خاک در بر می گیرد و در زیر خاک می ماند.

📚 بحار ، ج44 ، ص371

————————————————————–

#اللهم_عجل_لولیک_الفرج

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[دوشنبه 1403-05-22] [ 11:48:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما