🔸امیرالمومنین (ع) شبی از کنار خانه زن تهیدستی گذشت که فرزندانی خردسال داشت و آنان از گرسنگی میگریستند و مادرشان آنان را سرگرم میکرد تا بخوابند. آن زن دیگی بر اجاق نهاده بود که در آن جز آب چیزی نبود، تا آنها بپندارند که در دیگ غذایی در حال پختن است(گویا ماموران رسیدگی به این خانواده کوتاهی کرده بود).
علی (ع) از حال آن زن باخبر شد و با قنبر به سوی خانه خود رفت و ظرفی خرما و کیسهای آرد و روغن و برنج و نان برداشت و بر دوش کشید. با رسیدن به خانه آن زن، از او اجازه خواست و وارد شد، پس مقداری برنج و روغن در دیگ ریخت و پس از پختن آن، برای کودکان در ظرف غذا ریخت و به آنان با محبت میفرمود: بخورید…
پس از سیر شدن آنان، امام (ع) به صورت چهار دست و پا بر زمین خم شد و کودکان یتیم را دوش خود سوار کرد و گرد اتاق میگشت و از خود صدای بعبع (به تقلید از صدای گوسفند) میکرد.
کودکان با مشاهده این حالت، بسیار خندیدند و خوشحال شدند. پس از خروج از خانه، قنبر پرسید: سرورم! امشب رفتاری شگفتآور از شما دیدم!!! امام (ع) فرمود: ای قنبر! چون وارد خانه شدم، این کودکان یتیم از شدت گرسنگی میگریستند. دوست میداشتم وقتی از نزد آنان خارج میشوم، آن یتیمان در حال سیری بخندند و خوشحال باشند…
📚غررالمناقب فی فضائل علی بن ابی طالب
[چهارشنبه 1402-01-23] [ 10:49:00 ب.ظ ]