🔅#پندانه

✍ فقط به فکر خودمان نباشیم

🔹مردی تفاوت بهشت و جهنم را از فرشته‌ای پرسید. 

🔸فرشته به او گفت:

بیا تا جهنم را به تو نشان دهم.

🔹سپس هر دو باهم وارد اتاقی شدند. آنجا گروهی به دور یک ظرف بزرگ غذا نشسته بودند، گرسنه و تشنه، ناامید و درمانده.

🔸هر کدام از آن‌ها قاشقی در دست داشت با دسته‌ای بسیار بلند، بلندتر از دست‌هایشان، آن‌قدر بلند که هیچ‌کدام نمی‌توانستند با آن قاشق‌ها غذا در دهانشان بگذارند. شکنجه‌ وحشتناکی بود.

🔹پس از چند لحظه فرشته گفت:

حال بیا تا بهشت را به تو نشان بدهم. 

🔸سپس هر دو وارد اتاق دیگری شدند. کاملاً شبیه اتاق اول، همان ظرف بزرگ غذا و عده‌ای به دور آن، و همان قاشق‌های دسته‌بلند؛ اما آنجا همه شاد و سیر بودند.

🔹مرد گفت:

من نمی‌فهمم، آخر چطور ممکن است در این اتاق همه خوشحال باشند و در آن اتاق همه ناراحت و غمگین، در حالی که شرایط هر دو اتاق کاملاً یکسان است؟

🔸فرشته لبخندی زد و گفت: 

ساده است، اینجا مردمی هستند که یاد گرفته‌اند به یکدیگر غذا بدهند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[دوشنبه 1402-06-27] [ 06:15:00 ب.ظ ]