ناگهان از عکس شهیدی که بر سردر خانه زده بودند، منزل شهید را پیدا کردیم.
از عکس پیدا بود که سن و سال چندانی ندارد. استقبال گرم و صمیمی خانواده نظری که یک ساعتی بود میثم 27 سال داشت ، که در خان طومان به شهادت رسید.منطقه ای در حلب که تکفیری ها با سوءاستفاده از آتش بس، تعداد زیادی از مدافعان حرم را به شهادت رساندند. از همان لحظه ای که شنیده بود از ایران برای دفاع از حرم اهل بیت نیرو اعزام می کنند.
مادرشهید برایمان تعریف کرد که در این سه سال بارها مرا قسم می داد و التماس می کرد که با رفتنش موافقت کنم. هر بار که با مخالفت من و پدرش مواجه می شد، دلش می شکست و به من می گفت، مادر پس دیگر برای روضه غریبی و اسیری حضرت زینب(س) اشک نریز چون امروز هم یزیدی ها یک قدمی حرم اهل بیت اند و تو راضی نمی شوی پسرت از حریم زینب(س) دفاع کند. غصه بزرگی در کنار شهادت میثم داشتند. غمی که بر قلب خانواده سنگینی می کرد و آن جاماندن پیکر میثم در سوریه بود. حالا پسرشان هم شهید است و هم تن او زیر آفتاب سوزان مانده؛
میثم وصیت کرده بود تا پس از شهادتش انگشترش را به رهبری بدهند و انگشتر آقا را برای تبرک از ایشان بگیرند.
مادر شهید از کنایه ها و کملطفیهای مردم گله کرد اما پدر، صحبت هایش را برید و گفت مردم گناهی ندارند، مقصر رسانه ها و دولت هستند که حقایق جنگ سوریه را برای آنها روشن نمی کنند و فضا را برای شایعات مهیا می کنندی
چطور شد که میثم ادامه تحصیل نداد؟ به خاطر روحیات اش خیلی در مدرسه اذیت می شد و احساس می کرد که در این مسیر آینده ای ندارد اما در این میان معلم دینی دوران دبیرستانش تاثیر عمیقی بر او گذاشت، طوری که او نماز شب و نماز اول وقتش ترک نمی شد. غیرت میثم زبانزد خاص و عام بود طوری که در محل نمی گذاشت به کسی بی احترامی شود اما این غیرت باعث نشده بود که او با بی احترامی و خشونت با دیگران برخورد کند. میثم در تاکسی با زن بدحجابی مواجه می شود که با بی مبالاتی فاصله خود را با میثم رعایت نمی کرده و میثم با نقشه ای جالب خود را از ورطه گناه می رهاند. ساعت 9 شب با تماس گرفتن و پس از سلام و احوالپرسی مختصر گفت که بیماری واگیرداری گرفته که حتی از فاصله ای کوتاه قابل سرایت است. بدون درگیری و ناراحتی، زن بدحجاب از او فاصله گرفت.قبل از شهادت میثم خواب دیده بود که رهبری با جمعی از سادات به خانه ما آمده و به پدرم بابت تربیت میثم تبریک گفته بودند.
اما متاسفانه دولت برای کشته های آمریکا و فرانسه به سرعت پیام تسلیت می فرستد. کم کم زمان افطار نزدیک می شود مادر برایمان از دلتنگی اش برای میثم می گوید چون این اولین ماه رمضان بدون او برای خانواده نظری است او می گوید تنها یک هفته پس از رسیدن میثم و همرزمانش به سوریه، میثم توسط تکفیری ها به شهادت رسیده و این شهادت زودهنگام برایشان قدری غیر منتظره بود اما به هر حال به میثم افتخار می کند و می گوید که او را در دنیا و آخرت سربلند کرده.
پدر در سر سفره افطار از خاطرات جبهه و جنگ می گوید، از زمانی که برای خاتمه غائله کردستان در رکاب چمران جنگیده و تا دوران دفاع مقدس که در بیابان های تفتیده جنوب خدمت کرده. آماده است تا جای میثم را در جبهه های نبرد در سوریه، پر کند
[چهارشنبه 1401-07-20] [ 08:48:00 ب.ظ ]