یامهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


دی 1402
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30            





جستجو





  نکته های ناب   ...

​👌خدا داره باهامون مار و پله بازی میکنه☺️

‼️ تا حالا به بازی مار و پله از این زاویه نگاه کردی؟
کار خوب و با اخلاص بکنی سوار نردبان میشی میری تا اوج کار بد یا حتی کار خوب بی اخلاص انجام بدی دقیقا میفتی رو نیش مار و تا پایین پایینا سقوط میکنی🤦‍♂

هرچی مراحل بالاتر میری لغزشهات نامحسوس تر میشه😎😕

گاها متوجه نیستی که کارت برای خدا نبوده ولی «منِ» درونت دقیقا میبردت روی سر مار و….🥲

محک زدن دیگران به هیچ‌ درد ما نمیخوره
خودتو دریاب🤌🏻

#نکتہ_هاے_ناب

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[شنبه 1402-10-30] [ 08:53:00 ب.ظ ]





  خدایا مارا ببخش بندگان خوبی برای تو نبودیم ونخواهیم بود   ...

✨﷽✨

🌼خدایا ما را ببخش بندگانی خوبی برای تو نبودیم  و نخواهیم بود.

✍چه زیبا و دقیق در قرآن فرمودی که بندگان کمتری از من مرا شکر می‌گویند. تو خود فرمودی:هر چه مصیبتی به شما می‌رسد از گناهان توست، ای بشر!ولی ما هر وقت ثواب کردیم، شیطان ما را به وسوسه انداخت که بلای ما از ثواب ماست تا ما را از ثواب بازدارد. چنان‌چه وقتی روزه گرفتیم و اندکی سرمان درد کرد به جای آن‌که بدانیم این سردرد از گناه است، شیطان آن را به ثواب و روزه‌مان ربط داد و خود را مریض پنداشته و افطار کردیم.

خدایا ببخش ما را که برای هر کاری وقت داشتیم ولی وقتی زمان ادای نماز تو شد، بهانه کردیم که وقت نداریم. ببخش ما را وقتی برای عروسی شبی دعوت شدیم، تا نصف شب بیدار ماندیم اما کسل‌ترین و بی‌حال‌ترین زمان‌های‌مان را به عبادت تو اختصاص دادیم.

 خدایا ببخش ما را فرمودی در راه من به بندگان فقیرم  قرض دهید (انفاق). وقتی خواستیم فطریه را بدهیم خود را فقیر و بی‌چیز دیدیم اما وقتی‌که از تو حاجتی خواستیم تو را غنی یافتیم. وقتی تو از ما انتظار داشتی ما انتظار تو را ندیدیم ولی زمانی‌که دعا کردیم و اجابت آن تأخیر افتاد از تو شکایت کردیم.

🌱 خدایا ببخش ما را به خاطر هزاران ناشکری‌مان…

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[چهارشنبه 1402-10-27] [ 02:00:00 ب.ظ ]





  برای شهید شدن اول باید شهید زندگی کنیم   ...

#تنبیه_برای_نفسی_که_سرکش_نشود!!

🌷حسین‌علی معاون اطلاعات و عملیات تیپ ویژه شهدا بود. یک شب که از نیمه گذشته بود، رفتم طرف سرویس بهداشتی تا تجدید وضویی کنم. صدای آب به گوشم خورد. دیدم حسین‌علی مشغول دستشویی‌هاست. حسابی جا خوردم. گفتم: حسین آقا! شما چرا؟ این کارها در شأن شما نیست. این‌جا این همه سرباز و نیروی عادی دارد. کمرش را راست کرد و گفت:….

🌷گفت: برادر موحد! این حرف‌ها نیست. مگر من کی هستم. نفسم خطا کرده، زیاده خواهی کرده. الان هم دارم تنبیهش می‌کنم تا سرکش نشود. اصرارم فایده‌ای نداشت. گفت: برو ولی از این قضیه برای کسی چیزی مگو. بیرون که آمدم ناخواسته چشمم به لباس‌های غواصی شسته شده و آویزان روی بند افتاد. همان لباس‌هایی که گلی بود و ما از خستگی نای شستنش را نداشتیم. حسابی از خجالت‌مان در آمده بود.

🌹خاطره ای به یادفرمانده شهید حسین‌علی نوری
راوی: آقای موحد
📚 کتاب “من شهید می‌شوم”
منبع: وب سایت برش‌ها

❌❌ برای شهید شدن، باید اول شهید زندگی کنیم!

#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 01:24:00 ب.ظ ]





  داستان آموزنده   ...

┄═﷽═┄

#داستان_آموزنده

🔆برخويشتن بدى نكن !  

شخصى به اباذر نوشت :

به من چيزى از علم بياموز!

اباذر در جواب گفت :

دامنه علم گسترده تر است ولى اگر مى توانى بدى نكن بر كس كه دوستش ‍ مى دارى .

مرد گفت :

اين چه سخنى است كه مى فرمايى آيا تاكنون ديده ايد كسى در حق محبوبش بدى كند؟

اباذر پاسخ داد:

آرى ! جانت براى تو از همه چيز محبوب تر است . هنگامى كه گناه مى كنى بر خويشتن بدى كرده اى .

📚بحار ج 22، ص ۴۰۲

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[شنبه 1402-10-23] [ 03:05:00 ب.ظ ]





  بی تفاوتی شیعه   ...

​🔷 #بی‌تفاوتی_شیعه نسبت به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف .

💠💠💠🔹🔹🔹🔹

👈 حاج محمد علی فشندی تهرانی می‌گويد : 👇👇👇

📜در مسجد جمكران قم ، اَعمال را بجا آورده و با همسرم می‌آمدم، ديدم آقای نورانی داخل صحن شده و قصد دارند به طرف مسجد بروند .

↩️ گفتم اين سيّد در اين هوای گرم تابستان از راه رسيده تشنه است ، ظرف آبی به دست او دادم تا بنوشد پس از آنكه ظرف آب را پس داد گفتم : آقا شما دعا كنيد فرج امام زمان عجل الله را از خدا بخواهيد تا امر فرج نزديك گردد . ⬇️⬇️⬇️

⬅️ فرمودند: 👈 #شيعيان_ما به اندازه آب خوردنی ما را نمی‌خواهند اگر بخواهند دعا می‌كنند و فرج ما می‌رسد .

💠 اين را فرمودند، تا نگاه كردم آقا را نديدم ، فهميدم وجود اقدس امام زمان سلام الله علیه را زيارت كردم و حضرتش امر به دعا نموده است .
[ کتاب شیفتگان حضرت مهدی عجل الله ]

⭕️ اگر کلامی را شنیدید با تفکر و اندیشه می‌توانید به حقّانیت آن کلام پی ببرید .

↩️ اگر به این مسئله توجه کنیم، که ما به عنوان شیعه برای امام زمانمان چه کردیم و در غیبت ایشان چه وظایفی به عهده ما بوده که بجا نیاوردیم، آنگاه می‌فهمیم که این تشرّف حق است و به حقّانیت آن پی می بریم .

🔴 اگر خود را شیعه میدانیم‼️ باید از خواب غفلت بیدار شویم و بفهمیم که ما هم در زمان غیبت همچون مردمان گذشته نسبت به #امام_و_ولایت وظایفی داریم و ما هم در آزمایش الهی هستیم و بی‌تفاوتی باعث طولانی شدن غیبت است .

💥بیدار شویم و بیدار کنیم .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 02:48:00 ب.ظ ]





  آرزوی دلم یعنی میشه   ...

.

در روایات داریم… 

امام باقر و امام سجاد با آواز بسیار خوش #قرآن می‌خواندند😇

وقتی که صدای خواندنِ قرآنشان از درون منزلشان بلند میشد عابرین که از کوچه ی پشت آن خانه می گذشتند و صدای #امام را می‌شنیدند سرجای خودشان #میخکوب می‌شدند🙂

احیانا اتفاق می افتاد که سقاها درحالی که به زحمت مَشک آب را می کشیدند وقتی که به انجا می رسیدند با این بار سنگین می ایستادند تااین صدای خواندن #قرآن را بشنوند..

🍀مثلا امام‌زمان#قرآن بخونه ماگوش‌بدیم😭♥️

#آرزوی_دلم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 02:41:00 ب.ظ ]





  داستان جوان لا مذهب وهدایت   ...

💥 داستان جوان لامذهب و هدایت❗️

🔻 یکى از دوستان چنین نقل مى‏کرد که: “در ماشین نشسته و مشرّف به کربلاى معلّى مى‏شدم، سفر من از ایران بود. در نزدیکى صندلى من جوانى ریش تراشیده و فرنگى مآب نشسته بود لهذا سخنى بین ما و او ردّ و بدل نشد. ناگهان صداى این جوان دفعتا به زارى و گریه بلند شد. بسیار تعجّب کردم، پرسیدم سبب گریه چیست؟ گفت: پس اگر به شما نگویم به چه شخصى بگویم. از دوران کودکى تربیت من طورى بود که لامذهب بار آمده و طبیعى بودم و مبدأ و معاد را قبول نداشتم فقط در دل خود محبّتى به مردم دیندار احساس مى‏کردم خواه مسلمان باشند یا مسیحى یا یهودى. شبى در محفل دوستان که بسیارى بهائى بودند حاضر شدم و تا ساعتى چند به لهو و لعب و رقص و غیره اشتغال داشتم.

پس از گذشت زمانى در خود احساس شرمندگى نمودم و از افعال خودم خیلى بدم آمد ناچار از اطاق خارج شده به طبقه فوقانى رفتم و در آنجا تنها مدّتى گریه کردم و چنین گفتم: اى آنکه اگر خدائى هست آن خدا توئى، مرا دریاب. پس از لحظه‏اى به پائین آمدم. فرداى آن شب به اتّفاق رئیس قطار و چند نفر از بزرگان براى مأموریّت فنّى خود عازم مسافرت به مقصدى بودیم، ناگهان دیدم از دور سیّدى نورانى نزدیک من آمده به من سلام نمود و فرمود: با شما کارى دارم، وعده کردم فردا بعد از ظهر از او دیدن کنم.
از روى تصادف رئیس قطار فرمان داد که فردا بعد از ظهر که کاملا تطبیق با همان وقت معهود مى‏نمود باید فلان مکان بوده و دستوراتى چنین و چنان به من داد که باید عمل کنى، من با خود گفتم بنا بر این نمى‏توانم دیگر به دیدن این سیّد بروم. فردا چون وقت کار محوّله رئیس قطار

نزدیک مى‏شد در خود احساس کسالت کردم و کم‏ کم تب شدیدى روى نموده به قسمى که بسترى شدم به طورى که طبیب براى من آوردند و طبعا از رفتن براى مأموریّتى که رئیس قطار داده بود معذور گردیدم.
پس از آنکه فرستاده رئیس قطار از نزد من بیرون رفت دیدم تب فرو نشست و حالم به حالت عادى برگشت کاملا خوب و سرحال خود را دیدم، دانستم باید در این میان سرّى باشد، از این روى برخاسته به منزل آن سیّد رفتم، به مجرّد آنکه نزد او نشستم فورا یک دوره اصول اعتقادیّه با برهان و دلیل براى من گفت به طورى که من مؤمن شدم و سپس دستوراتى به من داده فرمود: فردا نیز بیا، چند روزى همچنان نزد او رفتم. هنگامى که پیش روى او مى‏نشستم آنچه از امور واقعه روى داده بود براى من بدون ذرّه‏اى کم و بیش حکایت مى‏نمود و از افعال و نیّات شخصى من که احدى جز من بر آنها اطّلاع نداشت بیان مى‏نمود.

📮 خلاصه به طور کلّى رشته کارم را عوض کرد و برنامه زندگى مرا تغییر داد. و بالأخره مأمور شدم که براى زیارت اعتاب عالیات بدان صوب مسافرت کنم. این سفر، سفرى است که به امر آن سیّد بزرگوار مى‏نمایم.

دوست ما گفت: در نزدیکى‏هاى عراق دوباره دیدم ناگهان صداى او به گریه بلند شد، سبب را پرسیدم گفت:

الآن وارد خاک عراق شدیم چون حضرت ابا عبد الله علیه السّلام به من خیر مقدم فرمودند.

🔥منظور آنکه اگر کسى واقعا از روى صدق و صفا قدم در راه نهد و از صمیم دل هدایت خود را از خداى خود طلب نماید موفّق به هدایت خواهد شد اگرچه در امر توحید نیز شکّ داشته باشد.

📚 رساله لب‌الباب صص 90_ 92 با کمی تلخیص

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[جمعه 1402-10-22] [ 03:43:00 ب.ظ ]





  باز هم بپرس   ...

✨﷽✨

💠بـاز هــم بـپـرس!💠

✍زنى به خدمت حضرت زهرا (س) رسيد و عرض كرد: مادر پير و ناتوانى دارم كه در نماز بسيار اشتباه مى‏كند. مرا فرستاده تا  از شما بپرسم كه چگونه نماز بخواند. آن حضرت فرمود: «هر چه میخواهى بپرس». آن زن سؤالات خود را مطرح كرد تا به ده سؤال رسيد و حضرت زهرا (س) با روى گشاده جواب میداد. آن زن از زيادى  پرسش‏ها شرمنده شد و گفت: شما را بيش از اين زحمت نمى‏دهم. حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود: «باز هم بپرس». 

✨سپس حضرت براى تقويت روحيه آن زن چنين فرمود: «اگر به كسى كارى را واگذار كنند مثلاً از او بخواهند كه بار سنگينى را به ارتفاع بلندى حمل كند و در برابر اين كار صد هزار دينار به او جايزه بدهند، آيا او با توجه به آن پاداش، احساس خستگى مى ‏كند؟»

✨زن جواب داد: نه. حضرت فرمود: «من در مقابل هر پرسشى كه جواب مى ‏گويم، از خدا پاداشى به مراتب بيشتر  دريافت مى‏كنم و هرگز ملول و خسته نمى‏شوم. از رسول خدا صلى‏ الله ‏عليه‏ و‏آله‏ وسلم شنيدم كه روز قيامت دانشمندان اسلام در برابر خدا  حاضر مى ‏شوند و به اندازه علم و تلاش و كوششى كه در راه آموزش و هدايت مردم داشته‏اند، از خداى خود پاداش 

مى‏ گيرند».

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 03:39:00 ب.ظ ]





  حکایت   ...

#حکایت

┄═﷽═┄

علامه امینی می‌فرمود: در یک شب جمعه زائر حرم حضرت #امیرالمؤمنین (علیه السلام) و مشغول زیارت و دعا بودم و از خدا می‌خواستم به خاطر حضرت امیر (علیه السلام)، کتاب «درر السمطین» که در آن زمان کمیاب بود و در تکمیل مباحث کتاب #الغدیر نیاز داشتم، برای من مهیا کند.

.

در این زمان، یک عرب دهاتی برای زیارت حضرت مشرف شد، و از حضرت می‌خواست که حاجت او را برآورده کند و گاوش را که مریض بود شفا دهد. 

.

یک هفته گذشت و من کتاب را پیدا نکردم، بعد از یک هفته دوباره برای زیارت مشرف شدم. از حُسن اتفاق در وقتی که مشغول زیارت بودم، دیدم همان مرد دهاتی به حرم مشرف شد و از حضرت تشکر می‌نمود که حاجت او را برآورده کرده! 

.

وقتی من کلام آن مرد را شنیدم، محزون شدم، چون دیدم امام حاجت او را برآورده کرده بود، ولی حاجت مرا برآورده نکرده است! 

خطاب به حضرت گفتم: جواب این مرد دهاتی را دادی و حاجتش را برآورده کردی! و من مدتی است متوسل می‌شوم به خدا و شما را شفیع قرار می‌دهم که آن کتاب را برای من مهیا کنید، ولی آن کتاب مهیا نشده؛ آیا من کتاب را برای خودم می‌خواهم یا به خاطر کتاب شما الغدیر؟ 

گریه کردم، از حرم بیرون آمدم و آن شب از ناراحتی چیزی نخوردم و خوابیدم. 

در عالم خواب، دیدم مشرف به خدمت حضرت امیر شده‌ام، حضرت به من فرمود: «آن مرد ضعیف‌الایمان بود و نمی‌توانست صبر کند»، 

از خواب بیدار شدم و صبح سرسفره بودم که در زده شد. در را باز کردم، دیدم همسایه‌ای که شغلش بنایی بود، داخل شد و سلام کرد، ‌سپس گفت: من خانه ی خریده‌ام که بزرگ‌تر از این خانه است و بیشتر اساس خانه را به آن‌جا نقل داده‌ام، این کتاب را در گوشه خانه پیدا کردم، خانمم گفت: این کتاب به درد شما نمی‌خورد و شما آن را نمی‌خوانی، آن‌را به همسایه‌مان شیخ عبدالحسین امینی هدیه کن شاید او استفاده کند. من کتاب را گرفتم و غبارش را پاک کردم، دیدم همان کتاب خطی «درر السمطین» است که دنبالش بودم! در این هنگام بر این نعمت سجده شکر کردم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[چهارشنبه 1402-10-20] [ 08:28:00 ب.ظ ]





  اهمیت واثر دعا برا مومنین   ...

اهمیت و اثر دعا برای مؤمنین 🤲🏻

دیدن مرحوم آقای کافی در خواب

آقای سید مهدی غروی فرمود:

من لیستی از اسامی افراد از دوستان و خویشان نوشته بودم و مطابق آن در مظآنّ دعا به آنان دعا میکردم، در این لیست اسم مرحوم آقای کافی واعظ، اول بود، بعد این لیست را تغییر دادم و اسامی اقوام را اول ذکر کردم. شبی خواب دیدم مرحوم آقای کافی آمده می گوید: چرا اسم مرا حذف کردی؟ گفتم: حذف نکردم جا به جا کردم. گفت: نه حذف کردی، از خواب بیدار شدم لیست مذکور را نگاه کردم، دیدم درست میگوید نام ایشان حذف شده است، آن را اصلاح کردم، دوباره به خوابم آمد و گفت: حالا درست شد.

📚 روزنه هایی از عالم غیب

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:22:00 ب.ظ ]





  داستان کوتاه وپند آموز   ...

✨﷽✨

✅داستان کوتاه و پندآموز

مراسم عروسی بود پیرمردی در گوشه سالن تنها نشسته بود که داماد پیشش آمد و‌ گفت: سلام استاد آیا منو می‌شناسید. معلم بازنشسته جواب داد: خیر عزیزم فقط می‌دانم مهمان دعوتی از طرف داماد هستم. و داماد ضمن معرفی خود گفت: چطور آخه مگه میشه منو فراموش کرده باشید 

یادتان هست سال‌ها قبل ساعت گران قیمت یکی از بچه‌ها گم شد و شما فرمودید که باید جیب همه دانش‌آموزان را بگردید و گفتید همه باید رو به دیوار بایستیم و من که ساعت را دزدیده بودم از ترس و خجالت خیلی ناراحت بودم که شما ساعت را از جیبم بیرون می‌آورید و جلوی دیگر معلمین و دانش‌آموزان آبرویم را می‌برید، ولی شما ساعت را از جیبم بیرون آوردید ولی تفتیش جیب بقیه‌ی دانش‌آموزان را تا آخر انجام دادید و تا پایان آن سال و سال‌های بعد در اون مدرسه هیچ کس موضوع دزدی ساعت را به من نسبت نداد و خبردار نشد و شما آبروی من را نبردید. استاد گفت: باز هم شما را نشناختم! ولی واقعه را دقیق یادم هست … چون من موقع تفتیش جیب دانش‌آموزان چشم‌هایم را بسته بودم.

💥تربیت و حکمت معلمان، دانش‌آموزان را بزرگ می‌نماید. درود بفرستیم به همه معلم هایي كه با روش درست و آموزش صحيح هم بذر علم و دانش را در دل و جان شاگردان مي كارند و هم تخم پاكي و انسانيت و جوانمردي را.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 01:12:00 ب.ظ ]





  دستورات سلوکی    ...

📌 نصایح و دستورات عمومی سلوک از مرحوم علامه حسن‌زاده آملی رحمة الله علیه:

🔹 سوره مبارکه اخلاص را با اخلاص بر زبان داشته باش؛
🔹 با خلق خدا مهربان باش؛
🔹 از سخنان ناهنجار گرچه به مزاح باشد بر حذر باش؛
🔹 خلاف مگو اگر چه به مطایبت (شوخی) باشد؛
🔹 از قسم خوردن هم اگرچه به راست،احتراز کن؛
🔹 چه ایستاده ای دست افتاده گیر!

📚 کتاب تازیانه های سلوک

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:42:00 ب.ظ ]





  ختم ویژه حق الناس ورد مظالم   ...

سعی کنیم هر شب برای جبران حق الناس ذخیره ای داشته باشیم

⛔️ ختم ویژه حق الناس و ردِ مظالم
(می‌توانید حتی یک مورد را انجام دهید، هیچ اشکالی ندارد) :

🔹 ۱۴ مرتبه ذکر صلوات

🔹 ۱۴ مرتبه ذکر اَستَغفِرُالله

🔹 یک مرتبه آیت الکرسی

🔹 سه مرتبه سوره توحید


به نیت : 👇👇👇
حق الناسی که گردنمان هست، ثواب این اعمال را هدیه می‌کنیم به همه ی بزرگوارانی که ندانسته و یا ناخواسته، با انجام کاری یا حرفی یا عملی و یا …. باعث ناراحتیشان شده ایم، ان شاءالله که در این دنیا و آخرت از ما بگذرند و ما را ببخشند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:35:00 ب.ظ ]





  داستان آموزنده   ...

┄═﷽═┄

🌹داستان آموزنده🌹.

پادشاهی به طور ناشناس به یکی از شهرهای ساحلی رفت تا کار ماهیگیران را بررسی کند.

او در مدتی که آنجا بود متوجه ماهیگیری شد که هر چه تور می‌انداخت بر خلاف دیگران، ماهی بسیار کمی در تورش جمع میشد!

چند روز ماهیگیر را زیر نظر گرفت؛ او که انسان باتقوایی بود تمام قواعد ماهیگیری را رعایت می‌کرد اما ماهی چندانی نصیبش نمی‌شد!

پادشاه به خوبی دریافت که رزق ماهیگیر اندک است؛ به همین دلیل جلو رفت، چند دینار به ماهیگیر داد و گفت من را در این تور شریک کن! ماهیگیر گفت ضرر میکنی چون ماهی زیادی در تورهای من نمی‌آید!

پادشاه گفت اشکالی ندارد، شاید هر دو در اين معامله سود کردیم.

ماهیگیر قبول کرد و تور را به دریا انداخت و اتفاقا ماهیان بسیار زیاد و بزرگی نصیبش شد؛ او خوشحال نیمی از آنان را به پادشاه داد؛ اما پادشاه قبول نکرد و گفت به جای آن همیشه در تور تو شریک باشم؛ ماهیگیر با خوشحالی قبول کرد؛

پادشاه هنگام بازگشت به او گفت که از این به بعد سهمش را به نیازمندان شهر برساند؛

ماهیگیر به پادشاه گفت: رزق اندکی داشتم و به آن راضی بودم و نزد خدا حساب کمتری هم باید پس میدادم اما حالا که شما میخواهید حتما این کار را میکنم جناب پادشاه!

امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام: شَارِكُوا الَّذِي قَدْ أَقْبَلَ عَلَيْهِ الرِّزْقُ، فَإِنَّهُ أَخْلَقُ لِلْغِنَى وَ أَجْدَرُ بِإِقْبَالِ الْحَظِّ عَلَيْهِ.

(در خريد و فروش) با كسيكه فراخ روزى است شركت كنيد، زيرا شركت با او توانگرى را سزاوارتر و برو آوردن به بهره شايسته تر است (زيرا شخص تنگ روزى بر اثر شركت با فراخ روزى بهره مى برد).

(نهج البلاغه،حکمت۲۳۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[شنبه 1402-10-16] [ 07:35:00 ق.ظ ]





  پرچم انتقام بالا رفت   ...

🔴دقایقی قبل پرچم انتقام در جمکران به اهتزار در آمد

آخرین بار سال ٩٨ این پرچم برای شهادت سردار سلیمانی به اهتزاز در آمد که همراه بود با حمله‌ی ایران به پایگاه هایی آمریکا

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[جمعه 1402-10-15] [ 11:34:00 ب.ظ ]





  صدای افلاک   ...

┄═﷽═┄
💠آیت الله سیدعلی قاضی قدس سره:
مشغول نماز که می شوم آهنگ افلاک را می شنوم. از خدا خواسته ام که این سماع را از من برندارد.

#قاضی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[پنجشنبه 1402-10-14] [ 09:56:00 ق.ظ ]





  نماز استیجاری برای کمک به دیگران   ...

​🔺نماز استیجاری برای کمک به دیگران

▫️سیدعلی دزفولی از یکی از خویشاوندان شیخ انصاری:

⚡️«در نجف اشرف به سبب فقری که داشتم، خدمت #شیخ_مرتضی_انصاری رسیدم و او را از حالم آگاه ساختم.

🔅شیخ فرمود: در حال حاضر از وجوه شرعی چیزی نزد من نیست، ولی نزد فلانی برو و بگو دو سال نمازِ استیجاری به تو بدهد. پول آن‌ها را برای خود بردار؛ نمازها را من می‌خوانم».

📚دریای فقاهت،سید عبدالرسول موسوی، صفحه۴۲.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[سه شنبه 1402-10-12] [ 05:48:00 ب.ظ ]





  یک داستان یک پند   ...

┄═﷽═┄

#یک_داستان_یک_پند 

مردی به خواب دوستش آمد، در حالی‌که غل و زنجیر بر دست داشت. به دوستش گفت: به پسران من بگو، عمل صالحی انجام دهند تا جزو باقیات‌الصالحات بر من ثوابی نوشته شود، باشد که خدا مرا از عذاب رها کند. دوستش نزد فرزندان آن متوفی آمد و سخن پدر بر آنان رساند و خواب خود تعریف کرد. در حالی‌که فرزندان او از بیکاری از شهر پشم می‌خریدند و در رودخانه می‌شستند تا پولی بگیرند و کسب معاش کنند.

 پسر بزرگ‌تر گفت: مرا معاف و معذور دار که این پشم‌ها امانت است و ما را دیناری در دنیا نیست که در حق او نیکی کنیم.  پسر کوچک‌تر گفت: صبر کن نرو. دستان خود را گشوده به هم چسباند و سه بار آب رودخانه پر کرد و به بیرون رود روی سبزه‌های کنار رود ریخت. گفت: خدایا چیزی برای احسان و بخشش ندارم از فضل خود این کم‌ترین را از این ناچیز بپذیر و پدرم را از عذاب معاف کن.دوستش خنده‌ای کرد و گفت: شاهکار کردی ای پسر دوست من! نیازی به احسان و نیکی تو نیست من کار نیکی می‌کنم و وصیت پدر تو را عمل می‌کنم.

شب در خواب فرو رفت و دید آن دوست‌اش در باغ بزرگی است. شاد شد و گفت: من که چیزی برای تو نبخشیدم؟ دوست‌اش گفت: خدا به خاطر سه کف دست آب ، مرا بخشید. بدان در این دنیا برای خدا ارزش یک عمل به نیت کننده آن است نه بزرگی یک کار.  آری حال که فصل زمستان است ، کافی است نان‌های خشک مانده سر سفره را به نیت قربة الی‌الله برای پرندگان بریزیم. به همین راحتی با یک نیت خوب، کوچک‌ترین کار نزد بشر، نزد خدا بزرگترین کار است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 05:41:00 ب.ظ ]





  تلنگر   ...

🌾💠🌾💠🌾💠🌾💠🌾

💠هر روز سعی کنید یک کاری برای #امام_زمان تان انجام دهید، که شب وقتی می‌خواهید بخوابید بگویی آقا جان من این کار را برای شما کردم؛ حتی شده یک صلوات بفرستی.

آقا شَکورند، بامحبت‌اند، دست‌تان را می‌گیرند.

حتی یک صدقه، یک دعا برای فرج،

می‌توانی دیگران رابه یاد #امام_زمان بیندازی. 

هرچه از دستت برمی‌آید و از عهده‌ات ساخته است. 

🎙استاد اخلاق حاج آقا زعفری‌زاده 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 01:30:00 ب.ظ ]





  داستان واقعی   ...

داستان واقعی 👇

سه روز پیش رفتم تو مغازه ی لوازم جانبی موبایل و اینجور چیزها 

بعد یه کابل شارژر هم میخواستم اومدم حساب کنم دیدم منشیش خیلی خیلی بی حجابه … خیلی داغون 

به آقای صاحب مغازه آروم گفتم آقا میشه بگید خانوم محترم حجابشون رو رعایت کنند لطفا ..

گفت آقا به شما چه ربطی داره تو کار بقیه دخالت میکنی خریدتو بکن برو 

گفتم ترجیح میدم جایی خرید کنم ک به قانون اسلام احترام بذاره و اومدم بیرون 

اما اینجا تموم نشد که ،سرویسش کردم😄

تو این سه روزه روزی دو تا سه نفر رو فرستادم از مغازه خرید کنه خرید سنگین مثلا ده پونزده تومن  بعد موقع تصفیه میگن خانوم چه وضع حجابه؟؟

بعد گفتم خرید بذارید زمین بیایید بیرون ، آخرین نفر از بچها که صبح رفت عملیات انجام بده ..

میگه یارو یه نگاهی به دختره کرد از صدتا فحش بدتر بود..

الان از اونجا رد شدم رفتم چک کنم دیدم خانومه مقنعه سرش کرده😂😂

#داستان_واقعی

#حجاب 

#مطالبه_اثر_دارد

 بی تفاوت رد نشید…

ازطرف یکی از هموطنان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 01:28:00 ب.ظ ]





  به سبک شهدا   ...

#به_سبک_شهدا

✅ شهید محسن حججی

🔹از بازار رد میشدیم.
خانم بی حجابی را دید!
سرش را پایین انداخت و گفت:
خواهرم جلوی امام رضا حجابت رو رعایت کن❗️

🔸با آرنج زدم به پهلویش: «ما رو میگیرن تا حد مرگ میزنن!»

🔹کوتاه بیا نبود:
«آدم باید امر به معروف و نهی از منکرش
سر جاش باشه؛ خون ما که رنگی تر از خون امام حسین نیست!» ❗️

[…]خودمانی تر که شدیم، گفت:
«از خدا و امام رضا یک خواسته دارم،
میخوام تو راه امام حسین شهید بشم.»
مکثی کرد و سرش را انداخت پایین.

🔻گفتم: «حاضر نیستم زجری که امام حسین کشید، تو بکشی.»
🔺گفت: «به خدا حاضرم، نمیدونی چه کیفی داره!

#شادی_روح_پاکش_صلوات

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[یکشنبه 1402-10-10] [ 03:39:00 ب.ظ ]





  چشم برزخی   ...

💠#چشم_برزخى

 🍃استاد عارف حضرت آیت الله کشمیری (ره) فرمودند: در نجف به خاطر حشر و نشر با اولياء و مجاهدت، چشم برزخى ‏ام باز مى‏شد و افراد سرشناس صورتهاى ناخوشايندى داشتند، و اين مسئله آزارم مى‏ داد.
 ولى افرادى كه مطرح نبودند و معروفيتى نداشتند، چهره برزخى ‏شان بسيار زيبا بود. كم‏ كم اين ديدنها سبب شد توجهى به افراد نكنم و سرم به پايين باشد. روزى به خودم گفتم گرچه يقين قلبى بيشتر پيدا مى ‏كنم ، امّا نسبت به افراد حالت بدگمانى پيدا كردم و شايد طرف بعد توبه و استغفار كند در حالى كه من آنها را قبلاً به صورت ناپسند برزخى ديده ‏ام.


🌿 پس در پى چاره‏ جويى بودم تا يكى از عارفان وارسته كه در يكى از شهرهاى هند سكونت داشت به قصد زيارت حضرت اميرعليه السلام به نجف آمده؛ و هر وقت كه مى ‏آمد در ايام مخصوص و مدتى مى ‏ماند بعد به هند مى‏ رفت.

 روزى او به ديدارم آمد و در همان نگاه اول فرمود: به دست آوردن چشم برزخى خيلى دشوار است و از دست دادن آن بسيار آسان است.
 گفتم: طاقت ادامه اين وضع را ندارم. فرمود: امروز به قصابى محل مراجعه كن و گوشت گوساله بخر و در حياط خانه و در فضاى باز آن را بروى آتش كباب كن و بعد ميل نما ، مشكل تو حل مى‏ شود.
 طبق دستور انجام دادم و با خوردن اولين لقمه چشم برزخى ‏ام بسته شد و حالت عادى پيدا كردم.


📚 (میناگردل: ص 113 و 114)



موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 03:25:00 ب.ظ ]





  کرامت آیت الله قاضی(ره):   ...

علامه طهرانی می‌گوید: چندین نفر از رفقا و دوستان نجفی ما، از یکی از بزرگان و مدرسین نجف اشرف نقل می‌کردند که می‌گفت: من درباره استاد میرزا علی قاضی طباطبایی و مطالبی که از ایشان شنیده بودم و احوالاتی که به گوشم رسیده بود، در شک بودم.
با خود می‌گفتم: آیا این مطالب که نقل شده، درست است یا نه؟ تا این که روزی برای نماز به مسجد کوفه می‌رفتم ـ و مرحوم قاضی زیاد به مسجد کوفه و سهله علاقه‌مند بودند ـ در بیرون مسجد با ایشان برخورد کردم؛ با هم مقداری صحبت کردیم و در طرف قبله مسجد برای رفع خستگی نشستیم. گرم صحبت بودیم که در این زمان مار بزرگی از سوراخ بیرون آمد و در جلوی ما خزیده، به موازات دیوار مسجد حرکت کرد. در آن نواحی مار بسیار است و غالبا به مردم آسیبی نمی‌رساند. همین که مار به مقابل ما رسید و من وحشتی کردم، استاد اشاره‌ای به مار کرد و فرمود: «مت باذن الله؛ به اذن خدا بمیر.­» مار فوراً در جای خود خشک شد.
قاضی بدون این که اعتنایی کند، شروع به دنبال صحبت کرد، سپس به مسجد رفتیم و من در مسجد وسوسه شدم که آیا این کار واقعی بود و مار مرد یا این که چشم بندی بود؟ اعمال را تمام کرده و بیرون آمدم و دیدم مار خشک شده و به روی زمین افتاده است؛ پا زدم، دیدم حرکتی ندارد.
شرمنده به مسجد بازگشته و چند رکعتی دیگر نماز خواندم، موقع بیرون آمدن از مسجد برای نجف، باز هم با یکدیگر برخورد کردیم، آن مرحوم لبخندی زده و فرمود: خوب آقا جان! امتحان هم کردی! امتحان هم کردی.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[شنبه 1402-10-09] [ 03:40:00 ب.ظ ]





  ماجرای سید شفتی   ...

🔵ماجرای سید شفتی

روزی درمدرسه علمیه اصفهان، پول نماز وحشتی بین طلاب تقسیم می کردند، وجه مختصری از این ناحیه به اورسید، چون مدتی بود گوشت نخورده بود، به بازار رفت و با آن پول جگر گوسفندی را خرید و به مدرسه بازگشت، درمسیر ناگاه درکنار کوچه ای چشمش به سگی افتاد که بچه های او به روی سینه او افتاده وشیر میخوردند، ولی از سگ بیش ازمشتی استخوان باقی نمانده بود و از ضعف، قدرت حرکت نداشت.

حجة الاسلام به خود خطاب کرده وگفت: اگر از روی انصاف داوری کنی، این سگ برای خوردن جگر از تو سزاوارتر است، زیرا هم خودش و هم بچه هایش گرسنه اند، از این رو جگر را قطعه قطعه کرد و جلو آن سگ انداخت.

سید شفتی نقل می کند: وقتی که پاره های جگر را نزد سگ انداختم گویی اورا طوری یافتم که سربه آسمان بلند کرد و صدائی نمود، من دریافتم که او درحق من دعا می کند.

ازاین جریان چندان نگذشت که یکی از بزرگان، از زادگاه خودم شفت مبلغ دویست تومان برای من فرستاد وپیام داد که من راضی نیستم از عین این پول مصرف کنی، بلکه آن را نزد تاجری بگذار تا با آن تجارت کند و از سود تجارت، از او بگیر و مصرف کن.

من به همین سفارش عمل کردم، به قدری وضع مالی من خوب شد که ازسود تجارتی آن پول، مبلغ هنگفتی بدستم آمد و با آن حدود هزاردکان وکاروانسرا خریدم و یک روستا را در اطراف محلمان بنام گروند به طور دربست خریداری نمودم، که اجاره کشاورزی آن هرسال نهصد خروار برنج می شد، دارای اهل و فرزندان شدم و قریب صد نفر از در خانه من نان میخوردند، تمام این ثروت و مکنت بر اثر ترحمی بودکه من به آن سگ گرسنه نمودم..

📚صدویک حکایت ص 158



موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 06:47:00 ق.ظ ]





  سلام حضرت دلبر   ...

سلام حضرت دلبــر ♥️


‌همه عمـر …
         بر ندارم …
                   سَر از این …
                               خمار مسـتی
که هنوز …
        من نبودم …
                     که تــو …
                            در دلم نشستی


اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج🍃
صبحت بخیر مولاجانم🌹

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 06:44:00 ق.ظ ]





  در محضر علما   ...

‍ ⚜دستورات اخلاقی و خودسازی⚜

آیت الله ناصری:


برای کسانی که خواهان تقرب به خدا و ساحت مقدس امام زمان علیه السلام هستند می‌توان موارد زیر را که متخذ از روایات هستند، توصیه کرد. این موارد در حقیقت، قدم‌های اولیة خودسازی و سلوک معنوی هم محسوب می‌شوند.
* اول توبه‌ای از اعمال گذشته بکند و تصمیم بگیرد که در آینده گناه نکند، مبارزة با حق ننماید و شیطان را پیروی نکند.
* ملتزم بشود که نمازهایش را اول وقت بخواند.
* تسبیح حضرت زهرا علیها السلام را بعد نمازها حتماً بخواند.
* هر صبح، دعای عهد را بخواند.
* اغلب اوقات با وضو باشد.
* همین طوری که در روایت آمده است، روزی صد بار استغفار کند.
* روزی پنجاه آیة قرآن بخواند.
* موقع خواب، با وضو باشد و مقداری قرآن بخواند.
انجام این اعمال، بسیار مفید است و سبب زوال یا کم‌رنگ شدن این حجاب‌ها می‌شود و در نتیجه، انسان از انوار قدسی حضرت بیشتر بهره می‌برد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[جمعه 1402-10-08] [ 03:57:00 ب.ظ ]





  نماز بسیاربا فضیلت   ...

سلام دوستان عزیزمیدونید که این ماه قمری که الان داخلش هستیم ماه جمادالثانیه،و تواین ماه یه نماز خیلی مهم وبافضیلت وعالی  داره که فقط یکبار بایدتو این ماه خونده بشه،پیام روکامل بخونید.

❤هركه اين عمل را بجا آورد، خدا خودش و مال و همسر و فرزندان و دين و دنيای او را تا سال آينده حفظ می‌كند و اگر در اين سال از دنيا برود بر حال شهادت رفته است، يعنى ثواب شهيدان را دارا می‌باشد.❤

👈این نماز زمان معیّنی نداره. از آغاز این ماه تا پایان این ماه، چه روز و چه شب می‌توان انجام داد.

👈چهار رکعت نماز، که دو نماز دو رکعتی است و پس از سلامِ دو رکعتِ اوّل، بلافاصله و بدون آنکه روی از قبله برگردونید و یا حرفی بزنید، از جا بلندمیشید و دورکعت دوم رومیخونید.حالا چطوری؟؟.

اینجوری:👇

👈 نماز اوّل:

👈ركعت اوّل سوره حمد ۱ مرتبه، آیه‌ الکرسی(تا هوالعلی العظیم) ۱ مرتبه، سوره قدر ۲۵ مرتبه.

👈ركعت دوّم سوره حمد ۱ مرتبه، سوره تكاثر ۱ مرتبه، سوره توحيد ۲۵ مرتبه

👈نمازدوم:

👈ركعت اوّل سوره حمد ۱ مرتبه، سوره كافرون ۱ مرتبه، سوره فلق ۲۵ مرتبه

👈ركعت دوّم سوره حمد ۱ مرتبه، سوره نصر ۱ مرتبه، سوره ناس ۲۵ مرتبه

👈و پس از سلام نماز دوّم بگویید:

👈▪️سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ (هفتاد مرتبه)

👈▪️اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ (هفتاد مرتبه)

👈▪️اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ (سه مرتبه)

👈🔅 سپس سر به سجده بگذارید و سه مرتبه بگویید:

👈▪️يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ، يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ، يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.

👈▪️سپس در همان سجده هر حاجتی كه دارید از خدا بخواهید.

👈منبع:مفاتیح

⬅دوستای گلم خیلیا از این نماز عالی خبر ندارن لطف کنید و باارسالش برای بقیه ،همه رو مطلع کنید تا همه از ثواب این نماز بهره ببرند🤗

⬅دعا برای سلامتی وظهور امام مهربونمون یادت نره

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[پنجشنبه 1402-10-07] [ 07:41:00 ق.ظ ]





  یک روش مجرب برای توسل به امام زمان علیه السلام   ...

💚 یک روش مجرب برای توسل به امام زمان علیه السلام

🌤 دستور توسل خاص به حضرت ولی عصر سلام الله علیه از مرحوم شیخ جعفر مجتهدی

👤 جناب حجةالاسلام و المسلمین آقای حاج سید حسین هاشمی نژاد نقل کردند: روزی یکی از دوستان طلبه ام برای حاجت بسیار مهمی به من مراجعه کرد و پس از بیان حاجتش تقاضا نمود تا با هم خدمت آقای مجتهدی برویم و از ایشان کمک بگیریم. بنده که تشخیص دادم حاجت او واقعاً سرنوشت ساز است، در خواستش را پذیرفتم و با هم به منزل آقای مجتهدی رفتیم. ایشان با این که کسالت داشتند بزرگواری کردند و ما را پذیرفتند.

🌸 پس از این که قضیه را خدمتشان عرض کردیم، به دوست طلبه ام فرمودند: شما به مسجد جمکران مشرف شوید و نماز حضرت را بخوانید و ثوابش را به روح منوّره ی مادر بزرگوارشان بی بی نرجس خاتون علیها السلام هدیه کنید. و پس از پایان صلوات هایی که در سجده بعد از نماز گفته می شود، رو به قبله بنشینید و سیصد و سیزده مرتبه 《 یا حجّة الله》 بگویید. سپس به حضرت نرجس خاتون علیها السلام عرض کنید:

🌼 شما به فرزند عزیزتان امام عصر علیه السلام بگویید مشکل مرا رفع کنند.

🍀 چون احسان و اکرام والدین واجب است، حتماً حضرت عنایت می فرمایند.پس از این که بیانات حضرت آقای مجتهدی تمام شد، از خدمتشان مرخص شدیم. عصر همان روز دوستم به مسجد جمکران مشرف شد و به همان صورت که آقای مجتهدی فرموده بودند اعمال را انجام داد. او فردای آن روز به سراغم آمد و گفت: به عنایت آقا امام زمان علیه السلام آن مشکل بزرگ، به راحتی حل شد! از آن زمان تاکنون حدود بیست سال می گذرد و بارها خودم و هر کس را که به این دستور و توسل واداشته ام، به لطف حضرت، حاجت روا دیده ام.

📚 لاله ای از ملکوت  ج۳  ص۲۰۱

«#اَلَّلهُم‌عجِّل‌‌لِوَلیِڪَ‌‌الفرَج»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[چهارشنبه 1402-10-06] [ 06:39:00 ب.ظ ]





  مهدی اینگونه است   ...

مهدی اینگونه است…

🔆 امام رضا علیه السلام فرمودند: مهدی (عجل الله فرجه) داناترین، حکیم ترین، پرهیزکارترین، بردبارترین، بخشنده ترین و عابد ترین مردمان است، دیدگانش در خواب فرو میرود ولی دلش همیشه بیدار است و فرشتگان با او سخن می گویند… دعایش همواره به اجابت میرسد، اگر در مورد سنگی نفرین کند، از وسط به دو نیم میشود.*۱

♦️مهدی (علیه السلام) دو نشانه بارز دارد که با آنها شناخته میشود. یکی دانشِ بیکران و دیگری استجابت دعا.*۲



📚 ۱- الزام الناصب صفحه ۹
📚 ۲- عیون اخبارالرضا ج۱


_____________
«#اَلَّلهُم‌عجِّل‌‌لِوَلیِڪَ‌‌الفرَج

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 06:34:00 ب.ظ ]





  غفلت از نماز اول وقت   ...

┄═﷽═┄

💠غفلت از نماز اول وقت

✍️لقمان حکیم نیمه شب برای نماز بیدار شد اربابش را صدا زد: برخیز که از قافله جا نمانی! ارباب خواب را ترجیح داد و گفت بخواب غلام خداوند کریم است! هنگام نماز صبح شد لقمان دوباره ارباب را بیدار کرد تا از قافله نمازگزاران باز نمانی. ولی ارباب باز هم همان پاسخ را به لقمان داد.

خورشید داشت طلوع می کرد که لقمان دوباره به سراغ ارباب آمد که ای بی‌خبر از کاروان نمازگزاران جامانده‌ای برخیز که تمام هستی در حال سجود و تسبیح‌اند ولی تو را خواب غفلت ربوده است و ارباب پاسخ داد که دل باید صاف باشد به عمل نیست خدا کریم است و نیازی به عبادت ما ندارد.

روز هنگام، ارباب کیسه‌ای گندم به لقمان داد تا بکارد و لقمان آن را بفروخت و مشتی تخم علف هرز بر زمین پاشید هنگام درو ارباب دید در باغ جز علف نیست! علت را از لقمان جویا شد لقمان گفت: ای ارباب از عمل شما چنان گمان کردم که اگر نیت صاف باشد عمل چندان مهم نیست لذا من گندم گرانبها را بر زمین نپاشیدم بلکه تخم علف هرز را به نیت گندم بذر کردم. چرا که خود گفتی: نیت و دل باید صاف باشد خداوند کریم است و به عمل ما نیاز ندارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 06:30:00 ب.ظ ]





  راهکار دفع انرژی های منفی   ...

راهکار دفع انرژی های منفی

🔺ماساژور، آرایشگر ، حجام و کسانی که با بدن افراد زیاد در ارتباطند یا زیاد در معرض چشم و انرژی منفی قرار میگیرند، میتوانند خود را در امان تدابیر طب اسلامی قرار دهند. حتی برای امان از سحر و جادو با پیشگیری از آن بسیار مفید است.

 طهارت و نورانیت خود را بالا ببرید ، نور در طب اسلامی مفهومی بسیار بالاتر از نور های طراف انسان ، هاله و امثالهم در طب های شرقی است. هر چند آن هم بخشی از نور است.

🔸 الف : دائم الوضو باشید. همیشه به جای دست شستن، وضو بگیرید.(وضو روی وضو نور بالای نور است)

🔸 ب: شارژ نور هفتگی:(جمعه ها صبح:  انار بخورید، ناخن بگیرید، غسل جمعه انجام دهید، ختمی بر سر بگذارید)

🔸 ج: نماز اول وقت و مراقبت اوقات نماز به شدت نورانیت را افزایش می دهد.

🔸 د: سجده طولانی روی خاک حداقل یکی از سجده های نمازتان را با ۲۱ مرتبه تکرار ذکر انجام دهید

🔸 ه: همیشه بعد از کار یا هنگام هجوم افکار و اضطراب و… در حمام به کل بدن خود مخلوط حنا و نمک بمالید و ده دقیقه صبر کنید.

🔸 و: در حمام لیف آغشته به سرکه به کل بدن خود بزنید

🔸 ز: دائما قبل و بعد هر خوراکی نمک طبیعی یا سرکه طبیعی بچشید

🔸 ح: حصار آیت الکرسی:قبل از کاری مانند ماساژ، سه مرتبه آیت الکرسی بخوانید و با انگشت دور خود خط بکشید

🔸 ط: انگشتر عقیق دست کنید

🔸 ی: روزی ۵۰ آیه قرآن بخوانید

🔸 ک: قبل هر کاری بسم الله بگویید

✍️ برگرفته از دوره اسباب غریب سلامتی، استاد ابراهیم ابن علیان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 03:58:00 ب.ظ ]





  مات کردن    ...

▪️در شطرنج، شاه سفید یا سیاه را نمی‌کشند؛ ماتش می‌کنند که نتواند حرکت کند. وقتی حرکت نکرد، باخته است. اجانب دنبال این نیستند که رهبرما را ترور کنند، دنبال این هستند که ماتش کنند؛ انفعال در او ایجاد کنند؛ درصدد این هستند که حرفش اثر نکند.فرمانش اثر نکند. یعنی راه‌های حرکت او را ببندند. جلوی تحرکش را ببندند. از هر راهی برود، کیش بشود، از هر نقطه‌ای بخواهد حرکت کند، راه‌ها را بر او ببندند. آن‌ها دنبال این هستند که مطلبی از ایشان صادر بشود، اما واقع نشود!

 

▪️مثلا بگوید «اقتصاد مقاومتی»، اما هیچ تغییری نکند. بگوید «همدلی و همزبانی»، اما همانطور که افراد بودند، باشند. اگر این طور شد، این بزرگ‌ترین ضرر است. بزرگ‌ترین خطر در جمهوری اسلامی این است که رهبر در یک موردی حرف بزند و یک‌چیز دیگر از آب دربیاید.

▪️این «کیش» شدن است؛ اگر تکرار شد، «مات» شدن است و ما نباید بگذاریم، کار به اینجا بکشد. 

▪️صداقت مدعیان آمادگی برای ظهور امام زمان ارواحنا فداه، در میزان پیروی عملی آنها از امام خامنه ای، آشکار می شود.

🎙آیت‌الله حائری‌شیرازی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 03:55:00 ب.ظ ]





  نکته   ...

✅  نکته  👇

💥 فرزندم نماز نمی‌خواند…
درحالیکه من و همسرم، اهل نماز و عبادتیم!


- کمی به عقب برگردیم…
به همان سالهایی که هنوز باورهای کودکتان شکل نگرفته بود؛
شما به نماز می‌ایستادید و او لابلای بازیهای کودکانه‌اش، رفتارهای بعد از هر نمازتان را ضبط می‌کرد..


ذهن او پر شده از تصاویری از بدخلقی‌ها، بی‌حوصلگی‌ها و عصبانیت‌‌هایی که بعد از نماز و عبادت هم ادامه داشت …
و امروز تصویر شما بعد از نماز ، در ذهن او، با تصویر شما قبل از نماز تفاوتی نمی‌کند!


✧ خانم جان، آقاجان ؛
فرزند شما باید ببیند که شما نماز نخوانده‌اید، بلکه آن را خورده‌اید، زیرا بعد از هر نماز آرام‌تر، نرم‌تر و مهربان‌تر شده‌اید…


✓ تا فرزندتان، آثار ملاقات شما با خدا را در رفتارتان نبیند و لمس نکند: نیاز به نماز را در خود احساس نخواهد کرد..





موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 03:53:00 ب.ظ ]





  یک مرد!   ...

🔺یک مرد! 

▫️علامه طهرانی به نقل از رفیق شفیقش حاج هادی ابهری: 

🔹در یک سفر به عتبات عالیات چند روزی نجف بودم و دنبال اهل دلی می گشتم تا با او درد دلی کنم، اما پیدا نکردم. 

🔸به حرم حضرت علی (ع) مشرف شدم و عرض کردم:  «چند روز است در نجف دنبال  اهل دلی می گردم و نیافتم و حاشا به کرمت اگر دست خالی برگردم». 

🌀از حرم که بیرون آمدم بی اختیار به سمت بازار حویش و مدرسه سید یزدی حرکت کردم و روی سکوی مدرسه نشستم. 

☄وقتی ظهر شد، دیدم از طبقه بالا، شیخی زنده دل از حجره خارج شد و روی بام مدرسه اذان گفت و پایین آمد. وقتی خواست داخل حجره برود، دیدم که بر اثر اذان، دو گونه اش مانند دو حلقه نور می درخشد. 

🍁وقتی درون حجره رفت، خیلی دلم گرفت و گریه کردم. به حضرت امیر (ع) عرض کردم:«پس از چند روز یک مرد پیدا کردم، او هم به من اعتنایی نکرد». 

⚡️ناگهان شیخ در حجره را باز کرد و مرا به داخل حجره خواند. وقتی وارد شدم همدیگر را در آغوش گرفته گریه کردیم. بعد از آن، در حالت سکوت همدیگر را مدتی تماشا کردیم و سپس از همدیگر خداحافظی کردیم. 

🔷او آیت الله شیخ #مرتضی_طالقانی بود. 

📚کتاب معادشناسی، جلد یک، صفحه ۱۰۸-۱۱۱.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 01:15:00 ب.ظ ]





  مسمومیت وشهادت حضرت ام البنین   ...

​┄═﷽═┄

✅مسمومیت و شهادت حضرت ام البنین علیها السلام توسط بنی امیه

۞. حضرت ام البنین سلام الله علیها با فصاحت و بلاغتی که داشت در مقام افشاگری از ظلم و تعدی بنی امیه بر آمد و با اشعار جانسوز و بلیغ و عزاداری‌های مستمر مردم را متوجه ظلم و بی‌لیاقتی حکام وقت می‌نمود لذا آن بانو را با عسل زهرآگین مسموم و به شهادت رساندند چنانکه مورخ نامی حاج شیخ علی فلسفی در کتاب «زنان نابغه» و جناب عبد العظیم بحرانی در کتاب «ام البنین» نگاشته‌اند که بنی امیه همسر امیرالمومنین علیه السلام، ام البنین سلام الله علیها را مسموم و به قتل رساندند.

۞. در کتاب «اختیارات» نقل شده است که: روز سیزدهم جمادی الثانی که مصادف با روز جمعه بود نزد امام زین العابدین علیه السلام بودم که ناگهان جناب فضل بن عباس علیهما السلام وارد شد و در حالی که گریه می‌کرد گفت: جده‌ام حضرت ام البنين علیها السلام از دنیا رفت.


📚الدرجات الرفیعة فی وقایع الشیعة، نوشته رفیع الدین رفیعی، صفحه ۸۵

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 11:03:00 ق.ظ ]





  آخوندت داره می جنبه!   ...

🌹آخوندت داره می‌جنبه❗️

🔻زمانیکه مرحوم بافقی به ظلم و ستم شاه گرفتار شد و به زندان برده شد، در زندان تا سه روز لب به غذا نزده و فرموده بود: «غذای سلطان جائر، حرام است». یکی از مأموران زندان به آقا عرض می کند: «از ضعف تلف می شوید. خوب است از خارج زندان، چیزی تهیه شود». آقا می فرماید: «پول کمی همراه من هست. اگر ممکن است، با آن، نخودچی و سبزی تره برای من بگیرید و بیاورید». تا مدتی غذای ایشان در زندان همین بود، تا آنجا که بدنشان ضعیف شد. خود شیخ محمدتقی به مرحوم رازی فرموده بود: «کارم به جایی رسید که قدرت نماز خواندن و عبادت نداشتم. از شدت ضعف و گرسنگی دیگر نمی توانستم ایستاده نماز بخوانم.

💌تا یک روز به خدا عرضه کردم: «خدایا آخوندت می جنبد» و حرکتی کردم. اشاره به اینکه تو فرموده ای: وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَی اللهِ رِزْقُها ؛ پس وعده الهی وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا محقق شد وَ مَنْ یتَّقِ اللهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِب.

وقت غذا شد. سیدی از در زندان وارد شد با مامور زندان و شخص دیگری که مجموعه خوراک از چلو و خورشت و… در مقابل من گذاشت و گفت: «کل هنیئاً لک وصبغا؛ بخور. گوارایت باد». مقداری از آن را خوردم و بقیه را به زندانی های دیگر دادم. تا چهار ماه غذای من از بیرون زندان می آمد. تا اینکه آقا را از زندان آزاد کردند.

📚نقل شده از گلشن ابرار، ج7، ص291.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 07:05:00 ق.ظ ]





  درس اخلاق   ...

✅آیت الله سیدان:
🔻یکبار برای امتحان کردن مرشد چلویی برای خوردن ناهار به مغازه اش رفتم و وقتی وارد شدم دیدم چقدر مغازه شلوغ است باخود گفتم بعید است کسی که انقدر سرش شلوغ است اهل دیدن باطن باشد.

🔻رفتم سر یک میزی نشستم و بعد از آوردن غذا شروع کردم به خوردن ، عادت مرحوم مرشد این بود که خودش با ملاقه ای روغن میچرخید واگر کسی میخواست روی غذایش میریخت.

🔹به من که رسید سرش را آورد پایین و درگوشم گفت:

🔻اگه سرت شلوغ باشه مهم نیست، مواظب باش دلت شلوغ نباشه و رفت.

🔻آن موقع بود که یقین کردم این آدم یک انسان معمولی نیست.
👤آیت الله #سیدان
#درس_اخلاق

 ═✧❁🌸❁✧═

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[سه شنبه 1402-10-05] [ 12:51:00 ب.ظ ]





  تاثیر مجالست   ...


🔰تاثير مجالست در انسان…


💢به تجربه ثابت است كه معاشرت با نيكان بر روى انسان اثر مى گذارد؛ و معاشرت با بدان نيز مؤثّر است، چه بسا شخص پاك فطرت و نيك كردارى كه در اثر برخورد با رفيق نااهل، كم كم و رفته رفته آن صفاى باطن خود را از دست داده، دلش تاريك، و روحش خفه گرديده است؛ و بالعكس شخص زشت كردارى در اثر برخورد با صاحب دلى، تغيير روش داده، و كم كم نيت و بتبع آن افعالش صالح، و نيكو شده است. 
لذا در تعاليم اسلام بسيار وارد است كه انسان خوب است با نيكان صحبت داشته باشد، و از انس و دلبستگى با اشرار خوددارى كند، حتى مجالست يك جلسه در انسان مؤثر است، خواه به سكوت بگذرد، و خواه به مذاكره، چون تاثير ارواح در يكدیگر محتاج به مذاكره نيست، دو روحى كه با يكديگر انس و ملايمت دارند هر يك به روى ديگرى اثر مى گذارد…”


💢علامه حسینی طهرانی رضوان الله علیه

📘امام شناسی ج ۱ص۱۸۵



موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:57:00 ق.ظ ]





  کرامات سید الشهداء   ...

حکایاتی در باب فضائل و کرامات حضرت سیدالشهداء (صلوات‌الله‌علیه)

شخصی در مورد سیادت سید عبدالغفار مازندرانی  که از علمای نجف بود تشکیک میکند بدین سان که وقتی پولی که مربوط به سادات بوده به او حواله میشود آن شخص میگوید از کجا معلوم که او سید است؟

سید عبدالغفار میگوید با شنیدن این سخن گویا آسمان بر سرم خراب شد از این رو یک راست رفتم کربلا و خدمت امام حسین(علیه‌السلام) عرض کردم سه حاجت دارم حاجت اول خانه مسکونی، حاجت دوم اثبات سیادت، حاجت سوم را هم گفتم.

امام حسین (علیه‌السلام) را در عالم رؤیا دیدم فرمودند: حاجت سوم را دادم خانه را بگذار برای آخرتت در بهشت و اما سیادت تو سید هستی این عمامه سیاه را بر سرت میگذارم.

وی در شب وفاتش از شخصی که صوتی زیبا داشت خواست که برای او قدری قرآن بخواند. سپس رفت و خوابید.

اما طبق عادت که دو ساعت به اذان صبح بیدار میشد. بیدار نشد. آمدند و دیدند که از دنیا رفته است.

پس از آن آقازاده ایشان برای همشیره اش در تهران نامه نوشت که پدر وفات کرده است ولی قبل از رسیدن نامه او همشیره‌اش برای آن آقازاده تسلیت فرستاد.

زیرا هم زمان با وفات او همین دخترش که در تهران زندگی میکرد بدون آنکه از مرگ پدر باخبر شود پدر را خواب دید که با سيدالشهداء (صلوات الله علیه) در باغی ایستاده بودند.

او خطاب به آن حضرت عرض کرد: هل أنا مَيْتٌ؟» (آيا من مرده ام؟). 

حضرت فرمود: «هَذَا حَسَنٌ؟» اینگونه بمیری خوب است؟ 

گفت: «آری» 

فرمود: «نَعَمْ أَنْتَ مَيِّت» (آری، تو مرده ای)

سپس سید عبدالغفار در همان خواب به دخترش گفت به برادرت بنویس که حاجت سوم من این بود که من از مرگ وحشت داشتم از امام حسین (علیه‌السلام) خواستم به گونه ای بمیرم که نفهمم حضرت پذیرفت ولذا مرگ من بدین صورت بود من تعبداً بنا گذاشتم که مرده ام 

رحمت واسعه ویراست سوم، ص ۲۵۵

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[یکشنبه 1402-10-03] [ 05:45:00 ب.ظ ]





  دیدار با امام زمان   ...

✅دیدار با امام زمان (علیه السلام) وپی بردن به ارتباط نزدیک آیت الله سیّد ابوالحسن اصفهانی

🔹مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالنّبی عراقی می گوید: 

🔻«در روزگاری که در نجف اشرف بودم، چهارده مسئله مهّم و غامض مرا مشغول داشته ودر پی آن بودم که آنها را از امام عصر (علیه السلام) سؤال کنم.

🔻در همان شرایط شنیدم مرتاضی که از راه ریاضت شرعی به مقاماتی رسیده است به نجف آمده وکارهای شگفت انگیزی از او نقل می کردند.

🔻به دیدار او رفتم و او را آزمودم، دیدم مرد آگاهی است. از او پرسیدم که: «آیا با اطلاّعات وتخصّص ودریافتهای تو، راهی به کوی امام عصر (علیه السلام) است؟»

پاسخ داد: «آری».

پرسیدم: «چگونه؟»

🔹گفت:

🔻«شما با نیّت خالص وبا وضو یا غسل به صحرا برو ودر نقطه ای دور دست وخلوت رو به قبله بنشین وهفتاد بار… را با همه وجود قرائت کن، آنگاه حاجت وخواسته خود را بخواه ومطمئن باش که هر کس در پایان برنامه نزد تو آمد مطلوب ومحبوب تو می باشد. دامان او را بگیر وخواسته ات را بخواه».

🔻به همین جهت روزی از روزها با آمادگی کامل به بیابان مسجد سهله رفتم ورو به قبله، آن برنامه را به انجام رساندم که دیدم مردی گرانقدر وپرابهّتی در لباس عربی پدیدار شد وبه من گفت: «شما با من کاری داشتید؟»

گفتم: «با شما خیر»

فرمود: «چرا؟»

چنان غفلت زده بودم که باز هم گفتم: «نه، با شما کاری نداشتم».

🔻او رفت و به ناگاه من به خود آمدم واز پی او به راه افتادم. او به منزلی در همان دشت وارد شد ومن نیز به آنجا رسیدم امّا دیدم در بسته است. در زدم، فردی درب را گشود وپرسید: «چه می خواهید؟»

🔹گفتم: «همان آقایی را که اینجا آمدند».

پس از چند دقیقه باز گشت وگفت: «بفرمایید».

🔻وارد شدم. منزل کوچکی بود وایوانی داشت. تختی بر آن ایوان زده شده بود وبر روی آن وجود گرانمایه دوازدهمین امام معصوم، حضرت مهدی (ع) نشسته بود.

🔻سلام کردم وآن گرامی پاسخ داد، امّا من چنان مجذوب آن حضرت شدم که مسائل اصلی خود را تماماً فراموش کردم. بناچار چند سؤال دیگر طرح وپاسخ آنها را گرفتم وبیرون آمدم.

🔻کمی از خانه دور شدم. دیدم مسائل چهارده گانه ای که در پی پاسخ یافتن بدانها بودم به یادم آمد.

بی درنگ باز گشتم وبار دیگر درب منزل را زدم. همان فرد بیرون آمد وگفت: «بفرمایید».

🔹گفتم: «می خواهم خدمت حضرت شرفیاب شوم وپاسخ سؤالهای خویش را بگیرم».

🔹گفت: «آقا تشریف بردند امّا نایب او هستند».

🔹گفتم «اگر ممکن است اجازه دهید از نایبشان بپرسم».

🔹گفت: «بفرمایید».

🔻وارد شدم، امّا هنگامی که نگاه کردم دیدم آیت الله سیّد ابوالحسن اصفهانی جای حضرت مهدی (ع) نشسته وبر روی همان تخت قرار دارد.

🔻پرسشهای خود را یکی پس از دیگری طرح نمودم وایشان پاسخ دادند. خداحافظی کردم وبیرون آمدم.

🔹پس از خروج از منزل، با خود گفتم: «شگفتا! آیت الله اصفهانی که در نجف بودند، کی به اینجا آمدند؟!»

🔻فوراً به نجف باز گشتم و در هوای گرم بعد از ظهر به منزل ایشان رفتم. اجازه ورود گرفتم، دیدم مشغول نماز است.

🔹نمازش به پایان رسید. رو به من کرد وضمن تفقّد فرمود: «مگر پاسخ سؤالهای خود را نگرفتی؟»

🔹گفتم: «چرا امّا!»

🔻بار دیگر پرسیدم و ایشان به همان سبک جواب داد ومن دریافتم که مقام وموقعیّت آن مرد بزرگ چگونه است وارتباطش با صاحب الزمان (علیه السلام) تا کجاست».

📚کرامات صالحین

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 05:33:00 ب.ظ ]





  اعجازعلمی در ذبح اسلامی حیوانات   ...

اعجاز علمی در ذبح اسلامی حیوانات

لیلا شهرستانی محقق علوم اسلامی است که در امریکا زندگی میکند و در رشته میکرو بیولوژی تحصیل کرده است.  میگوید:

 سازمان گوشت امریکا برای تمیز نگه داشتن گوشت ۱۵ میلیون دلار خرج میکند تا اسپریی بسازد که به گوشت بزنند و مقاوم شود ولی اگر ‏گوشت اسلامی باشد دیگر نیازے به آن همه هزینه نیست.

لاکتوفرین آهن را به خودش می گیرد و برای همین وقتی آهن نباشد باکتری ها نمیتوانند رشد کنند. وقتی گوشت را اسلامی سر می بریم اول شاه رگ زده میشود بدون اینکه نخاع قطع شود. وقتی شاه رگ قطع میشود از آنجایی که نخاع قطع نشده قلب هنوز ‏در حال تپیدن است. وقتی قلب میزند همه خون از بدن خارج میشود و از آنجا که تمام آهن در گلبول قرمز است هنگامی که همه خون خارج میشود دیگر گوشت آهن ندارد و به خاطر همین نیازی به لاکتوفرین براے از بین بردن آهن نیست. و باکتری ها هم به علت نبود اهن در خون جذب نمی شوند و اگر بشوند با شستشو ‏با آب ساده از بین میرود به دین اسلام که کاملترین دین جهانی است افتخار کنیم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 01:21:00 ب.ظ ]





  فضیلت دائم الوضو بودن   ...

🌹  #فضیلت_دائم_الوضو_بودن 🌹

❄️با آنکه آیات و روایات زیادی بر دایم الوضو بودن تأکید دارند، با این حال وضو گرفتن برای بسیاری از ما سخت است!

💥 گویا نمی دانیم چه خیر کثیری را از دست 

می دهیم:

1⃣◀️ رزق و روزیت فراوان می گردد

🔶از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمودند: کسی که دوست دارد بر خیر و برکت منزلش بیفزاید، هنگام غذا خوردن وضوء بگیرد…

2⃣◀️ خشک نکردن آب وضو حسنه دارد

🔶امام صادق (علیه السلام) فرمودند : کسى که وضو بگیرد و با حوله اعضاى وضو را خشک کند، یک حسنه براى او نوشته مى شود

 و کسى که وضو بگیرد و صبر کند تا دست و رویش خود خشک شوند، سى حسنه براى او نوشته مى شود…

3⃣◀️ عمرت زیاد می شود

🔶رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: سعی کن طاهر و با وضو باشی که خداوند بر طول عمرت می افزاید….

4⃣◀️خواب با وضو، عبادت است

🔶رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: کسی که با وضو بخوابد بستر او برایش مسجد می شود، و خوابش (ثواب کسی را دارد که) به نماز مشغول است تا این که شب را به صبح رساند

🔹و اگر کسی بدون وضو خوابید بسترش برای او قبر خواهد بود و مانند مرداری می ماند تا صبح شود….

5⃣◀️مرگ با وضو، شهادت است

🔶رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) فرمود: اگر توانستی شب و روز با وضو باشی این کار را انجام بده، زیرا اگر در حال وضو از دنیا بروی شهید خواهى بود…

6⃣◀️در قیامت نورانی می شوی

🔶پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) می فرمایند: 

فردای قیامت خدای متعال امّت من را بین بقیّه‌ ی امّت‌ها در حالی محشور می‌کند که به خاطر وضویی که در دنیا گرفتند روسپیدند و پیشانی‌های نورانی‌ دارند

📙منابع:

مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج1 ص356

بحارالأنوار: ج80، ص314، روایت2، باب5

بحارالأنوار: ج80، ص314، روایت3، باب5

وسایل الشیعه: ج1، ص 297

ثواب الاعمال، شیخ صدوق

«#اَلَّلهُم‌عجِّل‌‌لِوَلیِڪَ‌‌الفرَج»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 11:27:00 ق.ظ ]





  تربیت به شیوه اهل بیت   ...

🔹یه بنده خدایی می‌گفت: پسرم یک دوستی داشت خییلی پسر عاااالیی بود..

پدر اون بچه راننده کامیون بود…

☹️من همیشه حسرت خوبی اون بچه رو می‌خوردم و اینکه چرا بچه من به اون خوبی نیست❗️

❓می‌گفت: متوسل شدم به امام رضا (ع) بهم بگه چرا تربیت بچه اون راننده کامیون از پسر من بهتره🤔

🔆 می‌گفت: یک شب تو خواب مشرف شدم محضر حضرت رضا (ع)حضرت بهم فرمود:

👌 این راننده کامیون هر موقع میخواد بره سرویس شهرستان، خروجی مشهد از ماشین میاد پایین میگه: آقا من نیستم بالای سر زن و بچم… تربیت بچه‌هایم رو سپردم دست شما… و ما تربیت بچه‌هایش را بر عهده گرفتیم.

🔆 و اما تو به علم و معلومات خودت مغروری میگی من بچه ام رو درست تربیتش می‌کنم. این حاصل تربیت توست و اون بچه حاصل نگاه و عنایت و تربیت ما…

👈🏽کنار دقت های تربیتی و مراقبه های معمول، بچه‌هایتان را بسپرید دست اهل‌بیت…

👈🏽بچه هاتون رو بیمه اهل‌بیت کنید…

👈🏽بچه هاتون رو به مجالس و حرم اهل‌بیت ببرید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 07:15:00 ق.ظ ]





  سیره شهداء   ...

آقا جواد یه اخلاقی داشت که از روح بزرگش نشأت می گرفت. جاهایی که باهاش بودم گه گاه
می دیدم کسی دست نیاز به سمتش دراز می کنه، دست خالی بر نمی گشت.
یک بار در بازار کربلا غذا خوردیم که شخصی آمد و گفت: من گشنه هستم او همه ی آنچه برای خودمان سفارش داده بود بدون کاستی برایش سفارش داد.
بهش گفتم: آخه تو از کجا میدونی یارو فیلم بازی نمی کنه؟
گفت: من به فیلمش کاری ندارم، مگه وقتی ما از خدا چیزی می خواهیم او نگاه می کنه که ما لیاقتش را داریم یا نه؟
خدا کریمه و به کرمش می بخشه نه لیاقت ما.


شهید#جوادعلی_حسناوی🕊🌹

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌



موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 07:09:00 ق.ظ ]





  کمترین نتیجه توهین به علما درهمین دنیا چیست؟   ...

​✨

🔴 کمترین نتیجه توهین به علما در همین دنیا چیست؟

✍ آیت الله بهجت: ائمۀ ما علیهم‌السلام به علما و فقها و راویان احادیث احترام می‌گذاشتند؛ ولی ما بی‌حرمتی می‌کنیم، بدگویی می‌کنیم و…؛ غافل از اینکه کمترین سزای بی‌احترامی به آنها، بلاهایی است که در این دنیا بر انسان وارد می‌شود؛ از قبیل کوتاهی عمر، سوء عاقبت و…

زمانی، شخصی با صاحب‌ جواهر به مجادله پرداخت؛ صاحب‌جواهر به او نفرین کرد و خطاب به امیرالمؤمنین علیه‌السلام عرض کرد و فرمود: اگر غَرَض این شخص از این مجادله، مطلب دیگری است، از نجف بیرونش کن! و آن آقا مجبور شد پانزده سال در جای دیگر با دربه‌دری اقامت کند.

شاید بعضی از اهل علم گمان کنند که اگر علما و اهل علم همدیگر را تنقیص کنند، اشکال ندارد، ولی چنین نیست؛ بلکه خطر خرده‌گرفتن بر اهل علم، بیشتر از ایراد و اعتراض به دیگران است؛ لذا انسان حتی در موارد تشخیص عدم اهلیت علما باید احتیاط کند؛ زیرا تنقیص علما خیلی مشکل است.

📗 در محضر بهجت ، جلد ۳ ، صفحه ۲۶۳ .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[شنبه 1402-10-02] [ 09:59:00 ب.ظ ]





  نباید از آثار مثبت نوافل غافل بود   ...

​✅ نباید از آثار مثبت نوافل غافل بود

✍️ نوافل (نمازهای مستحبی روزانه) نوری دارد که انسان را به انجام واجبات بلکه به ترک محرمات می‌کشاند، لذا از آثار مثبت آن نباید غافل بود و نباید خود را از آن محروم ساخت. ببینید یک روز که به نماز شب موفق می‌شوید با شبی که موفق نمی‌شوید چه قدر فرق دارد !!

🔹 ملاحظه نمایید شبی که به نماز شب موفق می‌شوید چه قدر در انجام کارهای خیر موفق هستید و کارها در آن روز برای شما روبراه است، به خلاف شبی که موفق به نماز شب نشده‌اید، که به هر کاری دست می‌زنید و به هر چیز که رو می‌آورید می‌بینید که به بن بست می‌خورد.

📚 در محضر علامه طباطبائی ، صفحه 381 .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 09:55:00 ب.ظ ]





  سیره حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی   ...

‍ 💠سیره حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (رحمه الله)

🔹شيخ علی، خادم مرحوم آقای حائری (مؤسس حوزه علمیه قم) می‌گوید شبی زمستانی خوابیده بودم. صدای در بلند شد. در را باز کردم. دیدم زن فقیری است اظهار کرد شوهرم مریض است نه دوا دارم نه غذا و نه ذغال دارم که اقلاً کرسی را گرم کنم. گفتم این موقع شب که کاری نمی شود کرد! آقا هم می‌دانم الآن چیزی ندارد که کمک کند. زن ناامید برگشت.

🔸آقا که حرف های ما را شنیده بود صدایم کرد و فرمود: اگر روز قیامت خداوند از من و تو بازخواست کند که در این ساعت شب بنده من به در خانه شما آمد چرا او را ناامید کردید؟ ما چه جوابی داریم؟ عرض کردم آقا ما الآن چه کاری می‌توانیم برای او انجام بدهیم؟ فرمود تو منزل او را بلد شدی؟ عرض کردم: بله، ولی رفتن در میان آن کوچه‌ها با این گل و برف مشکل است. فرمود: بلند شو برویم.

🔹وقتی که آمدیم مریض و وضعیت منزل را ملاحظه کردیم صحت اظهارات آن خانم معلوم شد. آقا به من فرمود برو از قول من به صدر الحکماء بگو همین الآن بیاید این مریض را معاینه کند. دکتر را آوردم. دکتر پس از معاینه نسخه ای نوشت و به من داد و رفت، آقا به من فرمود برو به دواخانه فلان، بگو به حساب من دوای این نسخه را بدهند. رفتم دوا را گرفته آوردم. بعد فرمود برو بمنزل فلان علاف بگو به حساب من یک گونی ذغال بدهد. من رفتم ذغال را گرفته با مقداری غذا آوردم

🔸بعد فرمود روزی چقدر گوشت برای منزل ما می‌گیری عرض کردم هفت سیر فرمود نصف آن گوشت را هر روز به این خانه بده، نصف دیگر هم برای ما فعلا بس است. آن وقت فرمود حالا بلند شو برویم بخوابیم.

📚مردان علم در میدان عمل، ص۲۳۴

👤مرحوم حاج شیخ عبدالکریم #حائری_یزدی رحمه‌الله علیه 

#درس_اخلاق

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[جمعه 1402-10-01] [ 05:24:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما