یامهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          





جستجو





  وقتی آمادگی دیدار با امام زمان عج را نداری چرا اصرار میکنی؟!   ...

✨﷽✨

🔴وقتی آمادگی دیدار با امام زمان (عج) را نداری،چرا اصرار میکنی؟!

✍آقا محمد حسن قاضی از آیت الله محمد تقی آملی نقل فرموده که: « در دورانی که در نجف اشرف مشغول تحصیل بودم، روزی به حجره مرحوم آیت الله قاضی که در مدرسه هندی بود رفتم. وقتی آقای قاضی تشریف آوردند عرض کردم: من خیلی در اینجا انتظار شما را کشیدم، چرا که به استخاره نیاز دارم. ایشان جواب فرمودند: طلبه علم چندین سال در نجف اشرف باشد ولی نتواند برای خودش یک استخاره نماید؟! آقای آملی می گفت: خیلی خجالت کشیدم و با حال جدل عرض کردم: من به یک اجازه استخاره از ولیّ اکبر(آقا امام زمان) نیاز دارم. به هر حال، بعد از اصرار شدید اینجانب، ایشان ورد مخصوص برای تشرف را تعلیم فرمود و خلاصه اینکه قرائت « آیه نور» به عدد اصحاب بدر هر شب قبل از خواب با شرائط خاص، طهارت، دوری از زنان و امور دیگر در شبهای معدود و محدود.

پس من برای اجرای این دستور به مسجد سهله رفتم و ملازم آنجا شدم و شبها برای انجام آن ورد قیام می کردم.  در یکی از این شبها همین که شروع کردم به خواندن ورد، احساس کردم که مثل اینکه کسی دستش را روی دوشم نهاده، من به سوی او متوجه شدم ـ  من در این هنگام در مقام منسوب به امام مهدی علیه السلام بودم ـ پس آن شخص گفت: برای تشرف آماده باش!

🌾آقا شیخ محمد تقی آملی می گفت: همین که این کلمه به گوشم خورد، رعب و ترس تمام وجودم را گرفت و از فرط اضطراب نزدیک بود قلبم از حرکت بایستد… پس شروع کردم به التماس و توسل از او که مرا عفو فرماید و ایشان نیز قبول فرمود. بعد از این ماجرا، من فوراً به نجف اشرف رفتم و آقای قاضی را ملاقات نمودم و زمانی که با ایشان مواجه شدم ـ بدون هیچ کلامی ـ اولین فرمایش ایشان این بود که: اگر آمادگی تشرف را نداری پس چرا این همه الحاح و اصرار می کنی..؟!

 📚داستانهایی از  آیت الله علامه قاضی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[شنبه 1402-06-04] [ 03:28:00 ب.ظ ]





فرم در حال بارگذاری ...


  تشرف سید جمال الدین گلپایگانی محضر آقا امام زمان(عج)   ...

🔰تشرف #سیدجمال_الدین>گلپایگانی محضر آقا #امام_زمان (عج)

🔺فرزند آقا سید جمال الدین گلپایگانی به نقل از پدرش:

☄« در صحن امام حسین ع یک جائی را پیدا کرده و نشسته بودم. حرم خیلی شلوغ بود. دیدم که سیدی خیلی خوش سیما کنارم ایستادند. به من سلام کرده، فرمودند: سید جمال الدین دوست داری بروی داخل حرم ؟

◾️گفتم: آقا دوست دارم، اما نمی شود.

◽️فرمودند: دنبالم بیا.

🔹 دنبال آن بزرگوار راه افتادم. کوچه باز شد، گویا که اصلا جمعیت و فشاری نیست. رسیدیم درب حرم، حضرت اذن دخول خواندند و مرا پای ضریح آورده، زیارت خواندند. سپس حضرت دست کردند در جیبشان و یک سکه ای به من دادند، سکه را در دست گرفتم و متوجه شدم که ایشان نیستند و فشار جمعیت به حدی شد که به بیرون پرت شدم به طوری هیئت لباسم به هم ریخت اما سکه را محکم در مشتم نگه داشته بودم. 

🔸وقتی جای آرام تری پیدا کردم سکه را نگاه کردم. روی آن نوشته بود یا صاحب الزمان. فهمیدم که ایشان امام زمان بودند.

🔹فرزند معظم له فرمودند: پدرم به این سکه خیلی علاقه داشت و کیسه ای برای آن درست کرده بود و همیشه همراهش بود و بعد از هر وضو آن را باز کرده و سکه را به چشمانش می مالید.

🔸 در یکی از این سفرها که از نجف با پای پیاده عازم کربلا بودند، طلبه ای همراه قافله بود. این طلبه مبتلا به دل درد شدیدی می شود و هر چه قرص و دارو دادند موثر واقع نشد. 

 

🍁پدرم فرمودند: برای رفع مزاحمت از کاروان، یک کاسه آب آوردم و به سکه متبرکش کردم. دادم به طلبه و شفا گرفت؛ اما بعد از شفا اسرار کرد که این سکه چیست؟ من هم در محظور قرار گرفته، داستان را گفتم.

🌀آن بنده خدا که اهل معنویت نبود، در مقام انکار برآمد و با دستش اشاره کرد و گفت برو بابا! سید این حرفها چیست می زنی؟!

⚡️ منزل بعدی که رسیدیم. وضو گرفتم مثل همیشه کیسه را از جیبم درآوردم. مثل همیشه کیسه گره خورده بود. اما وقتی بازش کردم سکه یا صاحب الزمان علیه السلام نبود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 01:50:00 ب.ظ ]





فرم در حال بارگذاری ...


  کلید زندان زبانت را به عقلت بسپار   ...

✨﷽✨

 🔴 کلید زندان زبانت را به عقلت بسپار

✍یکی از دوستان نقل می‌کرد، در ایام نوجوانی از سرِ نادانی سخنی را در جمعی گفتم که نباید می‌گفتم. مرحوم پدرم با هزار مصیبت حرف مرا ترمیم و توجیه و مثبت‌سازی کرد.

مجلس که تمام شد، پدرم مرا کنار خود نشاند و گفت: فرزندم! در خلقت گوش و زبان خود دقت کن، آن‌ها یک تفاوت بزرگ باهم دارند.

گوش‌های انسان بیرون و آزاد آفریده شده‌اند، پس هر سخنی که می‌خواهی، می‌توانی گوش کنی و اگر چیزی بگویند، دست تو نیست که آن سخن را نشنوی. 

خداوند هم شنیدن (غالب) سخنان را حرام نکرده است و خودش فرموده است:

یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ؛ سخنان را می‌شنوند اما بهترین را انتخاب و تبعیت می‌کنند.(زمر:18)

اما زبانِ تو، در کام دهانت پشت میله‌های دندان‌هایت، زندانی توست. زبانِ تو، بر‌عکس گوشِ تو که برای شنیدن در اختیار و تحت فرمان تو نیست، زندانی توست.

هر زندان کلیدی دارد و خوشا به حال کسی‌ که کلید زندانِ دهانش را به عقل خود سپرده باشد و بدا به حال کسی که کلید زندان دهان خود را به نادانی خود داده باشد. 

بهترین زندان‌بانِ دهان، عقل توست و بدترین زندان‌بان، نادانی توست.

نبی مکرم اسلام (صلی‌الله علیه وآله وسلم) می‌فرمایند: 

در جهان هیچ‌چیز بیش از زبان، شایسته زندان رفتن نیست

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[جمعه 1402-06-03] [ 06:17:00 ب.ظ ]





فرم در حال بارگذاری ...


  توصیه های اربعین   ...

به خواهرانم که اربعین عازم دیار عشق هستند:

بیخیالِ همه این بازیای رسانه ای

ول کنید عبا و پمادِ ضد درد و ضد آفتاب و عینک و … رو

پاشید چادراتونو آماده کنید ، با یه کوله بار سبک

پا بذارید تو مسیر مشایة

برا حضرت زینب س با چادراتون علمداری کنید

هرجا چادراتون خاکی شد ذکرِ یازهرا س بگید

هرجا پاهاتون زخمی و خسته شد ذکرِ یا رقیه بگید

هرجا گرمتون شد یه نگاه به آسمون کنید و بگید

به فدای اون بدن عریانی که زیر آفتاب موند …

خدا رو شکر تمام تلاش ها داره برای امنیت و راحتی ما میشه ، برای اسیری نمی رویم.

با دود اسپند و نوحه و التماس دعا از زیر قرآن بدرقه خواهیم شد ان شاء الله.

خواهرای عزیزم :

 فلسفه اربعین همین سختی کشیدنه

چشمت که به گنبد خورد سختی هایی که کشیدی

میشه این جمله بی بی زینب س (ما رأیت الا جمیلا)

کم جایی نمی‌خواید برید

میخواید پا بذارید جا پای خانم حضرت زینب س

با آداب برید. لبخندِ رضایتِ حضرت به همه چی می ارزه

برید نشون بدید حضرت زینب تو ایران

خیلی علمدار داره ..

نشون بدید چادری که تو کربلا خاکی شد

نسل پرور شده ..!

نشون بدید نسلِ زینبی

با هیچ بازی رسانه ای از بین نمیره .

سفرتون بخیر عَلمدارانِ نسل زینب سلام الله علیه

🏴اربعینی ها !

یادتان باشد  که ستون به ستون  را 

مدیون قطره قطره خون شهیـــــــدانید…

🏴اربعینی ها 

وقتی چشمتان به گنبد زیبای آقا افتاد، یاد کنید از آنانی که با حسرت پشت پیراهن هایشان  مینوشتند: یا زیارت یا شهادت

🏴اربعینی ها !

میان ِ هروله های بین الحرمین ،

یاد کنید از شهـــــــدایی که در آرزوی زیارت ِ شش گوشه ی اربابـــ پرپر شـــدند …

🏴اربعینی ها

نمیدانم از کدام مرز میگذرید ! اما ؛

یاد کنید از شهـــدای مفقودالاثر در مرزهای مهران … چزابه … شلمچه …🥺🥺🥺

#اربعین

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 01:58:00 ب.ظ ]





فرم در حال بارگذاری ...


  با خودت بیاندیش تو کجای میدانی؟   ...

🔰 با خودت بیاندیش تو کجای میدانی؟

🔸عمر بن سعد بن ابی وقاص

دنیاطلبی ریشه اصلی گمراهی انسان است و در اسلام به شدت از آن نهی گردیده است.

🔸#گندم_ری

عمر بن سعد، پسر سعد بن ابی وقاص(سعد بن ابی وقاص معروف به سردار قادسیه-فرمانده سپاه فاتح ایران در زمان خلیفه دوم و هم چنین عضو شورای شش نفره)

⚫️روزی امام علی علیه‌السّلام، خطبه می خواند و فرمود: «سلونی قبل ان تفقدونی؛ از من هرچه می‌خواهید بپرسید، قبل از اینکه دیگر مرا نیابید. به خدا قسم هر مطلبی که برایتان، سوالی باشد، از گذشته و آینده، پاسخ خواهم داد.» 

سعد بن ابی وقاص بلند شد و گفت: «آیا می‌دانی که در سر و ریش من، چند مو هست؟» حضرت فرمود: «از من سوالی کردی که به خدا قسم، پیامبر مرا از این سوال تو خبر داده، بدان که هر مویی از سر و ریش تو، شیطانی به پای آن نشسته و در خانه تو بزغاله‌ای است که فرزندم حسین (علیه‌السّلام) را خواهد کشت.» (عمر بن سعد آن روز کودکی نوپا بود)

🔥مسلم‌ بن‌ عقیل‌ پس‌ از آنکه‌ به‌ دستور عُبیدالله‌ بن‌ زیاد دستگیر شد، از عبیدالله خواست تا عمر بن سعد را به جهت خویشاوندی، وصی خود قرار دهد. مسلم وصیت‌هایش را با عمر در میان گذاشت. اما ابن‌ سعد وصیت‌ مسلم‌ را برای‌ عبیدالله‌ بازگو کرد و به‌ مسلم‌ خیانت‌ ورزید.

♨️همزمان با ورود امام حسین (علیه‌السّلام) به عراق عمر سعد که از سوی عبید الله ابن‌ زیاد به امارت حکومت ری منصوب و به‌ سرکوبی‌ شورش‌ دیلمیان‌ مأمور شده‌ بود، با ۴ هزار سپاهی‌ در بیرون‌ کوفه‌ اردو زده‌ و آماده‌ حرکت‌ به‌ سوی‌ ری‌ بود. 

 عبیدالله او را از رفتن بازداشت و به او دستور داد تا به مصاف امام (علیه‌السّلام) برود. عمرسعد از اجرای این دستور عذر خواست؛ اما عبیدالله امارت ری را مشروط به جنگ با امام حسین (علیه‌السّلام) کرد. عمرسعد اجازه خواست تا در این باره بیاندیشد. با موافقت عبیدالله ابن‌ زیاد با این خواسته، او با اقوام و دوستانش مشورت نمود همگی او را از جنگ با امام (علیه‌السّلام) برحذر داشتند؛  اما فردای آن روز عمر بن سعد برخلاف نظر دوستان و آشنایان، راه کربلا را در پیش گرفت و با چهار هزار نفر سپاهی عازم نبرد با امام (علیه‌السّلام) گردید. (انساب الاشراف ج۲ ص ۳۴۴)

❤️علایق به دنیا برای همه یکسان نیست یکی به قدرت علاقه دارد دیگری به پول ،دیگری بنده شهرت است، دیگری شیفته غذا است و …

کلاهت را قاضی کن ببین محل لغزش تو چه می تواند باشد؟

#محبت_به_اهل_بیت 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 09:34:00 ق.ظ ]





فرم در حال بارگذاری ...



  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
 
 
مداحی های محرم