یامهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      





جستجو





  داستان واقعی   ...

#داستان_واقعی

? فضيل عياض شاگردان زيادى را تربيت كرد. شاگرد درس خوان و جوانش به حال #مرگ افتاد.

? فضيل بالاى سرش آمد، گفت: بگو: 

«لا اله الا الله» گفت: هم نمی گويم و هم #بيزارم از اين چيزى كه تو می گويى.

?  فضيل گفت: قرآن بياوريد تا سوره مباركه «#يس» را بخوانم، شايد گرهش باز شود.

? پيغمبر (ص) فرمود:

« لكلّ شىء قلب و قلب القرآن يس »

? گفت: نخوان، من از شنيدنش #زجر می كشم و مرد. استاد غرق در شگفتى شد. خيلى پی جو شد كه چه چيزى باعث شد كه اين شاگرد درس خوانده و با معرفت، هنگام مرگش به اين بلا دچار شد و بی دين مرد. 

? خيلى در فكر بود، تا يك شب در عالم رؤيا ديد كه روز قيامت شده است. شاگردش را ديد كه در آتش است، گفت: چه شد كه وضع تو به اينجا كشيد؟ گفت: من دچار #سه_گناه بودم و تا زمان مردنم ادامه داشت؛ 

⛔ گناه اول:

 #حسود بودم، هيچ نعمتى را براى ديگرى تحمل نداشتم ببينم. 

⛔ گناه دوم: من #دو_بهم_زن بودم

⛔ و گناه سوم من: سالى يكبار #مشروب می خوردم. اگر #توبه كرده بودم، به اين بلا دچار نمی شدم.

? استاد انصاریان-

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[دوشنبه 1401-05-24] [ 08:10:00 ب.ظ ]





  توکل بر خدا   ...

#توکل_به_خدا 

.

بیشتر مردم میگویند توکل ما به خداست

اما کمتر کسی ممکن است به خدا توکل کرده باشد

اگه توکلت به خداست

از چیزی نترس

ایمان را در عمل نشان بده

أَنَّ اللَّهَ مَوْلاکُمْ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

  بدانید که خداوند، مولى و سرپرست شما است، چه خوش مولایى و چه نیکو یاورى است.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 05:59:00 ب.ظ ]





  یک جرعه آرامش   ...

#یک‌جرعه‌آرامش

عروسکی که در پنج سالگی خراب شد و کلی غصه اش را خوردیم، در ده سالگی دیگر اصلا مهم نیست…

نمره امتحانی که در دبیرستان کم شدیم و آنقدر به خاطرش اشک ریختیم و روزگارمان را تلخ کرد در دوران دانشگاه هیچ اهمیتی ندارد و کلا فراموش شده است…

آدمی که در اولین سال دانشگاه آنقدر به خاطرش غصه خوردیم و اشک ریختیم و بعد فهمیدیم ارزشش را نداشته و دنیایمان ویران شد، در سی سالگی تبدیل به غباری از یک خاطره دور دور دور شده که حتی ناراحتمان هم نمیکند…

و چکی که برای پاس کردنش در سی سالگی آنقدر استرس و بی خوابی کشیدیم، در چهل سالگی یک کاغذ پاره بی ارزش و فراموش شده است…

پس یقین داشته باش که مشکل امروزت، اینقدرها هم که فکر میکنی بزرگ نیست…

این یکی هم حل می شود …

میگذرد و تمام میشود…

غصه خوردن برای این یکی هم همان قدر احمقانه است که درسی سالگی برای خراب شدن عروسک پنج سالگی ات غصه بخوری!

 همه مشکلات، همان عروسک پنج سالگی است…شک نکن

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 05:55:00 ب.ظ ]





  این رازرو تا آخر بشنوید   ...

?این راز و داستان جذابو تا آخر بشنوید?|

▪︎بزرگان گفته اند هيچ کاري مثل خواب صبح شيطان را خوشحال نمیکند? زيرا او در می يابد که عده زيادي از نعمت و رزق و مغفرت و سلامت و توفيق و آرامش محروم شده اند? 

? به همين دليل است که امام صادق علیه السلام مي فرمايند: 

✅ سحرخيزي را از دست ندهيد زيرا کسي که سحرخيز نيست از بسياري از نعمت ها و رزق ها محروم است.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:32:00 ب.ظ ]





  حضرت آیت الله بهجت مکرر میفرمودند:   ...

حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره ؛

مکرر میفرمودند : 

«ذکری از امام سجاد علیه‌السلام است که اگر گفته شود و تسبیح، بدون گفتن ذکر چرخانده شود برای گوینده ثواب گفتن ذکر خواهد بود و همچنین برای او مایۀ فرج و گشایش است».

امام سجاد علیه‌السلام از پدران خود از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نقل می‌کند که حضرت هرگاه نماز صبح را به پایان می‌برد با کسی سخن نمی‌گفت و تسبیح خود را به دست می‌گرفت و می‌فرمود: 

اللَّهُمَّ إِنِّي أَصْبَحْتُ أُسَبِّحُكَ وَ أُحَمِّدُكَ وَ أُهَلِّلُكَ وَ أُكَبِّرُكَ وَ أُمَجِّدُكَ بِعَدَدِ مَا أُدِيرُ بِهِ سُبْحَتِي؛ 

خدایا! همانا صبح می‌کنم در‌حالی‌که تو را تسبیح می‌گویم و تو را تمجید می‌کنم و تو را ستایش می‌کنم و تو را تهلیل (لااله‌الا‌الله گفتن) می‌گویم به عدد آنچه می‌چرخانم تسبیحم را.

سپس تسبیح را می‌گرداند، بدون آنکه تسبیح گوید و با دیگران صحبت می‌کرد. همین‌گونه بود تا وقتی به رختخواب می‌رفت، پس دوباره آن ذکر را تکرار می‌کرد و تسبیح را زیر سر خود می‌گذاشت.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:30:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما