یامهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      





جستجو





  حکایتی زیبا وتامل برانگیز   ...

💠 #حکایتی_زیبا_و_تامل_برانگیز

سادگی در این دنیا، راحتی در آن دنیا

🔹خردمندی بیشتر وقت‌ها در قبرستان می‌نشست. روزی که برای عبادت به قبرستان رفته بود، پادشاهی به‌ قصد شکار از آن محل عبور می‌کرد.

🔸️وقتی به خردمند رسید، گفت:

چه می‌کنی؟ 

🔹️خردمند جواب داد: 

به دیدن اشخاصی آمده‌ام که نه غیبت مردم را می‌کنند، نه از من توقعی دارند و نه مرا اذیت‌ و آزار می‌دهند.

🔸️پادشاه گفت: 

آیا می‌توانی از قیامت و صراط و سوال‌ و جواب آن دنیا مرا آگاهی دهی؟

🔹️خردمند جواب داد: 

به خادمین خود بگو تا در همین محل آتش درست کنند.

🔸️پادشاه امر نمود تا آتشی افروختند و تابه بر آن آتش گذاردند تا داغ شد. 

🔹️آنگاه خردمند گفت:

ای پادشاه، من با پای برهنه بر این تابه می‌ایستم و خود را معرفی می‌کنم و آنچه خورده‌ام و هرچه پوشیده‌ام ذکر می‌نمایم و سپس تو هم باید پای خود را مانند من برهنه نمایی و خـود را معرفی کنی و آنچه خورده‌ای و پوشیده‌ای ذکر نمایی. 

🔸️پادشاه قبول کرد. 

🔹️آنگاه خردمند روی تابه داغ ایستاد و فوری گفت:

فلانی و خرقه و نان جو و سرکه. 

🔸️فوری پایین آمد و ابداً پایش نسوخت. چون نوبت به پادشاه رسید، به‌محض اینکه خواست خود را معرفی کند، نتوانست و پایش سوخت و پایین افتاد.

🔹️سپس خردمند گفت: 

ای پادشاه، سوال‌ و جواب قیامت نیز به همین صورت است. 

▫️آن‌ها که درویش بوده‌اند و از تجملات دنیایی بهره ندارند، آسوده بگذرند و آن‌ها که پایبند تجملات دنیا باشند، به مشکلات گرفتار آیند

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[سه شنبه 1403-05-16] [ 09:12:00 ق.ظ ]





  شهید حسین خلعتبری   ...

و سلام بر او که می گفت:

«اگر ذره ای از خاک وطنم به
پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد
آن را با خونم می شویم»


| شهید حسین خلعتبری






موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[دوشنبه 1403-05-15] [ 11:24:00 ب.ظ ]





  شهید معماریان   ...

مادر شهید معماریان به من میگفت که رفتم تو اتاق خواب پسرم گفتم مامان چیکار داری؟ گفت میخوام ساکم رو امشب تو ببندی، گفتم مامان برای چی؟ گفت برای این که این آخرین جبهه است که میرم. دیگه برنمیگردم. گفتم مامان زبونت رو گاز بگیر. این همه جبهه رفتی اومدی بازم میری میای، گفت نه مامان این آخرین جبهه است. آقای یکتا صبح اومدم آب بریزیم پشت سرش دیدم دلم داره دنبالش میره. گفتم مالی که در راه خدا دادم، نباید دلم باهاش باشه. آب رو دادم به همسایه ریخت… رسید سر کوچه به این تیر چراغ برق سر کوچه که الان خورده کوچه شهید معماریان، وایساد یه نگاهی به من کرد گفت مامان قد و بالام رو ببین که دیگه تا قیامت منو نمی‌بینی…
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔰 حاج حسین یکتا

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[یکشنبه 1403-05-14] [ 10:37:00 ب.ظ ]





  رفتار با گناهکاران   ...

✍️رفتار با گناهکاران

🔹️تو دنبال فسّاق و فجّار نرو، اما اگر آنها به تو میل کردند و به طرف تو آمدند، تحویلشان بگیر. اگر این کار را نکنی و دچار عُجب شوی و آنها را از خودت برانی، بزرگان هم به تو می گویند برو عقب بنشین. خدا هم می گوید تو که این همه معصیت داشتی و من آنها را به روی تو نیاوردم، چرا با بنده من که اصلا معلوم نیست آنچه را که تو معصیتِ او می پنداری، واقعا انجام داده باشد این طور رفتار کردی؟ خلاصه کسی را به خاطر معصیتش از خود نران که آخرالامر باید خودت بروی و دستش را ببوسی و او را بیاوری تا راه سِیر خودت باز شود.


▪️ حاج محمد اسماعیل دولابی رحمة الله علیه
📚« عرفان در کلام اولیای ربّانی»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:39:00 ب.ظ ]





  به اندازه نیاز واحتیاجی که به خدا داری...   ...

✍️به اندازه نیاز و احتیاجی که به خدا داری…

🔹️به اندازه نیاز و احتیاجی که به خدا داری، او را پرستش کن؛ به اندازه صبر و طاقتت بر آتش دوزخ، معصیت و نافرمانی کن؛ به اندازه عمر و زیستن خود در دنیا، برای زندگی بکوش و به اندازه ماندنت در آخرت، برای آن تلاش کن.



▪️امیرالمومنین علی (علیه السلام)
📚مجموعه ورام، ج 2، ص 37

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:36:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما