💫🌺🍃
🌺
❇️ تشرفات
💠 قدرت الله لطیفی
🔺 سال هزار و سیصد و چهل و هفت، سحرگاه شب نیمه شعبان، مسجد جمکران، قدرت الله در مسجد مشغول راز و نیاز بود.
آن سالها مسجد اصلا وضعیت مناسبی نداشت. مسجدی کوچک در حاشیهٔ بیابانهای قم، بدون هیچ امکاناتی
عده انگشت شماری در مسجد بودند، ساعت از نیمههای شب گذشته بود، خادم مسجد همه را بیرون کرد، به آقای لطیفی گفت میخواهم دربِ مسجد را ببندم، بفرمایید، خواهش کرد از خادم، “اجازه بده امشب را تا صبح اینجا بمانم، دعایت میکنم، این هم شیرینی تو"،
مقداری پول به خادم داد تا اجازه بدهد در مسجد بماند، همه رفته بودند، او ماند و مسجد، ساعت حدود سه نیمه شب
📿 در حال دعا و نیایش بود، سنگینی دستی را روی شانه اش احساس کرد، “بلند شو و مسجد را از این حالت در بیاور، شبستانی بساز و آبرومندش کن، عنایت خداوند با شماست و ما نیز کمک میکنیم"
آقایش بود، نقشهای به او داد و فرمودند: “این نقشه را بعدا از شما میگیریم”
یک طرف نقشه طرح فعلی مسجد بود و طرف دیگر اسما مبارکهٔ الهی
☀️ آفتاب طلوع کرده بود، هنوز حیرت زده بود، قبل از این هم مولایش را دیده بود، اما باز قلبش تند تند میزد، فکر و ذکرش شد ساخت مسجد جمکران
کلنگ مسجد را زدند، معماری را طبق همان نقشهای که حضرت آقا داده بودند طراحی کردند، برای ساخت و ساز مسجد، چک شخصی خودش را هم میداد، گاهی حسابش را نمیتوانست پر کند، میگفت روز وصول چک، شخص ناشناسی مبلغ چک را به حسابش میریخت و چک پاس میشد، آقا بود که کمکش میکرد، قبلا قولش را داده بود که کمک میکنیم، این خانواده سرشان برود قولشان نمیرود ، مثل جدشان حسین بن علی که سرش رفت، قولش نه…
🔺 باید برای تامین آب مسجد چاه عمیق حفر میکردند. با یک شرکت حفاری قرارداد بستند، محل چاه را تعیین کردند، شب جمعهای در مسجد مشغول نماز بود، بعد از نماز آیت الله سید حسین قاضی آمد کنارش نشست، احوالپرسی کرد و گفت: دو نفر از طرف آقا بیرون منتظرتان هستند، دستوری از حضرت آورده اند، آمد بیرون، آن دو بزرگوار را دید،
آقا فرمودند: این نقطه برای حفر چاه مناسب نیست و در آینده داخل مسجد قرار میگیرد.
پرسید پس کجا چاه را حفر کنیم؟
با دست نقطه حفر چاه را نشان دادند، آنطرف، آنجا
شرکت حفاری زیر بار نمیرفت، آقای لطیفی نمیخواست بگوید چه کسی سفارش کرده، خیلی کلنجار رفتند، گفت “هزینه چاه با من، اگر آب نیامد ضررش را شخصا میدهم"، چک بیعانه را داد، چاه را کندند، همانجایی که آقای لطیفی گفت، کارشناسان حفاری دهانشان باز مانده بود، به آقای لطیفی اصرار کردند که بگوید نقطهیابی کار کیست؟
گفت: صاحب مسجد، مولایمان حجه بن الحسن ارواحنافداه
نام مبارک حضرت را که برده بود، کارشناسان زانوهایشان لرزید، اشکشان جاری شد، باقی مبلغ حفر چاه را بخشیدند…
✨دلم برای کسی میتپد بیا ای دوست
بیا که من به تو بیش از همیشه محتاجم
📚 برداشتی آزاد از تشرفات قدرت الله لطیفی
#امام_زمان علیهالسلام
🌺
💫🌺🍃
[دوشنبه 1401-12-22] [ 07:15:00 ق.ظ ]