♨️داستانی عجیب زنی که با دعای امام زمان (عجل الله) به دنیا برگشت!!
🔸به نقل از علامه طهرانی:
یكی از اعاظم نجف أشرف برای من، نقل کرد كه:
ما از نجف عیال اختیار كردیم و سپس در فصل تابستان برای زیارت صله ارحام عازم ایران شدیم.آب و هوای وطن ما به عیال ما نساخت و مریض شد و روز بروز مرضش شدّت كرد؛ و هر چه معالجه كردیم سودمند نیفتاد و مشرف به مرگ شد.
🔸من دیدم عیالم فوت میكند و باید تنها به نجف برگردم و در پیش پدرش و مادرش شرمنده میشوم، حال اضطراب و تشویش عجیبی در من پیدا شد.
آمدم در اطاق مجاور دو ركعت نماز خواندم و توسّل به #امام_زمان كردم و با نهایت تضرّع عرض كردم:
یاولی الله! زن مرا شفا دهید.
🔸آمدم در اطاق عیالم، دیدم نشسته و زار زار میگرید.
تا چشمش به من افتاد گفت: چرا مانع شدی؟ چرا نگذاشتی؟
من نفهمیدم چه میگوید، و تصوّر كردم كه حالش بد است.
بعد كه قدری آب به او دادیم گفت: عزرائیل برای قبض روح من با لباس سفید آمد و بسیار زیبا و آراسته بود، به من لبخندی زده و گفت: حاضر به آمدن هستی؟ گفتم: آری.
بعداً أمیرالمؤمنین (علیه السلام) تشریف آوردند و با من بسیار مهربانی كردند و بمن گفتند: من میخواهم بروم نجف، میخواهی با هم برویم به نجف؟
گفتم: بلی خیلی دوست دارم.
من برخاستم آماده شدم كه با آن حضرت برویم،
همینكه خواستم از اطاق خارج شوم دیدم كه امام زمان (عجل الله) آمدند و تو هم دامان ایشان را گرفتهای.
حضرت به امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرض كردند: این بنده به ما متوسّل شده، حاجتش را برآورید.
حضرت أمیر (ع) به عزرائیل فرمودند: به تقاضای مرد مؤمن كه متوسّل به فرزند ما شده است برو؛ باشد تا موقع معین.
و أمیرالمؤمنین از من خداحافظی كردند و رفتند.
چرا نگذاشتی من بروم؟
📚معادشناسی علامه طهرانی ج ۱، ص ۲۸۶- ۲۸۷.
[جمعه 1402-02-15] [ 12:45:00 ب.ظ ]