یامهدی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


مرداد 1401
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        





جستجو





  به رزاق بودن خدا ایمان داشته باش   ...

✨﷽✨

? به رزاق‌بودن خدا ایمان داشته باش

✍شخصی گفت: 

ﻋﺒﺎﺱ ﺁﻗﺎ! ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺁﻣﺪﺕ زندگی‌ات می‌چرخه؟

گفتم: 

ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺷﮑﺮ، ﮐﻢ‌ﻭﺑﯿﺶ می‌سازیم. ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺩﺵ می‌رﺳﻮﻧﻪ.

گفت: 

ﺣﺎﻻ ﻣﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺷﺪﯾﻢ، ﻟﻮ نمی‌دی؟!

گفتم: 

ﻧﻪ ﯾﻪ‌خرده ﻗﻨﺎﻋﺖ می‌کنم، ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻫﻢ ﮐﺎﺭ ﺩﯾﮕﻪ‌ﺍﯼ ﺟﻮﺭ ﺑﺸﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ می‌دم، ﺧﺪﺍ ﺑﺰﺭﮔﻪ، نمی‌ذاره ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻤﻮﻧﻢ.

گفت: 

ﻧﻪ. ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ. 

گفتم: 

ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻡ، ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺣﻞ ﺷﺪﻩ. ﺧﺪﺍ ﺭﺯﺍقه، می‌رسونه. 

گفت: 

ﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎ، ﻣﺎ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ. ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ ﺩﯾﮕﻪ!

گفتم: 

ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﯾﻪ ﺗﺎﺟﺮ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﺗﻮﯼ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻫﺴﺖ، ﻫﺮ ﻣﺎﻩ ﯾﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺍﻡ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﮐﻤﮏ ﺧﺮﺟﻢ ﺑﺎﺷﻪ.

گفت: 

ﺁﻫﺎﻥ. ﻧﺎﻗﻼ ﺩﯾﺪﯼ ﮔﻔﺘﻢ. ﺣﺎﻻ ﺷﺪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ. ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ نمی‌گی؟

گفتم: 

ﺑﯽ‌ﺍﻧﺼﺎﻑ، ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺪﺍ می‌رسونه، ﺑﺎﻭﺭ نکرﺩﯼ. یه ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻪ ﯾﻬﻮﺩﯼ می‌رسونه، ﺑﺎﻭﺭ کرﺩﯼ! ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ؟

ﻫﯽ ﺳﺠﺪﻩ می‌کنیم ﻭﻟﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﯾﮑﯽ ﺍﻭﻥ ﺑﺎﻻ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﻮﺍﺳﺶ ﺑﻪ ﻣﺎﺳﺖ. ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺷﮏ ﺑﻪ ﯾﻘﯿﻦ ﻧﺮﺳﻪ، ﻫﻤﻪ ﺧﺪﺍﺕ می‌شن ﺍِﻻ ﺧﺪﺍ…

? مرحوم ﺣﺎﺝ‌ﺍﺳﻤﺎﻋﯿﻞ ﺩﻭﻻﺑﯽ

 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[دوشنبه 1401-05-31] [ 11:14:00 ب.ظ ]





  فضیلت نزدیک صبح وداستانی از یک نماز شب   ...

?فضیلت نزدیک صبح و داستانی از یک نماز شب?

?می‌دانیم بیدارشدن، اندکی (نیم ساعت) مانده به اذان صبح، از نظر روحی و معنوی فضیلت خاصی دارد و موجب نشاط روح در طول روز است و این زمان برای نماز شب عالی است.

?در این ساعت از شبانه‌روز اتفاقات عجیبی می‌افتد:

?1) هر کسی دچار بی‌خوابی باشد، در این ساعت، خواب سنگینی چشمانش را می‌گیرد.

?2) حتی کسانی که شب، مجالس عروسی یا لهو و لعب و عیش و نوش تشکیل می‌دهند، در این ساعت از شبانه‌روز، خواب بر چشم‌های آن‌ها می‌نشیند و ناخواسته برنامه ی آن‌ها تعطیل می‌شود.

?3) در این ساعت اگر در بیابان یا جایی تنها باشیم، ترس از وجودمان کامل محو می‌شود، درحالی که یک ساعت قبل آن که نیمه‌شب بود و ترسناک‌ترین ساعت شبانه روز!!!

?4) در کل در این ساعت اراده و مشیت حضرت حق، فقط برای بیدارماندن عاشقان خودش است و یاران شیطان حق فعالیت ندارند.

?تمام علل این امر، فرشتگان صبح و سپیده‌دمان هستند که فرشتگانی نورانی و پر انرژی و سرشار از حسنات هستند که سمت زمین روان می‌شوند و مأموریت، نگه‌داری و نظم و ترتیب امور را از فرشتگان شب می‌گیرند و با ورود این فرشتگان به زمین تمام ارواح خبیثه، شیاطین، اجنّه ی کفّار و…. از زمین رخت می‌بندند.

?پس درک ارزش این ساعات خیلی مهم است. به قول آیت‌الله سید علی قاضی (ره)، اگر نماز شب هم نخواندید، در این ساعت برخیزید و قلیانی کشیده و بخوابید…

?یکی از احباب اهل معرفت ذکر می‌کرد، شبی برای نماز شب برخواستم در حالی که شدید گرفتار خواب بودم و چشمانم باز نمی‌شدند. دیدم اگر بخوابم، صبح خماری عجیبی خواهم کشید که چرا فضیلت را از دستم دادم، وضو گرفتم و سر جانمازم آمده و دراز کشیدم خوابیدم، که در عالَم خواب دیدم مشغول خواندن نماز شب هستم، وقتی از خواب برخواستم، واقعاً فکر می‌کردم خواب نبودم و نماز شب می‌خواندم و واقعاً خداوند همان لذت نماز شب را به من داد. چون هدفش فقط تسلیم ما در برابر امر خود است، عمل و میزان و کیفیّت آن در مراحل بعدی قرار دارند.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 09:31:00 ب.ظ ]





  بالاترین درجه امام حسین علیه السلام    ...

? بالاترین مرتبه و درجۀ برای امام حسین(ع)، ثَارَ اللِه بودن است❗️

?یک سنخ ابتلائات هستند که اولیای خاص خداوند پیدا می‌کنند. برای آن‌ها معیار ارزشی مطرح نیست. سرآمدش امام‌حسین(ع) بود.

 پیغمبراکرم(ص) فرمودند: «إِذَا أَحَبَّ اللَّهُ عَبْداً ابْتَلَاهُ وَ إِذَا أَحَبَّهُ الْحُبَّ الْبَالِغَ افْتَنَاهُ فَقَالُوا وَ مَا افْتِنَاؤُه‌ قَالَ لَا يَتْرُكُ لَهُ مَالًا وَ لَا وَلَداً»؛ هرگاه بنده، خدا را دوست داشته باشد، ابتلا پیدا می‌کند. آنجایی که حبّ بالغ باشد، افتنا می‌کند. 

بعد سؤال کردند که افتنا یعنی چه؟ فرمود: برای او مال و ولدی را باقی نمی‌گذارد. حبّ بالغ؛ یعنی اگر خداوند حبّ شدیدی نسبت‌به کسی داشته باشد. از حبّ شدید تعبیر به حبّ بالغ می‌کنیم. اگر خدا عاشق کسی بشود، این کار را با او می‌کند. مصداق روایت هم خیلی روشن است. چند روایت را در کنار هم گذاشتم و نتیجه گرفتم.

 بنابراین، صحنۀ امام‌حسین(ع) صحنه‌ای نبود که بگوییم: به مرتبه‌ای از مراتب و درجات رسیده است. درجه را برای انبیا(ع) گفتم که برای اولیا، کرامت است. نمی‌شود از نظر ارزشی معیار گذاری کرد. اگر انسان بخواهد تعبیری بکند _گرچه یک مقدار حضاضت دارد_ عشق بازی بود که خدا با او کرد. طبق روایت، بحث حبّ بالغ بود. حبّ خدا نسبت‌به او شدید شد. عشق بازی بود که خداوند با امام‌حسین(ع) کرد و امام‌حسین(ع) هم با خداوند در یک روز کرد؛ لذا معیار ارزشی روی آن نگذارید. در زیارتش می‌گوییم: «السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا ثَارَ اللِه وَ ابْنَ ثَارِهِ». حالا تازه می‌فهمی ثار الله به چه معناست. تا نسبت‌به خداوند داد، خدا بی‌نهایت است و سقفی وجود ندارد. از درجه خبری نیست. لذا اینکه گفتم، با حساب بود و همۀ چیزهای دیگر، حساب شده بود. جهات کلامی، فلسفی، عرفانی و روایی‌ رعایت شده بود. ثارالله؛ یعنی تا این کار را که کردی، دیگر تمام شد؛ دیگر بی‌نهایت هستی. دیگر از درجه خبری نیست. در آن وادی، درجه کار نمی‌کند. 

#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:22:00 ب.ظ ]





  خسته وناامیدنشو   ...

??#خسته‌وناامیدمشو 

??یعقوب علیه السلام یک عمر از خدا خواست که یوسف را به او برگرداند ..

??هرگز از این دعا نا امید نشد و از خواسته اش توقف نکرد ، با اینکه صبور بود و ایمان داشت … 

وحکمت اینجاست که او نبی خدا بود اما خداوند دعای او را زود جواب نداد …!!

??خداوند از یعقوب بی خبر نبود و میدانست که چشمانش در غم یوسف سفید گشت بلکه از یوسف ملکی ساخت و مقامش را در مصر بالا برد …

??صبر کن … 

اگر تمام دنیا اکنون علیه توست ، 

باز صبر کن و دعا کن و از پرودگارت ناامید نشو که او تو را می بیند و دعایت را میشنود اما هر چیزی را در وقت خودش پاسخ میدهد و تو را به گونه ای  می سازد که فکرش را هم نمیکنی ….

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:12:00 ب.ظ ]





  سخاوت حاتم طایی   ...

‍ ? #داستان_کوتاه_آموزنده ?

⚡️ #سخاوت #حاتم_طایی⚡️

?وقتى که حاتم طایى از دنیا رفت، برادرش خواست جاى او رابگیرد.

?حاتم مکانى ساخته بود که هفتاد در داشت. هر کس از هر درى که مى خواست وارد مى شد و از او چیزى طلب مى کرد و حاتم به اوعطا مى کرد.

?برادرش خواست در آن مکان بنشیند و حاتم بخشى کند! مادرش گفت: تو نمى توانى جاى برادرت را بگیرى، بیهوده خود رابه زحمت مینداز.

?برادر حاتم توجه نکرد. مادرش براى اثبات حرفش، لباس کهنه اى پوشید و به طور ناشناس نزد پسرش آمد و چیزى خواست. وقتى گرفت از در دیگری رجوع کرد و باز چیزى خواست. برادر حاتم با اکراه به او چیزى داد.

?مادرش این بار از در سوم بازآمد و چیزى طلب کرد، برادر حاتم با عصبانیت و فریاد گفت: تودوبار گرفتى و بازهم مى خواهى؟ عجب گداى پررویى هستى!

?مادرش چهره خود را آشکار کرد و گفت: نگفتم تو لایق این کارنیستى؟ من یک روز هفتاد بار از برادرت به همین شکل چیزى خواستم و اوهیچ بار مرا رد نکرد.

?  قانون زندگی٬ قانون باورهاست

? بزرگان زاده نمی‌شوند٬ ساخته می‌شوند…

#حدیث?

☀️ امام صادق (علیه السلام):

? سخاوت آن است كه بى درخواست انجام گيرد، اما سخاوتى كه درمقابل درخواست باشد ناشی ازشرمندگی وبرای فرار از سرزنش است..

? منبع: بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 68 ، ص357، ح 21

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:01:00 ب.ظ ]





  موهبت های خداوند به اشخاص توبه کار   ...

✨﷽✨

?موهبت‌های خداوند به اشخاص توبه کار

✍خداوند به کسانی که توبه کرده اند چه موهبت ها می بخشد. آشیخ عبدالوهاب خراسانی(ره) از مقدسین و از اولیای خدا بود که یک دسته از تربیت شده های بازار شاگرد او بودند. ایشان هفتاد سال پیش در زیر زمین مسجد جامع نماز جماعت می خواند. شخصی به من گفت: «من در ایام جوانی خدمت سربازی‌ام که در تبریز بودم، شبی در خواب دیدم که زیرزمین مسجد جامع خراب شد، تاریخ خوابم را یادداشت کردم، وقتی به تهران آمدم متوجه شدم که آشیخ عبدالوهاب در همان شب که من این خواب را دیده بودم از دنیا رفته است.»

در زمان حیات آشیخ عبدالوهاب، داشی توبه کرد و پای منبر ایشان می نشست. آشیخ عبدالوهاب در اثر کهولت سن، گاهی بر روی منبر ادامهٔ حدیث یا آیه را فراموش می کرد، خداوند به این داشی که توبه کرده بود یک علمی داده بود که او از پای منبر ادامه آیه یا حدیث را از حفظ مےخواند.

پس شما هم اگر توبه کنید و گناه نکنید، علم پیدا می کنید، گناه یکی،از چیز هایی است که آفت طلبه است. گناه که بکنی از طلبگی خارج می شوی. اگر به نامحرم نگاه کنی، از طلبگی خارج مےشوی. گناه ، آفت طلبگی است.

?منبع: ڪتاب بدیع الحکمة حکمت ۳۹

 از مواعظ آیت الله مجتهدے تهرانۍ(ره)

‎‌‌‌‎‌‌‌‌

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 07:07:00 ب.ظ ]





  زن زیبا ومرد بد اخلاق   ...

??????﷽??????

? حتما این #داستان را بخوانید! 

? اَصمَعی (وزیر مامون) می‌گوید: روزی برای شکار به سوی بیابان روانه شدیم. من از جمع دور شدم و در بیابان گم شدم، در حالی که تشنه و گرسنه بودم. چشمم به خیمه‌ای افتاد. به سوی خیمه رفتم، دیدم زنی #جوان و باحجاب در خیمه نشسته. به او سلام کردم او جواب سلامم را داد و تعارف کرد و گفت بفرمایید. بالای خیمه نشستم و آن زن هم در گوشه دیگر خیمه نشست. من خیلی تشنه بودم، به او گفتم: یک مقدار آب به من بده: دیدم رنگش تغییر کرد، رنگش زرد شد. گفت: ای مرد، من از شوهرم اجاره ندارم که به شما آب دهم (یکی از حقوقی که مرد بر زن دارد این است که بدون اجازه‌اش در مال #شوهر تصرف نکند) اما مقداری #شیر دارم. این شیر برای نهار خودم است و این شیر را به شما می‌دهم. شما بخورید، من نهار نمی‌خورم. شیر را آورد و من خوردم. یکی دو ساعت نشستم دیدم یک سیاهی از دور پیدا شد. زن، آب را برداشت و رفت خارج از خیمه. پیرمردی #سیاه سوار بر شتر آمد. پاها و دست و صورتش را شست و او را برداشت و آورد در بالای خیمه نشانید. پیرمرد، بداخلاقی می‌کرد و نق می‌زد، ولی زن می‌خندید و تبسم می‌کرد و با او حرف می‌زد. این مرد از بس به این زن بداخلاقی کرد من دیگر نتوانستم در خیمه بمانم و آفتاب داغ را ترجیح دادم. بلند شدم و خداحافظی کردم. مرد خیلی اعتنا نکرد، با روی ترشی جواب خداحافظی را داد، اما زن به مشایعت من آمد. وقتی آمد مرا #مشایعت کند، مرا شناخت که اصمعی وزیر مامون هستم.

من به او گفتم: خانم، حیف تو نیست که جمال و زیبایی و #جوانی خود را به پای این پیرمرد سیاه #بد‌اخلاق فنا کردی؟ آخر به چه چیز او دل خوش کردی، به جمال و جوانیش؟! ثروتش؟! تا این جملات را از من شنید، دیدم رنگش تغییر کرد. این زنی که این همه با اخلاق بود با عصبانیت به من گفت: حیف تو نیست می‌خواهی بین من و #شوهرم اختلاف بیندازی. “هُنَّ لِباس لَکم وَ اَنتُم لباس لَهُنَّ» چون زن دید من خیلی جا خوردم و ناراحت شدم، خواست مرا دلداری دهد گفت: اصمعی! دنیا می‌گذرد، خواه وسط بیابان باشم، خواه در قصر. اصمعی! امروز گذشت. من که دربیابان بودم گذشت و اگر وسط قصر هم می‌بودم باز می‌گذشت. اصمعی! یک چیز نمی‌گذرد و آن #آخرت است. من یک روایت از پیامبر اکرم شنیدم و می‌خواهم به آن عمل کنم. آن حضرت فرمود:  نیمی از ایمان، #صبر 

و نیم دیگرش #شکر است. 

اصمعی! من در بیابان به بداخلاقی و تند خویی و #زشتی شوهرم صبر می‌کنم و به #شکرانه جمال و جوانی و سلامتی که خدا به من عنایت فرمود، به این مرد #خدمت می‌کنم که ایمانم #کامل شود.

?کتاب ازدواج‌ و پند‌های زندگی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 07:06:00 ب.ظ ]





  کتک خوردن عالم بزرگ از همسر   ...

??????﷽??????

? #کتک‌خوردن عالم بزرگ از همسرش

?مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء از بزرگترین فقیهان عالَم تشیّع بود. اصحاب خاصّش فهمیدند که این مرد بزرگ الهى، گاهى که به داخل خانه می‌رود، همسرش حسابى او را #کتک می‌زند.

یک روز چهار پنج نفر جمع شدند و خدمتش آمدند گفتند: آقا آیا همسر شما گاهى شما را می‌زند؟! فرمود: بله، عرب است، قدرتمند هم هست، گاهى که #عصبانى می‌شود، حسابى مرا می‌زند. من هم زورم به او نمی‌رسد. گفتند: او را #طلاق بدهید. گفت: نمی‌دهم.گفتند: اجازه بدهید ما زنهایمان را بفرستیم، #ادبش کنند. گفت: این کار را هم اجازه نمی‌دهم.گفتند: چرا؟ فرمود: این زن در این خانه براى من از اعظم #نعمتهاى خداست، چون وقتى بیرون می‌آیم و در صحن امیرالمومنین علیه‌السلام می‌ایستم و تمام صحن، پشت سر من نماز می‌خوانند، مردم در برابر من #تعظیم می‌کنند، گاهى در برابر این مقاماتى که خدا به من داده، یک ذرّه #هوا مرا برمی‌دارد، (کمی مغرور می‌شوم) همان وقت می‌آیم در خانه، کتک می‌خورم، هوایم بیرون می‌رود. این #چوب الهى است، این باید باشد.  

? کتاب‌نفس؛شیخ حسین انصاریان،ص ۳۲۸

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 07:03:00 ب.ظ ]





  حکایت آموزنده   ...

?⇨﷽

?⇐حکایت آموزنده

✨مرد جوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود. استادی از آنجا می‌گذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست. مرد جوان وقتی استاد را دید بی اختیار گفت: «عجیب آشفته‌ام و همه چیز زندگی‌ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی‌دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟"»

✨استاد برگی از شاخه افتاده روی زمین کند و آن را داخل نهر آب انداخت و گفت: «به این برگ نگاه کن. وقتی داخل آب می‌افتد خود را به جریان آن می‌سپارد و با آن می‌رود.»

✨سپس استاد سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینی‌اش داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگ ها قرار گرفت. استاد گفت: «این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینی‌اش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد. حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را می‌خواهی یا آرامش برگ را؟»

✨مرد جوان مات و متحیر به استاد نگاه کرد و گفت: «اما برگ که آرام نیست. او با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین می‌رود و الان معلوم نیست کجاست؟! لااقل سنگ می‌داند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد اما محکم ایستاده و تکان نمی‌خورد. من آرامش سنگ را ترجیح می دهم!»

✨استاد لبخندی زد و گفت: «پس چرا از جریان‌های مخالف و ناملایمات جاری زندگی‌ات می‌نالی؟ اگر آرامش سنگ را برگزیده‌ای پس تاب ناملایمات را هم داشته باش و محکم هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده.»

✨استاد این را گفت و بلند شد تا برود. مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی کشید و از جا برخاست و مسافتی با استاد همراه شد. چند دقیقه که گذشت موقع خداحافظی، مرد جوان از استاد پرسید: «شما اگر جای من بودید آرامش سنگ را انتخاب می‌کردید یا آرامش برگ را؟»

✨استاد لبخندی زد و گفت: «من در تمام زندگی‌ام، با اطمینان به خالق رودخانه هستی، خودم را به جریان زندگی سپرده‌ام و چون می‌دانم در آغوش رودخانه‌ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دل‌آشوب نمی‌شوم. من آرامش برگ را می‌پسندم.»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 07:02:00 ب.ظ ]





  حکایت خر وشتر   ...

#حکایت_خر_و_شتر

خر و شتری دور از آبادی به

آزادی زندگی می کردند…

نیم شبی به کاروانی نزدیک شدند. شتر گفت : 

رفیق ساعتی سکوت کن تا

از آدمیان دور شویم  نباید گرفتار آییم…

خرگفت: نمی‌توانم، چرا که 

درست همین ساعت نوبت آواز من است 

و ترک عادت رنج جان دارد و

بی محابا. فریاد عرعر سر داد…

کاروانیان با خبرشدند و هر

دو را گرفتند و به بار کشیدند

فردا به آبی عمیق رسیدند و

عبور خر از آن ناممکن شد…

پس خر را بر پشت شتر گذاشتند تا از آب بگذرد…

شتر تا به میانه آب رسید

شروع به تکان خوردن کرد.

خر گفت: رفیق اینچنین نکن که

اگر من افتم غرق شدنم حتمی است

شترگفت : چنانکه دیشب نوبت آواز خربود، امروز هم نوبت رقص ناساز شتر است 

و با جنبشی خر را بینداخت و غرق ساخت..!

“هر سخن جائی و هرنکته مکانی دارد”

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 05:27:00 ب.ظ ]





  سه حکایت کوتاه اما تاثیر گذار   ...

??????????????

?سه حکایت کوتاه اما تاثیر گذار?

☘حکایت اول:

از کاسبی پرسیدند: چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟ 

گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند!!!؟

 ☘ حکایت دوم:

پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری میرود…

پدر دختر گفت: تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم…!!

پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند

 و در مورد اخلاق پسر میگوید: انشاءالله خدا او را هدایت میکند…!

دختر گفت: پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرق دارد!!؟؟

 ☘حکایت سوم:

از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای..؟؟

گفت: آری .. مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛

یکی را شب برایم ذبح کرد… از طعم جگرش تعریف کردم..

صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد…!

گفتند: تو چه کردی؟

گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم…

گفتند: پس تو بخشنده تری…!

گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد!!

اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 05:24:00 ب.ظ ]





  حکایتی بسیار زیبا وشنیدنی   ...

✅حکایتی بسیار زیبا و شنیدنی

???گویند:

دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و رفت❗️

در راه با پرودرگار سخن می گفت:

( ای گشاینده گره های ناگشوده، عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای )

?در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت❗️

با ناراحتی گفت:

⚜من تو را کی گفتم ای یار عزیز

⚜کاین گره بگشای و گندم را بریز!

⚜آن گره را چون نیارستی گشود

⚜این گره بگشودنت دیگر چه بود⁉️

???نشست تا گندمها را از زمین جمع کند  درکمال ناباوری دید دانه ها روی ظرفی از طلا ریخته اند❗️

ندا آمد که:

⚜تو مبین اندر درختی یا به چاه

⚜تو مرا بین که منم مفتاح راه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 05:22:00 ب.ظ ]





  داستان واقعی آموزنده   ...

#داستان_واقعی_آموزنده

? روزی جوانی را دیدم که در کمال ادب سمت حرم اباعبدالله آمد و سلام داد و من نیز جواب سلام امام حسین به آن جوان را شنیدم. از جوان پرسیدم چه کرده ای که به این مقام رسیدی درحالیکه من پانزده سال است امام جماعت کربلا هستم و جواب سلامم را نمی شنوم؟ 

پاسخ داد پدر و مادر پیر و از کارافتاده ای داشتم که دیگر توانایی پیاده زیارت آمدن را نداشتند؛ قرار بر این شد هر شب جمعه یکی از والدینم را روی پشتم سوار کنم و به زیارت ببرم.  یک شب جمعه که بسیار خسته بودم و نوبت پدرم بود، خستگی و گرسنگی و تشنگی ام را به رویشان نیاوردم و پدرم را سوار بر پشتم به زیارت امام حسین علیه السلام آوردم و برگرداندم.

  ?وقتی خسته به خانه رسیدم دیدم مادرم بسیار گریه می کند؛ پرسیدم مادرم چرا گریه می کنی؟  پاسخ داد پسرم می دانم که امشب نوبت من نبود و تو هم بسیار خسته ای. اما می ترسم که تا هفته ی بعد زنده نباشم تا به زیارت اباعبدالله بروم. آیا می شود امشب مراهم به زیارت ببری؟ 

 هرطور بود مادرم رو بر پشتم سوار کردم و به زیارت رفتیم. تمام مدت مادرم گریه می کرد و دعایم می نمود.  وقتی به حرم رسیدیم دعا کرد ان شاء الله هربار به امام حسین علیه السلام سلام بدهی، خود حضرت، سلامت را پاسخ بدهند.

 و این شد که من هر بار به زیارت اباعبدالله علیه السلام مشرف می شوم و سلام می دهم، از داخل مضجع شریف صدای جواب سلام حضرت را می‌شنوم. همه‌ی این‌ها از یک دعای مادر است

?: ایت الله میلانی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 05:20:00 ب.ظ ]





  طلب گدا   ...

#طلب_گدا

پدری برای پسرش تعریف میکرد که:

گدایی بود که هر روز صبح وقتی از این کافه‌ی نزدیک دفترم می‌اومدم بیرون جلویم را 

می‌گرفت.

هر روز یک بیست و پنج سنتی می‌دادم بهش… هر روز. 

منظورم اینه که اون قدر روزمره شده بود که گدائه حتی به خودش زحمت نمی‌داد پول رو طلب کنه. 

فقط براش یه بیست و پنج سنتی می‌انداختم.

مدتی مریض شدم و وقتی دوباره به اون جا برگشتم می‌دونی بهم چی گفت؟ 

پسر: چی گفت پدر؟

می‌گوید: «سه دلار و پنجاه سنت بهم بدهکاری…!»

 بعضی از خوبی ها و محبت ها، باعث بدعادتی و سوءاستفاده میشه !

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[یکشنبه 1401-05-30] [ 11:29:00 ب.ظ ]





  ضرب المثل برو به جهنم   ...

“برو به جهنم”

در زمان آقا محمد خان قاجار شخصی از حاکم شهر خود که با صدر اعظم نسبتی داشت پیش صدر اعظم شکایتی برد.

صدر اعظم دانست که حق با شاکی است. گفت: 

اشکال ندارد می توانی به اصفهان بروی، مرد گفت: 

اصفهان دست برادر زاده شماست. گفت: به شیراز برو. مرد گفت: 

شیراز دست خواهر زاده شماست. گفت: خوب به تبریز برو. گفت:

آنجا دست نوه شماست.

صدر اعظم بلند شد و با عصبانیت گفت: چه می دانم برو به جهنم.

مرد با خونسردی گفت: 

آنجا هم مرحوم پدر شما حضور دارند…

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 11:26:00 ب.ظ ]





  بوی سیب سرخ   ...

? بوی سیب سرخ!

✍ مرحوم شیخ رجبعلی خیاط با جمعی از رفقایشان وارد قبرستانی شدند. 

یک‌مرتبه ایستادند و شروع کردند به امام حسین (ع) سلام دادن. بعد شیخ رجبعلی می‌گوید: رفقا بوی خوش گل سرخ و یا سیب سرخ را استشمام می‌کنید؟

آنها گفتند: نه.

شیخ از مسئول قبرستان پرسید: 

امروز چه کسی را دفن کردند؟ می‌گوید: کسی را همین پیش پای شما دفن کردند. و آنها را سرقبر او می‌برد. در آنجا برخی دیگر همان بوی خوش را استشمام می‌کنند. شیخ می‌گوید: این شخص از محبان و اهل زیارت سیدالشهداء (ع) بود. وقتی دفن شد، سیدالشهداء به اینجا تشریف آوردند و بوی خوش از آن حضرت است. و به واسطه این شخص عذاب از این قبرستان برداشته شد.

? نظام رشتی از مادحین حضرت بود. وی را پس از مرگ دیدند، پرسیدند: در قبر وضعیت چگونه است؟

فقط این بیت شعر را خواند:

شکر خدا را که در پناه حسینم

          عالم از این خوب تر پناه ندارد…

? کتاب از احتضار تا عالم قبر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 09:21:00 ب.ظ ]





  سالروز بزرگداشت علامه مجلسی   ...

? سی مرداد سالروز بزرگداشت علامه مجلسی (رحمت الله علیه) گرامی باد.

↩️ امام خامنه ای (مدظله العالی):

?? پایه های تشیع را در آن زمانی که تشیع در کشور ما تازه بود همین کتاب های علامه مجلسی قرص کرده است.

♦️باب الائمه

??  محدث نوری (ره):

? از فاضل صالح شیخ حسن مازندرانی که در نجف اشرف ساکن بود، شنیدم، در مجلس بحث شیخ الفقها، صاحب جواهر (ره) بودم که ایشان فرمود: دیشب در خواب دیدم مجلس بزرگی برپاست و در آن مجلس بسیاری از علما حاضرند و بر در آن مجلس، دربانی ایستاده‌ است. من اجازه گرفتم و داخل شدم، دیدم همه علمای گذشته تشریف دارند، و در صدر مجلس علامه مجلسی (ره) نشسته است. از این که ایشان بر همه مقدم بودند تعجب کردم، علت را از آن دربان پرسیدم، گفت: علامه مجلسی نزد ائمه علیهم السلام به «باب الائمه» معروف است، و این مقام و منزلت را به خاطر این به او داده‌اند که در میان شیعه، چاوش را برای زوار سنت کرده است.

? مرحوم محدث نوری در ادامه می‌فرماید: زیرا کسانی که چاوش هستند، مردم را به زیارت مشاهد مشرفه، تشویق و ترغیب می‌کنند و آنان را در صحراها و بیابان‌ها محافظت می‌کنند و راه را به آنان نشان می‌دهند. و چاوش برای هر مسافری، مانند توفیقی است که بهترین رفیق است. و پس از آن (رسیدن به مقصد) هم برای مسافران، فایده‌های بسیاری هست. و ممکن است مراد (از چاوش بود او)، تألیفات آن بزرگوار باشد [که موجب نشر احادیث و آثار اهل بیت علیهم السلام شد و مردم به سوی خاندان عصمت راه یافتند.] چنانچه بر انسان خردمند پوشیده نیست.

? دار السلام، تألیف محدث نوری، جلد ۲، صفحه ۲۴۴، 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 09:07:00 ب.ظ ]





  درددل باآقا صاحب الزمان   ...

یا صاحب الزمان!

بدی من شده تکرار…ببخشید مرا

غصه هایت شده بسیار ..ببخشید مرا

در سرم فکر گناه و به لبم ذکر دعا

گر شدم عبد خطاکار…ببخشید مرا

همه گفتند که آزار مده یارت را

نشداین گوش بدهکار، ببخشید مرا

غفلت از یار ضرر داشت برایم آقا!

نشدم لایق دیدار … ببخشید مرا

آخر این بار گنه را چه کند نوکر تو

“سید” و عامل آزار!!… ببخشید مرا

من ز ساداتم و زهراست فقط مادر من

حرمت زخمی مسمار…بخشید مرا

شاعر: “سید امیرمیثم مرتضوی”

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:28:00 ب.ظ ]





  غریبانه   ...

#غریبانه?

‍ هل من ناصر ینصرنی؟؟؟؟❤️

“کیست که مرا یاری کند"⁉️

نوای اشنایی است…نه؟؟?

حتما میگویید نوای دلنشینی است که۱۴۰۰سال پیش امام حسین(ع) درصحرای کربلا طنین انداز کرد؟؟?

آری…?

امام حسین(ع)با این نوا و۷۲یار باوفا قیام خود را به سرانجام رساند…?

اما…امروز نوای مظلومانه ی اقایمان،اقای غریبمان بی جواب مانده …?

چه امت بی وفایی هستیم که۱۴۰۰سال است امام غریبمان نتوانسته۳۱۳یار برای خودش بیابد…?

ما چقدر بدبختیم که چند سال و اندی است اماممان چادر را به خانه های ما ترجیح میدهد…??

نوای"هل من ناصر ینصرنی"را درحالی میگوید که ما با مانتوی کوتاه،موهای بیرون ریخته،شلوار های تنگ،ودست در دست کسی که…?

چه میدانم…?

بهر حال میگذریم…?بدون اینکه نوای دلنشین اقا را بشنویم…?

عمری است خود را به نشنیدن زده ایم!?

بغضش میگیرد وگریه میکند…?

گریه برای ما،این امت بی وفایش…?

وما همچنان درحالی که ارایش?? صورتمان روزبه روز غلیظتر میشود مشغول متر کردن کوچه هاهستیم…?

چه جوابی برای نوای اماممان داریم؛

ارتباط با نامحرم؟؟؟?

بی حجابی؟؟؟?

بی بندوباری؟؟؟?

دنیا طلبی؟؟؟?

تاکی جواب خوبی را با بدی میدهیم؟!?

ارتباط های پست وزود گذر را جایگزین ارتباط با اماممان کنیم؟؟?

میگویند رفتار واخلاق دوست روی انسان تاثیر دارد…تصور کنید دوستمان امام زمان باشد؟!!!؟?

شیرینی دوستی با امام مهربانمان را به دوستی های تلخ وزود گذر دنیا ندهیم…☺️

کمی فکر کنیم…❓

خنده ی اماممان ?یا گریه ی روز قیامت مان؟؟?

دل اماممان ?یا دل…?؟؟

انانی که مدافع حرم اند عاشقانی اند که دل از دنیا بریده وبه جنگ مستقیم با دشمن میروند…?

 

اما…☝️

جنگ غیر مستقیم ما همین جاست…?

حفظ سنگرحجاب؛☺️

حفظ نگاه؛?

کنترل ذهن ودل؛?

مقاومت دربرابر گناه؛?

جنگ با نفس؛?

این جنگ،جنگ غیرمستقیم ماست…✌️

یاران امام زمان تنها کسانی نیستند که ظهور را دیده وبه ان حضرت میپیوندند…☝️?

کسانی که با پاکدامنی خود دل امام زمان(عج) را شاد میکنند یاران حقیقی ایشانند…??

پس بیایید یار خوبی برای اماممان باشیم؛?

یادمان نرود:"مهدی فاطمه تنهاست"??

┈┉┅━❀✨❀━┅┉┈

?الَّلهُمـ ّعجِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج?

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:25:00 ب.ظ ]





  مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی میفرمودند :   ...

┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄

?مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی می ­فرمودند:

 به عقیده من همه­ چیز مردانه­ اش خوب است الا گریه، که زنانه بودنش لطفش بیشتر است. معظم له می­ فرمودند: در قدیم بکائین زیاد بودند مثل آیت الله میرزا جواد آقای ملکی تبریزی رحمه الله، میرزا ابوالقاسم عطار و میرزا اسماعیل ارباب، آیت الله العظمی سید احمد خوانساری رحمه الله در موقع ارتحال فرمودند: از دنیا می روم در حالی که دستم خالی است، ولی به یک چیز امید دارم و آن گریه بر امام حسین علیه السّلام است. وقتی از مرحوم «نظام رشتی رحمه الله» در عالم رویا می­ پرسند: از آن عالم چه خبر؟ مرحوم نظام می­ گوید:

شکر خدا را که در پناه حسینم

عالم از این خوبتر پناه  ندارد

سپس می­ پرسند: در آن عالم چه چیز به درد ما می ­خورد؟ ایشان فرموده بودند دو چیز:

1.تقوا، 

2.امام حسین علیه السّلام

? آداب الطلاب، ج۱ ، ص ۴۳۸

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:24:00 ب.ظ ]





  کلید سعادت دنیا وآخرت سفارشات آیت الله قاضی   ...

‌#ڪلیدسعادت‌دنیاوآخرت 

#سفارشات‌آیت‌الله‌قاضی(ره) 

❶⇱خواندن تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از نمازها 

❷⇱خواندن آیت الڪرسے 

❸⇱سجده شڪر 

❹⇱خواندن سوره یس بعد از نماز صبح و سوره واقعه در شب ها 

❺⇱مواظبت بر نماز شب 

❻⇱قرائت مسبحات هر شب قبل از خواب  

❼⇱خواندن معوذات در نماز شفع و وتر و استعفار هفتاد مرتبه در آن

❽⇱استغفار بعد از نماز عصر هفتاد مرتبه 

❾⇱خواندن سوره‌قدر100مرتبه شب‌وعصر جمعه 

➓⇱ذڪر یونسیه 400 مرتبه در سجده : لا اله الا انت سبحانک انے ڪنت من الظالمین

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:18:00 ب.ظ ]





  پندانه   ...

✨﷽✨

 #پندانه 

✅ به‌دوش گرفتن بار سنگین نیازمندان، دلت را سبک می‌کند

✍در یک شب سرد زمستانی، تاجر ثروتمندی به زیارت امام رضا (علیه‌السلام) مشرف شد. هر روز به حرم می‌آمد اما دریغ از یک قطره اشک. دل سنگین بود و هیچ حالی نداشت.  با خودش فکر کرد که دیگر فایده‌ای ندارد. به همین خاطر، برای برگشت بلیط هواپیما گرفت. هنوز تا پرواز، چند ساعتی وقت داشت. در کوچه‌ای راه می‌رفت که دید پیرمردی بار سنگینی روی چرخ‌دستی‌اش گذاشته و آن را به سختی می‌برد. 

تاجر کمکش کرد و هم‌زمان به او گفت: مگر مجبوری این بار سنگین را حرکت بدهی؟ پیرمرد گفت:ای آقا! دست روی دلم نگذار، دختر دم‌بختی دارم که برای جهیزیه‌اش مانده‌ام. همسرم گفته تا پول جهیزیه را تهیه نکرده‌ام به خانه برنگردم. من مجبورم بارهای سنگین را جابه‌جا کنم تا پول بیشتری در بیاورم.

تاجر ثروتمند، همراه پیرمرد رفت و بارش را در مقصد خالی کرد و بعد هم به خانه او رفت. وقتی به خانه پیرمرد رسید، فهمید که زندگی سختی دارند. یک چک به اندازه تمام پول جهیزیه و مقداری هم برای سرمایه به پیرمرد داد.  وقتی از آن خانه بیرون می‌آمد، خانواده پیرمرد با گریه او را بدرقه می‌کردند. 

پیرمرد گفت: من چیزی ندارم که برای تشکر به شما بدهم. فقط دعا می‌کنم که عاقبت‌به‌خیر شوید و از امام رضا (علیه‌السلام) هدیه‌ای دریافت کنید. تاجر برای زیارت وداع به حرم مطهر برگشت تا بعد از آخرین سلام، به فرودگاه برود. وقتی وارد حرم شد، چشم‌هایش مثل چشمه جوشید و طعم زیارت با حال خوش و با معرفت را چشید.


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 06:15:00 ق.ظ ]





  انتظار داری کارت هم پیچ نخورد   ...

✍انتظار داری کارت هم پیچ نخورد؟!

محقق عالی قدر استاد فاطمی نیا فرمودند: یکی از علما - که از دنیا رفته است. از یکی از صلحا برایم تعریف می‌کرد که یک نفر گفته بود: من در قسمت بایگانی اداره ای کار می‌کردم و پرونده‌های متعدد و بعضا بسیار مهم می‌آمد و ما در قسمت بایگانی قرار می‌دادیم. یک روز پرونده ی بسیار مهمی به دستم رسید. چند روزی که گذشت متوجه شدم آن پرونده گم شده است. هر چه گشتم پیدا نشد. در آن گیر و دار که کاملا نا امید شده بودم، به بنده خبر دادند: چون شما مسئول پرونده‌ها هستید اگر تا چند روز دیگر پیدا نشود، حکمی که در مورد شما اجرا می‌شود یا اعدام است یا حبس ابد؛ از این رو نزد یک نفر اهل دل رفتم، ایشان دستور ختمی فرمودند که انجام بده. همان توسل را انجام دادم. روزی که قرار بود نتیجه بگیریم از پرونده خبری نبود با ناراحتی از منزل بیرون آمدم تا نزدیکی خیابان «مولوی» رفتم. دیدم پیرمردی جلو آمد و گفت: آقا؛ مشکل تو به دست آن شخص - که عرق چین به سر دارد و در حال رفتن است - حل می‌شود. بدون توجه به این شخص با شنیدن این کلمات دویدم و دامن آقا را گرفتم و گفتم: آقا جان! به دادم برس، گفته اند مشکلم به دست شما حل می‌شود. پیرمرد نگاهی به من کرد و گفت: خجالت نمی کشی؟ حالتی بهت زده و متعجب داشتم. ایشان فرمودند: چهار سال است شوهر خواهرت از دنیا رفته، یک مرتبه هم به خواهرت و بچه هایش سر نزده ای، انتظار داری کارت هم پیچ نخورد؟! تا نروی و رضایت آنها را جلب نکنی، مشکلت حل نمی شود. بعد از شنیدن صحبت پیرمرد بلافاصله به منزل خواهرم رفتم. وقتی در زدم و خواهرم متوجه شد من هستم، گفت: چطور است بعد از چهار سال آمده ای؟! گفتم: خواهر! از من راضی شو. بچه هایت را از من راضی کن. بعدا برایت تعریف میکنم، غلط کردم. آن گاه رفتم مقداری هدیه گرفتم و آوردم و آنها را راضی کردم. فردا که به اداره برگشتم، به من خبر دادند که ص: 122 پرونده پیدا شده است. این پیرمرد عرق چین به سر، عارف بزرگ مرحوم شیخ رجبعلی خیاط بود! [1]

———-

[1]: کرامات معنوی / 72، 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[شنبه 1401-05-29] [ 08:54:00 ب.ظ ]





  حکایت زیبا   ...

رشاد القلوب: حكايت شده است كه نوجوانى كه هنوز به سنّ بلوغ نرسيده بود، به پيامبر صلى اللّه عليه و آله سلام كرد و از خوش‏حالىِ ديدن ايشان، چهره‏ اش گشاده گشت و لبخند زد. پيامبر صلى اللّه عليه و آله به اوفرمود:” اى جوان! مرا دوست دارى؟

گفت: اى پيامبر خدا! به خدا سوگند، آرى! فرمود:” همچون چشمانت؟". 

گفت: بيشتر. 

فرمود:” همچون پدرت؟". 

گفت: بيشتر. 

فرمود:” همچون مادرت؟". 

گفت: بيشتر. 

فرمود:” همچون خودت؟". 

گفت: اى پيامبر خدا! به خدا سوگند، بيشتر. 

فرمود:” همچون پروردگارت؟". 

گفت: خدا را، خدا را، خدا را، اى پيامبر خدا! كه اين مقام، نه براى توست و نه ديگرى. در حقيقت، تو را براى دوستىِ خدا، دوست مى‏ دارم. 

در اين هنگام، پيامبر صلى اللّه عليه و آله به همراهان خود روى كرد و فرمود: 

” اين گونه باشيد. خدا را به سبب احسان و نيكى ‏اش به شما، دوست بداريد و مرا براى دوستى خدا، دوست بداريد". 

 

منبع: حكمت نامه پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله و سلم،محمدى رى شهرى و همكاران‏، دارالحدیث، قم: 1386، صص 319-320

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[جمعه 1401-05-28] [ 07:22:00 ب.ظ ]





  سلام آقای من   ...

? #سلام_آقای_من?

??طعنه ازدشمنت ای دوست شنیدن تاکی

??به بـدن پیـرهـن صبــر دریـدن تـا کی

??پیـش رو بودن و روی تو ندیـدن تا کی

??بار هجـران تـو بر دوش کشیـدن تا کی

 ❤️ اَلَّلهُمَّ عَجِّل لِوَلیِڪـَ الفَرَج ❤️

?تعجیل درفرج #پنج صلوات?

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:02:00 ق.ظ ]





  چن وقت پیش از آقا پرسیدم   ...

چند وقت پیش از آقا (آیت‌الله‌العظمی بهجت) پرسیدم:

 چطور می‌شود امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

را درک کرد؟»

گفتند: «زیاد قرآن بخوانید و به قرآن

زیاد نگاه کنید.»

از وقتی این حرف را زدند، قرآن خواندن 

روزانه‌ام ترک نشده بود؛ اما امروز خیلی دلم گرفت.

با خودم گفتم: «توی این مدت، چرا نباید یک حس نزدیکی به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) داشته باشم؟

بعد از جلسه، بدون اینکه حرفی بزنم،

آقا برگشتند به من گفتند: 

«چشم آدم باید مواظب باشه. 

اگر کسی میخواد آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رو ببینه، 

باید مواظب چشمش باشه که گناه نکنه 

?سرم را انداختم پایین

حساب و کتاب چشم‌هایم خیلی 

وقت بود از دستم در رفته بود.

مراقب دیدنی هامون باشیم ….

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[پنجشنبه 1401-05-27] [ 11:54:00 ب.ظ ]





  به فکر دیگران باشیم   ...

?? به فکر دیگران باشیم تا مورد توجه امام عصر علیه السلام قرار بگیریم

? شیخ زین العابدین مازندرانى از شاگردان صاحب جواهر و شیخ انصارى ساکن کربلا بوده است در مورد سخاوت و انفاق او نوشته اند: تا مى توانست قرض مى کرد و به محتاجان کمک می کرد .

? روزى بینوائى به در خانه او رفت و از او چیزى خواست. شیخ چون پولى در بساط نداشت، بادیه مسى (کاسۀ بزرگ ) منزل را برداشت و به او داد و گفت: این را ببر و بفروش!

? دو سه روز بعد که اهل منزل متوجه شدند که بادیه(کاسه) نیست فریاد کردند که: بادیه را دزد برده است. صداى آنان در کتابخانه به گوش شیخ رسید؛ فریاد برآورد که: دزد را متهم نکنید، بادیه را من برده ام.

? در یکى از سفرها که شیخ به سامرا مى رود، در آنجا سخت بیمار مى شود. میرزاى شیرازى از او عیادت مى کند و او را دلدارى مى دهد. شیخ مى گوید: من هیچگونه نگرانى از موت ندارم ولیکن نگرانى من از این است که بنا به عقیده ما امامیه وقتى که مى میریم روح ما را به امام عصر علیه السلام عرضه مى کنند. اگر امام سئوال بفرمایند: زین العابدین ما به تو بیش از این اعتبار و آبرو داده بودیم که بتوانى قرض کنى و به فقرا بدهى، چرا نکردى؟ من چه جوابى به آن حضرت مى توانم بدهم؟!

?  بی توجهی به نیازمندان، یکی از شاخص هایی است که موجب نارضایتی امام عصر  از ما میشود. در این شرایط اقتصادی قطعا افرادی هستند که باید بیشتر به آنها رسیدگی کنیم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 11:52:00 ب.ظ ]





  ببین نام اباالفضل چطور زندانی رانجات میدهد بسیار زیباست حتما بخوانید   ...

مسئول مشاوره به زندانیان محکوم ‌به اعدام در #زندان_رجایی_شهر  خاطره جالبی دارد:

?حدود ۲۳ سال پیش جوانی که تازه به تهران آمده بوده در یک کبابی مشغول کار می‌شود، ‌شبی پس از تمام شدن کار، صاحب کبابی دخل آن روز را جمع می‌کند و می‌رود در بالکن مغازه تا استراحت کند. درآمد آن روز کبابی، شاگرد جوان را وسوسه می‌کند و در جریان سرقت پول‌ها، صاحب مغازه به قتل می‌رسد. او متواری می‌شود؛ اما مدتی بعد، دستگیرش می‌کنند و به اینجا منتقل می‌شود.

?حکم قصاص جوان صادر می شود، اما اجرای آن حدود ۱۸-۱۷ سال به طول می‌انجامد؛ می‌گویند شاگرد جوان در طول این مدت حسابی تغییر کرده بود و به‌ قول‌ معروف پوست‌ انداخته و اصلاح‌ شده بود. آن‌قدر تغییر کرده بود که همه زندانی‌ها قلبا دوستش داشتند.

?پس از این ۱۸-۱۷ سال، خانواده مقتول که آذری‌ بودند، برای اجرای حکم می‌آیند؛ همسر مقتول و سه دختر و ۷ پسرش آمدند و در دفتر نشستند، فضا سنگین بود و من با مقدمه‌چینی و شرح احوالات فعلی قاتل، از اولیای دم خواستم که از قصاص صرف‌نظر کنند. همسر مقتول گفت: 

” من قصاص را به پسر بزرگم واگذار کرده‌ام" 

و پسر بزرگ هم گفت که قصاص به کوچک‌ترین برادرمان واگذار شده است. به‌هرحال برادر کوچک‌تر هم زیر بار نرفت و گفت :

“اگر همه برادر و خواهرهایم هم از قصاص بگذرند، من از قصاص نمی‌گذرم؛ زمانی که پدرم به قتل رسید من خیلی بچه بودم و این سال‌ها، یتیم بودم و واقعاً سختی کشیدم.”

?به‌هرحال روی اجرای حکم مصر بود. با خودم گفتم شاید اگر خود زندانی بیاید و با آن‌ها روبه‌رو شود، چیزی بگوید که دلشان به رحم بیاید، بنابراین گفتم زندانی را بیاورند. یادم هست هوا به‌شدت سرد بود و قاتل هم تنها یک پیراهن نازک تنش بود؛ وقتی آمد رفت کنار شوفاژ کوچکی که در گوشه اتاق بود ایستاد به او گفتم اگر درخواستی داری بگو؛. او هم آرام رو به من کرد و گفت:

“درخواستی ندارم.”

?وقت کم بود و چاره دیگری نبود. مادر و یکی از دختران در دفتر ماندند و ۹ برادر و خواهر دیگر برای اجرای حکم وارد محوطه اجرای احکام شدند. 

جالب بود که مادرشان موقع خروج فرزندانش از دفتر به آن‌ها گفت که اگر از قصاص صرف‌نظر کنند شیرش را حلالشان نمی‌کند.

 به‌هرحال شاگرد قاتل، پای چوبه ایستاد همه‌چیز آماده اجرای حکم بود که در لحظه آخر او با همان آرامشش رو به اولیای دم کرد و گفت:

 "من یک خواسته دارم" 

من که منتظر چنین فرصتی بودم گفتم دست نگه‌ دارید تا آخرین خواسته‌اش را هم بگوید.

? شاگرد قاتل، گفت: 

“۱۸ سال است که حکم قصاص من اجرا نشده و شما این مدت را تحمل کرده‌اید، حالا تنها ۹ روز تا محرم باقی‌مانده و تا تاسوعا، ۱۸ روز. 

می‌خواهم از شما خواهش کنم اگر امکان دارد علاوه بر این ۱۸ سال، ۱۸ روز دیگر هم به من فرصت بدهید. 

من سال‌هاست که سهمیه قند هر سالم را جمع می‌کنم و روز تاسوعا به نیت حضرت عباس (ع)، شربت نذری به زندانی‌های عزادار می‌دهم. 

امسال هم سهمیه قندم را جمع کرده‌ام، اگر بگذارید من شربت امسالم را هم به نیت حضرت ابوالفضل (ع) بدهم، هیچ خواسته دیگری ندارم.”

? حرف او که تمام شد فضا عوض شد. یک‌دفعه دیدم پسر کوچک مقتول  منقلب شد، رویش را برگرداند و با بغض گفت:

 #من_با_ابوالفضل (ع) درنمی‌افتم؛ 

من قصاص نمی‌کنم. 

برادرها و خواهرهای دیگرش هم با چشمان اشکبار به یکدیگر نگاه کردند و هیچ‌کس حاضر به اجرای حکم قصاص نشد.

? وقتی از محل اجرای حکم به دفتر برگشتند، مادرشان گفت چه شد قصاص کردید؟

 پسر بزرگ مقتول ماجرا را برای مادرش تعریف کرد.

 مادرشان هم به گریه افتاد و گفت به خدا اگر قصاص می‌کردید شیرم را حلالتان نمی‌کردم.

 خلاصه ماجرا با اسم حضرت عباس(ع) ختم به خیر شد و دل ۱۱ نفر با نام مبارک ایشان نرم شد و از خون قاتل پدرشان گذشتند ببینید نام #ابولفضل ع با دلها چکار میکنه .

دوستان 

اگه دلتون شکست اشکی از چشمتون جاری شد اموات خودتون وبعد اموات من حقیر هم دعا بفرمایید…

جان کلام:پروردگارا در برق چشمانمان بصیرت علوی،در دلهایمان حب آل محمد(ص) و در زبانمان کلام حق جاری فرما…

والسلام..

التماس دعا

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 02:10:00 ب.ظ ]





  بانویی که هیچ بیماری را دست خالی بر نمی گرداند   ...

بانویی که هیچ بیماری را دست خالی برنمیگرداند 

بانو سیده شریفه کیست؟؟

بنت الحسن علیه السلام بانویی ست که کمتر از ایشان در مجالس عزای اباعبدالله علیه السلام یاد میشود..

بانو شریفه سلام الله علیها دختر امام حسن علیه السلام و خواهر حضرت قاسم و حضرت عبدالله بن حسن است 

? مسیر طولانی و پرپیچ و خم جاده های خاکی و آسفالت را میان نخلستان ها و از روی انشعاب های «فرات» تا رسیدن آستان مقدّس مزارش طی می کنیم.

از ابتدای کوچه و بازاری که به مرقد مطهّرش منتهی می شود، فضای خالی ای روی دیوارها پیدا نمی شود که روی آن بنر، پلاکارد یا پارچه ای که روی آن، از حضرتش تقدیر و تشکر شده، نصب نباشد.

آوازه و شهرتش هنوز به کشورهای مجاور نرسیده است.

کمتر زائری غیر از عراقی در حرمش دیده می شود؛ ولی در اینجا به *طبیب آل الله* شهرت دارد.

هیچ بیمار و گرفتاری نیست که مراجعه به آستانش کند و دست خالی و ناامید برگردد.

❓کافی است از یک عراقی بپرسید سیده شریفه کیست؟!

◀️ از آنجایی که دختر کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی (علیه السلام ) است و داغ و مصیبت و سختی های زیادی در زندگی، خصوصاً در راه «کربلا» تا «کوفه» و از  «کوفه» در مسیر «شام» دیده است، طاقت ندارد هیچ بیمار و گرفتار و درمانده ای را ببیند و با آبرویی که پیش حق تعالی دارد، بلافاصله بیماریش را شفا می دهد.

اگر برایش نقّاره خانه درست کنند، باید شبانه روز برای معجزاتش نقاره ها به صدا درآیند.

سیده شریفه دختر امام حسن مجتبی (علیه السلام) است؛ بانوی جلیل القدری که همراه اسرای کربلا بعد از واقعه عاشورا از کربلا به کوفه آورده شد و در مسیر کوفه به شام، در نزدیکی شهر *حِلِّه* در فاصله 30 کیلومتری از کربلا، از شدّت مصائب و سختی هایی که دید، از ادامه سفر با اسرا بازماند و به شهادت رسید و در میان نخلستان های اطراف شهر آرمید.

نحوه ی شهادت این بانوی بزرگوار : 

در نقل قول آمده که هنگام جابجایی زنان و کودکان اهل بیت پیامبر، از کوفه به شام، این بانو که در اثر آزار و اذیت های سپاه ملعون یزید و ابن مرجانه لعنت اللّه و سختیهای اسارت بیمار شده بودند، در مسیر از روی ناقه ی شتر بر زمین میوفتند و بعد از ساعاتی حضرت ام کلثوم و حضرت زینب سلام الله علیها متوجه میشوند که بانو شریفه در کاروان نیستند 

هنگامی که به جستجوی بانو شریفه می‌روند، این خانم را در مسیر، روی خاک داغ بیابان پیدا میکنند 

طبق نقل قول راوی گفته میشود این بانو زیر دست و پای شتران به شهادت رسیدند 

 تاریخ شهادت18محرم الحرام

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[چهارشنبه 1401-05-26] [ 05:18:00 ب.ظ ]





  ازیکی از تجار ور شکسته نجف نقل میکرد:   ...

از یکی از تجار ورشکسته نجف

نقل میکرد:

این قدر وضع مالیم به هم خورد که به زنم گفتم:زن بردار بریم نجف،الان عزادارا میان خونمون شلوغ میشه آه در بساط نداریم.? 

زنم بهم گفت: مرد حسابی ، تو تاجر این شهری، با این همه دبدبه و کبکبه، شب اول محرمی همه از نجف بلند میشن میان کربلا، ما از کربلا بلندشبم بریم نجف، بابا پول نداریم نمردیم که، خدا هست، امام حسین هست، درس میشه.

بهش گفتم: زن اگه امام حسینم بخواست کاری بکنه تا الان کرده بود

? ? ? ? ? ? 

میگفت: هرچی به زنم گفتم بیا بریم توجه نکرد و حرف خودشو زد، فقط برای آخرین بار رفتم باهاش اتمام حجت کنم.

گفتم: زن اگه نیای بریم میانا، آبرومون میره ها. بازم گوش نکرد و کار خودشو کرد.

همینجوری که استرس داشتم و نمیتونستم یه جا بند بشم و هی خودمو میخوردم:

دیدم عصر شده، یه دفعه اولین دسته ی عزاداری آقا ابی عبدالله وارد خونه شدن.

رفتم پیش زنم، با عصبانیت بهش گفتم:

دیدی اومدن، دیدی آبرومون رفت، حالا خوبت شد؟

*آبرومونو بردی حالا برو جواب بده…*

*بازم کار خودشو میکرد و به من توجهی نمیکرد.*

*تو همین لحظه دومین دسته اومدن، سومین دسته، چهارمین دسته، هی دسته های عزاداری امام حسین وارد خونه میشدن و هی من نگران تر…*

*اذان مغرب شد…*

*وایستادن نماز خوندن…*

*عشا رو که خوندن رفتم گفتم: ما امشب چیزی نپختیم، یه چیز ساده ای میل کنید مث نون و پنیرو هندونه ایشالله از فردا شروع میکنیم…*

? ? ? ? ? ? ? 

*میگفت:*

*شام خوردن و رفتن حرم زیارت، نصف شب شد خوابیدن، تا* *خوابشون برد بلند شدم قبامو پوشیدم، عبامو انداختم، عرق چینمو سرکردم و نعلینمو پا.شال و کلا کردم برم نجف.*

*رفتم به زنم گفتم: زن این تو و این عزادارا و این امام حسین…*

*من دیگه تحمل موندن و آبروریزی ندارم…*

*میرم نجف و تو کربلا نمیمونم…*

*فقط تو کربلا یه کار دارم!*

*زنم گفت: چی کار؟*

*گفتم: الان میرم بین الحرمین، حرم حسینم نمیرم ، میرم حرم عباس…*

*به عباس میگم: برو به این داداشت بگو خیلی مشتی هستی، خیلی با مرامی، خوب آبروی این چن سالمونو حفظ کردی…*

? ? ? ? ? ? ? 

*هرچی زنم گفت: بمون نرو…*

*منو تنها نزار. محل* *نذاشتم و از خونه زدم بیرون اومدم تو کوچه، باید دست راست برم حرم حسین گفتم نمیرم قهرم، پیچیدم برم حرم عباس تو راهم دیدم یه حجره بازه…*

*(قدیما تو بین الحرمین عرب ها حجره و دکان کاسبی داشتن)*

*خیلی تعجب کردم، گفتم:ساعت از نصف شبم گذشته، چطور میشه یه حجره باز باشه.*

*تو دلم گفتم این دیگه کیه که تا این موقع شب ول نکرده کاسبی رو؟!کنجکاو شدم بینم کیه.رفتم جلو دیدم آ سید حسینه…*

*آسید حسین استادم بوده و من اینجا تو همین حجره شاگردیه همین آسید حسینو میکردم…*

*خیلی خوشحال شدم.رفتم جلو*

*آسید حسین سلام علیکم جوابمو داد سلام علیکم.*

*گفتم : آسید حسین چی شده تا این موقع حجره موندی؟*

*بهم گفت: این چیزارو ول کن، روضه نداری امسال؟!*

*اشک تو چشام جمع شد و گفتم آسید حسین تو که وضع مارو میدونی تو کربلا ورشکست شدم یکی نیست حتی یه پول سیاهی برای روضه ی امام حسین بهم بده آسید حسین یه نگاهی بهم بهم انداخت گفت:*

*چی میخوای؟*

*گفتم: چیو چی میخوام؟*

*گفت:برای روضت چی لازمته؟*

*گفتم:برنج میخوام،شکر میخوام، چایی میخوام، گوشت میخوام، هیزم میخوام، سیب زمینی میخوام، پیازمیخوام.فلان و *فلان و فلان میخوام …*

*بهم گفت: بیا بردار برو  گفتم: چیو بردارم برم؟ گفت:*

*همینایی که الان گفتی هرچه قدر میخوای ببر،*

*نگاه کردم تو دکانش دیدم پر از همه چیزاییه که میخوام…*

*گفتم: من پول ندارم آسید حسین*

*گفت: کی پول خواست از تو؟*

*سرم داد کشید مث همون روزای استادو شاگردی: بیا هرچی میخوای بار گاری کن بردار بروهمه چیو بار گاری زدیم تموم شد*

*گفتم: آ سید حسین، ممنونتم کمکم کردی نذاشتی آبروم بره…ولی من این همه بارو چطوری ببرم؟*

*اومد جلو تکیه داد به زنجیر آویزونه دم حجرش*

*روشو کرد طرف حرم حسین صدا* *زد:عباس،اکبر،قاسم،عون،جعفر بیاین این بارارو ببرید*

*تو دلم گفتم: نگاه آسید حسین چقدر شاگرد گرفته، من یکی بودم شاگردشا…*

*تا این موقعم بیدارن شاگرداش…*

*خواستم برم خونه بهم گفت وایسا کارت دارم رفت از ته حجرش یه چیزی بیاره*

*وقتی اومد دیدم دوتا شمع دونی خوشگل سبز رنگ گذاشت به دستم گفت اینم هدیه ی مادرم فاطمه، برو یه گوشه از روضتو روشن کن. نفهمیدم منظورش از مادرش فاطمه چیه؟*

? ? ? ? ? ? 

*اینقدر خوشحال بودم که گفتم حالا که که کارمون درست شد برم حرم آقا از آقا معذرت خواهی کنم…*

*بگیم آقا غلط کردیم نفهمیدیم. ببخشید، اما این دوتا شمعدونی تو دستام بود اذیتم* *میکرد.گفتم: میرم* *اینارو میدم به خانمم و بهشم میگم کارمون جورشده و برمیگردم حرم.*

*رسیدم سرکوچه دیدم گاری با بار جلو در گذاشته و زنم داره دورش میگرده و بال بال میزنه*

*رسیدم دم در خونه زنم بهم گفت: کجا ریش گرو گذاشتی؟*

*کجا نسیه آوردی؟*

*بهش گفتم: زن کارمون راه افتاده و درست* *شده،این شمعدونی هارو بگیر من برم از آقا معذرت خواهی کنم بعد که اومدم تعریف میکنم برات.*

*زنم گفت حالا از کی گرفتی اینارو؟*

*گفتم: از آسیدحسین.اون ایناروبهم داد.*

*زنم دادزد سرم که: مرد! ورشکست که شدی دیونه شدی؟*

*گفتم:چرا؟*

*گفت:آسیدحسین20ساله مرده*

*گفتم: زن به عباس قسم من الان بین الحرمین درحجره ی آ سید حسین بودم*

*باورش نشد. گفت صبر کن خودم بیام ببینم چی شده.؟*

*رفتیم بین الحرمین، تا به حجره ی آسید حسین رسیدیم دیدم در حجره ی آسید حسین خاک گرفته،عنکبوتا تار* *بستن.یه وقت یادم افتاد خودم آسید حسینو غسل دادم، خودم کفنش کردم، خودم خاکش کردم.*

*به زنم گفتم تو برو خونه*

*خودم اومدم تو حرم حسین چسبیدم به ضریح و گفتم آقا غلط کردم*

*برات کربلاتونو از دست حضرت عباس بگیرید

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 09:30:00 ق.ظ ]





  عاقبت ادعای دروغین روضه خوان!   ...

⚫️عاقبت ادعای دروغین روضه خوان!

?آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):

?روضه خوان های قدیم اول شروع روضه شان میگفتند: 

« یا لَیتَناٰ کُنّا مَعَک فَاَفُوزُ فَوْزاً عَظیٖما» یعنی ای کاش ما هم در رکاب تو ای حسین بودیم و به آن رستگاری بزرگ می رسیدیم.

?یک نفر روضه خوان مقید بود حتما این جمله را هر بار بگوید. 

?یک شب برای اینکه به این شخص بفهمانند که تو اهل این ادعا نیستی، در عالم خواب دید که روز عاشوراست. 

?لشکر ابن سعد این طرف و

لشکر امام حسین علیه السلام آن طرف صف آرایی می کردند.

?او در خواب مراقب بود که مبادا امام حسین علیه السلام او را ببیند و بگوید بیا مرا یاری کن.

 ?اتفاقا امام حسین علیه السلام او را دید و گفت:

 «آشیخ حسین،بیا این اسب و زره و شمشیر را بگیر و مرا یاری کن!»

?او هم به ناچار اسب آقا را گرفت، سوار شد، زره را پوشید و شمشیر را برداشت،

 اما با این حال مراقب بود که به محض اینکه آقا به خیمه گاه میروند فرار کند، که همینطور هم شد.

✳️ به محض اینکه امام حسین علیه السلام وارد خیمه شدند،

اسب امام علیه السلام را برداشت و فرار کرد.

⚫️وقتی از خواب بلند شد فهمید که یک عمر دروغ میگفته که: 

«یا لَیتَناٰ کُنّا مَعَک فَاَفُوزُ فَوْزاً عظیما»

و امشب به او فهماندند که تو مرد این حرف نبودی!

?مگر کسی می تواند حبیب بن مظاهر یا زهیر بشود؟

 در شب عاشورا امام حسین علیه السلام فرمودند: «من بیعت خود را از شما برداشتم ، هر کدامتان دست یکی از افراد خانوادهٔ مرا بگیرید و از اینجا بروید»

♦️حضرت سرشان را پایین انداخته بودند که اصحاب خجالت نکشند.

✨ اما زهیر در همان حال به امام حسین علیه السلام عرض کرد:

«آقا، ما اگر هزار مرتبه در راه شما شهید شویم ، دست از یاریتان بر نخواهیم برداشت.»

?در محضر آیت الله مجتهدی ره

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:55:00 ق.ظ ]





  مراقب قوانین معکوس دنیا باشیم   ...

*مراقب “قوانین معکوس” دنیا باشیم!*

در دستگاه خدا برخی چیزها، معکوس عمل می‌کند و این سرُّالاَسرار دنیاست.

صدقه دادن، ظاهراً پول را کم می‌کند اما در واقع معکوس عمل می‌کند و ما را از فقر نجات می‌دهد.

امام معصوم(علیه‌السلام) می‌فرمایند:

اگر فقیر شدی، بیشتر صدقه بده!

 خمس و زکات هم معکوس عمل کرده و ما را غنی‌تر می‌کند.

دنبال قدرت ندویدن، معکوس عمل می‌کند و او مثل سایه به دنبال تو می‌دود.

 فکر آباد کردن آخرت، معکوس عمل می‌کند و دنیایمان را آباد می‌کند.

 وقتی وقتمان را صرف نماز ، دعا و عبادت کردیم ، معکوس عمل کرده و برکت به وقتمان می‌دهد.

وقتی به خودمان در راه خدا سخت می گیریم، معکوسش این است که سختی های دنیا که برای همه هست، برای ما آسان میشود و گاهی آسان تر.

معکوس کمتر خوردن، سلامتی ست. 

وقتی یاد مرگ کنیم، معکوس عمل میکند و دلمان زنده و شاداب می‌شود.

 چشم هایمان را از حرام ببندیم، بیشتر از بقیه می بینیم و میفهمیم! 

وقتی سکوت اختیار کنیم، بیشتر از کسی که زیاد حرف میزند جلوه میکنیم.

حجاب و پوشاندن خود از نامحرم، “وقار” را بیشتر گرفتن می‌کند و قرآن نیز بر این موضوع تاکید دارد.

وقتی جانت را در راه خدا میدهی و شهید میشوی، معکوس عمل کرده و خداوند تو را زنده میداند :

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ 

هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‏ اند، مرده مپندارید بلكه زنده‏ اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى ‏شوند.

وقتی نیرنگ میزنیم و چاهی برای کسی میکنیم، معکوس عمل کرده و خودمان دچار نیرنگ میشویم و  اول در چاه می افتیم!

وقتی مهمان دار میشویم، برکت به سفره مان می آید و بارها دیده ایم با همان غذای همیشگی، همه سیر میشوند.

وقتی بچه دار میشوی نیز قانون معکوسهای دنیا اِعمال میشود و برکت و رزق و روزی ات زیاد میشود! 

 آری! انسان عاقل که قانون های معکوس دنیا را چشیده و از عمق وجود درک کرده، هیچوقت قبل از بچه دار شدن شروع به جمع و تفریق زدن هزینه پوشک و شیرخشک و لباس و نان و…. نمیکند چون میداند این ظاهر ماجراست و باطن ماجرا معکوس عمل کرده و آن بچه روزی خودش و خانواده را با خودش می آورد. 

و این گونه است که خدا از مردم میخواهد اندکی در کار دنیا و قانون حاکم بر آن( معکوس عمل کردن) تأمل کنند بلکه به بیراهه ای که شیطان به دروغ جلو آنها تزئین می‌کند، پا نگذارند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:52:00 ق.ظ ]





  داستان هنده همسر یزید کنیز حضرت زینب (س)   ...

⚫⚫⚫⚫⚫⚫

???

✍ داستان هنده همسر یزید، کنیز حضرت زینب (س)

? زن یزید که سالهاى پیش در خانه عبدالله بن جعفر زیر دست حضرت زینب(س) کامل تربیت شده بود، روزگار او را به شام خراب انداخته و از جایى خبر ندارد. 

یک وقت بر سر زبانها افتاد که جماعتى از اسیران خارجى به شام آمده اند. این زن از یزید درخواست کرد به دیدار آنها برود. یزید گفت شب برو.

? چون شب فرا رسید، بوی خوش غذایی که زن شامی با خود آورده بود، کودکان را وادار کرد تا دور او جمع شوند، سینی پر از غذا برای خرابه نشینان… اما هیچ کدام دست به سوی غذا نمی‌بردند…. خانم ام کلثوم(س) گفتند صدقه بر ما حرام است. زینب(س) بلند شد و به پیشواز زن آمد و فرمود: زن! مگر نمی‌دانی این گونه صدقات بر ما حرام است؟ برای چه این طعام را آورده‌ای؟ 

زن گفت: به خدا قسم این صدقه نیست، بلکه نذر است که بر من اجرای آن لازم است و برای هر اسیر و غریب طعامی به رسم هدیه می‌برم.

? زن این پا وآن پا کرد و با شرم گفت: من در ایام کودکی در شهر رسول خدا (ص) بودم و به مرضی دچار شدم که طبیبان و پزشکان از معالجه من عاجز شدند. چون پدر و مادرم دوستدار اهل بیت (ص) بودند، مرا برای شفا به خانه امیرالمومنین (؏) بردند و از فاطمه زهرا (س) طلب شفا کردند. 

✨ درآن زمان حسین (؏) به خانه آمد. علی (؏) فرمود: ای فرزندم! دست بر سر این دختر بگذار و از خدا شفای او را بخواه! حسین (؏) چنین کرد و از برکت مولایم شفا پیدا کردم. تا کنون هیچ مریضی در من راه نیافته است… گردش روزگار مرا به این سرزمین کشانده است و از مولای خویش دور مانده‌ام.

? نذر کردم هرگاه اسیر یا غریبی را ببینم تا حدی که امکان دارد به او احسان نمایم. برای سلامتی آقایم حسین (؏)، تا شاید بار دیگر به زیارت او نائل شوم و جمال ایشان را دیدار نمایم.

? فرمان داد تا تختی در خرابه نصب کردند. بر تخت قرار گرفت و حال رقت بار آن اسیران او را کاملا متأثر گردانید و سؤال کرد: اى زن اسیر، شما از اهل کدام دیارید؟

حضرت زینب(س) فرمود: از اهل مدینه.

آن زن گفت: عرب همه‌ی شهرها را مدینه گوید؛ شما از کدام مدینه هستید؟ فرمود: از مدینه رسول خدا(ص). 

آن زن از تخت فرود آمد و به روى خاک نشست.

حضرت زینب(س) سبب را سؤال کرد

? گفت: به پاس احترام مدینه رسول خدا(ص) 

اى زن اسیر، تو را به خدا قسم مى‌دهم آیا هیچ در محله بنى هاشم آمد و شد داشته‌اى؟

حضرت زینب (س) فرمود: من در محله بنى هاشم بزرگ شده‌ام.

 آن زن گفت: اى زن اسیر، قلب مرا مضطرب کردى. تو را به خدا قسم مى‌دهم، آیا هیچ در خانه آقایم امیرالمؤمنین(؏) عبور نموده و هیچ بى‌بى من حضرت زینب(س) را زیارت کرده‌اى؟

✨ حضرت زینب (س) دیگر نتوانست خوددارى بنماید، صداى شیون او بلند شد فرمود: حق دارى زینب را نمى‌شناسى… من زینبم

⁉ زن گفت: اگر تو زینبی پس حسینت کو؟

حضرت زینب(س) فرمود: ای زن، از حسین پرسش مى‌کنى؟! این سر که در خانه یزید منصوب است از آن حسین (؏) است. 

آن زن از شنیدن این کلمات دنیا در نظرش تیره و تار گردید و آتش در دلش افتاد. مانند شخص دیوانه، نعره زنان، به بارگاه یزید دوید.

فریاد زد: اى پسر معاویه ، سر پسر دختر پیغمبر(ص) را در خانه من نصب کرده‌اى با اینکه ودیعه رسول خداست…

? واحسیناه، واغریباه، وامظلوماه، واقتیل اولاد الادعیاء، والله یعز على رسول الله و على امیرالمؤمنین

? یزید یک باره دست و پاى خود را گم کرد، دید فرزندان و غلامان و حتى عیالات او بر او شوریدند. از آن پس چنان دنیا بر او تنگ شد و زندگى بر او ناگوار افتاد که مى‌رفت در خانه تاریک و لطمه به صورت مى‌زد ….

? یزید چاره‌اى جز این ندید که خط سیر خود را نسبت به اهل بیت عوض کند، لذا به عیال خود گفت: برو آنان را از خرابه به منزلى نیکو ببر. آن زن به سرعت، با چشم گریان شیون کنان، آمد زیر بغل حضرت زینب(س) را گرفت و گفت : اى سیده من، کاش از هر دو چشم کور مى‌شدم و تو را به این حال نمى‌دیدم. 

اهل بیت(؏) را برداشت و به خانه برد و فریاد کشید: اى زنان مروانیه، اى بنات سفیانیه، مبادا دیگر خنده کنید! مبادا دیگر شادى بکنید! به خدا قسم اینها خارجى نیستند، این جماعت اسیران ذریه رسول خدا و فرزندان فاطمه زهرا و على مرتضى على (؏) و آل یس و طه مى‌باشند.

? ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۱۹۱

••●✦✧✦✧✦●••

زینب اسیر نیستــــ

دو عــالــم …

اسیـــــر اوستــــ

#الهی_بحق_زینب_الکبری

#عجل_لولیک_الفرج

━━━ ━━━ ━━━

???????

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا 

خدایا عواقب امور ما را با ظهور و حضور مهدی فاطمه ع پیوند داده وگره بزن آمییییییین ،❤️??❤️

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:50:00 ق.ظ ]





  امام حسین(ع) میفرمایند:   ...

?شخصی در محضر امام حسین علیه السلام گفت:

 *اگر به نا اهل نیکی شود؛ در حقیقت آن نیکی به هدر رفته است، حضرت فرمود:* 

 *خیر چنین نیست ، نیکی و احسان بایستی مانند باران سیل آسا باشد که هر نیک و بدی را شامل گردد.* 

بحار ج۷۴ ص۴۰۹

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:44:00 ق.ظ ]





  هفت روایت تکان دهنده درباره شراب!   ...

?هفت روایت تکان دهنده درباره شراب!

?حضرت امیرالمومنین فرمودند: 

1⃣اگر #قطره ای شراب در نهری بریزد سپس آن نهر خشک شود و در آن علف بروید چهارپایان را در آن نخواهم چرانید.  

?رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

2⃣شرابخوار چنانچه مریض شد از او عیادت نشود و در تشییع جنازه او حاضر نشوند. 

 

?امام صادق (علیه السلام)فرمودند:

 3⃣شرابخوار همچون #بت_پرست است. ( در صورتیکه که توبه نکرده باشد. ) 

?رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

4⃣شرابخوار چون سخن گفت سخن او را #تصدیق نکنید و چنانچه خواستگاری کرد به او زن ندهید. 

?رسول خدا (صلی الله علیه و آله) :

5⃣کسی که با مادرش زنا کند #عذابش سبکتر از کسی است که یک درهم ربا و نزول بخورد

 و عذاب رباخور آسان تر است از عذاب شراب خوار زیرا شراب کلید هر شر و بدی می باشد.

?رسول خدا (صلی الله علیه و آله) :

6⃣کسی که شراب بنوشد صبح می نماید در حالتی که آن شب را به عنوان #عروس و #زن_شیطان بوده.

?رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) :

7⃣ به خدا قسم شرابخور در قیامت به #شفاعت من نائل نمی شود و در کنار حوض کوثر بر من وارد نخواهد گشت.

?تفسیر جامع جلد 1 صفحه 142

بحارالانوار جلد 76 صفحه 127 حدیث

 بحارالانوار جلد 66 صفحه 153 حدیث 6

و…

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:42:00 ق.ظ ]





  چرا خداوند به ستمگران وگنهکاران مهلت میرهد؟   ...

✨﷽✨

?چرا خدا به ستمگران و گنهكاران مهلت می‌دهد؟

✍سازمان آب و برق، به تمام منازل آب و برق مى ‏رساند، این صاحبان منازلند كه مى‏ توانند از این آب و برق استفاده صحیح كنند یا نادرست.  خداوند انسان را آزاد و مختار آفرید و همه گونه امكان رشد را در اختیار او گذاشت، اگر انسان با علم و آگاهى راه بدى را انتخاب كرد، مقصّر خود اوست. 

امّا چرا خداوند جلوى چنین انسان‏ هایى را نمى‏ گیرد، زیرا: اگر همین كه انسان بناى ناسزا و دروغ گفتن داشت، خداوند او را لال كند و همین كه بناى سیلى زدن به مظلوم داشت، دست او فلج شود، همین كه بناى نگاه بد داشت چشمش كور شود و… آیا این انسان كه از روى ناچارى خلاف نكرده، قابل ستایش است؟ ارزش انسان زمانى است كه با اختیار خودش، آزادانه و آگاهانه كارى را انجام دهد و یا از خلافى دست بردارد.  اگر دست انسانى را با طناب بستند و از جیب او پول درآوردند و خرج كردند، نمى ‏توان گفت آن دست بسته، مرد سخاوتمندى است و اگر مرد نابینایى، به نامحرم نگاه نكرد، نمى ‏گویند چه انسان پاكى.

آرى، خداوند مى ‏خواهد انسان‏ ها آزاد باشند تا خود راه خیر و خوبى یا راه شرّ و بدى را انتخاب نمایند و عمل كنند.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:40:00 ق.ظ ]





  سه گروهی که جهنم با آنها حرف میزند   ...

?سه گروهی که #جهنم با آنها حرف می‌زند

1⃣ زمامداران ظالم

⚠️ای كسانی كه خداوند شما را حاكمیّت بخشید امّا با مردم عادلانه رفتار ننمودید!

سپس آنان را مثل پرنده‌ای كه دانه‌ی كنجـد برمی‌چیند، می‌بلعد.

2⃣ خوانندگان قرآن و علمای بی‌عمل

⚠️ای كسانی كه خود را بین مردم پاک و درست كار جلوه می‌دادید،

امّا به دور از چشم مردم و در پیشگاه خداوند مرتكب گناه می‌شدید، پس آن‌ها را در آتش فرو می‌برد.

3⃣ ثروتمندان

⚠️پروردگارت به تو مال زیادی بخشید ولی هنگامی كه مردم فقیر مبلغ ناچیزی از تو قرض خواستند تو از روی بخل ندادی، پس او را هم می‌بلعد.[1]

?خصال صدوق، صفحه ۱۱۱

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:39:00 ق.ظ ]





  سه طایفه ای که شیطان به آنها کاری ندارد   ...

? سه طایفه ای که شیطان به آنها کاری ندارد!!! 

? آیت الله مجتهدی ره : 

✍ حدیث داریم که شیطان با سه طایفه کاری ندارد. آنهایی که یاد خدا می‌کنند، آنهایی که هنگام سحر بلند میشوند و استغفار می‌کنند و آنهایی که از ترس خدا هنگام سحر گریه و انابه می‌کنند

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:33:00 ق.ظ ]





  زیارت آل یاسین   ...

#زیارت_آل_یٰـاسـیـن ?

? #بنیابت از??

حضرت‌زهرا«سلام‌الله‌علیها» ونرجس‌خاتون وتمام شهدا?

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

سَلامٌ عَلى آلِ يس،اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا داعِيَ اللهِ وَرَبّانِيَ آياتِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بابَ اللهِ وَدَيّانَ دينِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خَليفَةَ اللهِ وَناصِرَ حَقِّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ وَدَليلَ اِرادَتِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا تالِيَ كِتابِ اللهِ وَتَرْجُمانَهُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ في آناءِ لَيْلِكَ وَاَطْرافِ نَهارِكَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَقِيَّةَ اللهِ في اَرْضِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ميثاقَ اللهِ الَّذي اَخَذَهُ وَوَكَّدَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَعْدَ اللهِ الَّذي ضَمِنَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَالْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَالْغَوْثُ وَالرَّحْمَةُ الْواسِعَةُ،

 وَعْداً غَيْرَ مَكْذوُب، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَقوُمُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَقْعُدُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَقْرَأُ وَتُبَيِّنُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تُصَلّي وَتَقْنُتُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَرْكَعُ وَتَسْجُدُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تُهَلِّلُ وَتُكَبِّرُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَحْمَدُ وَتَسْتَغْفِرُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تُصْبِحُ وَتُمْسي، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ فِي اللَّيْلِ اِذا يَغْشى وَالنَّهارِ اِذا تَجَلّى، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الاِْمامُ الْمَأمُونِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَأمُولُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ بِجَوامِعِ السَّلام اُشْهِدُكَ يا مَوْلاىَ اَنّى اَشْهَدُ اَنْ لا اِلـهَ اِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَاَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ لا حَبيبَ اِلا هُوَ وَاَهْلُهُ، وَاُشْهِدُكَ يا مَوْلايَ اَنَّ عَلِيّاً اَميرَ الْمُؤْمِنينَ حُجَّتُهُ وَالْحَسَنَ حُجَّتُهُ وَالْحُسَيْنَ حُجَّتُهُ وَعَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ حُجَّتُهُ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍّ حُجَّتُهُ، وَموُسَى بْنَ جَعْفَر حُجَّتُهُ، وَعَلِيَّ بْنَ موُسى حُجَّتُهُ،وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، وَعَلِيَّ بْنَ مُحَمَّد حُجَّتُهُ، وَالْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، وَاَشْهَدُ اَنَّكَ حُجَّةُ اللهِ، اَنْتُمُ الاَْوَّلُ وَالاْخِرُ وَاَنَّ رَجْعَتَكُمْ حَقٌّ لا رَيْبَ فيها يَوْمَ لا يَنْفَعُ نَفْساً ايمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ اَوْ كَسَبَتْ في ايمانِها خَيْراً، وَاَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ، وَاَنَّ ناكِراً وَنَكيراً حَقٌّ، وَاَشْهَدُ اَنَّ النَّشْرَ حَقٌّ، وَالْبَعَثَ حَقٌّ، وَاَنَّ الصِّراطَ حَقٌّ، وَالْمِرْصادَ حَقٌّ، وَالْميزانَ حَقٌّ، وَالْحَشْرَ حَقٌّ، وَالْحِسابَ حَقٌّ، وَالْجَنَّةَ وَالنّارَ حَقٌّ، وَالْوَعْدَ وَالْوَعيدَ بِهِما حَّق، يا مَوْلايَ شَقِيَ مَنْ خالَفَكُمْ وَسَعِدَ مَنْ اَطاعَكُمْ، فَاَشْهَدْ عَلى ما اَشْهَدْتُكَ عَلَيْهِ، وَاَنَا وَلِيٌّ لَكَ بَريٌ مِنْ عَدُوِّكَ، فَالْحَقُّ ما رَضيتُمُوهُ، وَالْباطِلُ ما اَسْخَطْتُمُوهُ، وَالْمَعْرُوفُ ما اَمَرْتُمْ بِهِ، وَالْمُنْكَرُ ما نَهَيْتُمْ عَنْهُ، فَنَفْسي مُؤْمِنَةٌ بِاللهِ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَبِرَسُولِهِ وَبِاَميرِ الْمُؤْمِنينَ وَبِكُمْ يا مَوْلايَ اَوَّلِكُمْ وَآخِرِكُمْ، وَنُصْرَتي مُعَدَّةٌ لَكُمْ وَمَوَدَّتى خالِصَةٌ لَكُمْ آمينَ آمينَ ..

❤️مشمول دعا و لبخند امام‌زمان«عج» قراربگیرید ان‌شاءالله..?

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[سه شنبه 1401-05-25] [ 08:45:00 ق.ظ ]





  سلام امام زمانم   ...

     ?‌#سلام_امام_زمانم?

بهشتـ?

     رخ عیان کند‌‌!

                 اگرتـ❤️ـو…

                       جلوه ای کنی!

?سلام بر مهدی(عج)

#صبحتون_مهدوی


موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:43:00 ق.ظ ]





  ارادت امام عصر(عج)به حضرت عباس   ...

? ارادت امام عصر (عج) به حضرت عباس

? در عالم مکاشفه، پرسیده بود:

 این نامه ها که بی وقفه می رسند و شما، پای آنها چیزی می نویسید! و این نامه هایی، که بعضی شان را می بوسید! قصه این نامه ها چیست؟! 

 ?امام زمان سلام الله علیه فرموده بود:

“این نامه ها، حوائج و توسلات مردم است به امام زاده ها است اما این نامه هایی که می بوسم حوائجی است که مردم از عمویم عباس طلب کرده اند …”

اللهـم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[دوشنبه 1401-05-24] [ 09:30:00 ب.ظ ]





  داستان واقعی   ...

#داستان_واقعی

? فضيل عياض شاگردان زيادى را تربيت كرد. شاگرد درس خوان و جوانش به حال #مرگ افتاد.

? فضيل بالاى سرش آمد، گفت: بگو: 

«لا اله الا الله» گفت: هم نمی گويم و هم #بيزارم از اين چيزى كه تو می گويى.

?  فضيل گفت: قرآن بياوريد تا سوره مباركه «#يس» را بخوانم، شايد گرهش باز شود.

? پيغمبر (ص) فرمود:

« لكلّ شىء قلب و قلب القرآن يس »

? گفت: نخوان، من از شنيدنش #زجر می كشم و مرد. استاد غرق در شگفتى شد. خيلى پی جو شد كه چه چيزى باعث شد كه اين شاگرد درس خوانده و با معرفت، هنگام مرگش به اين بلا دچار شد و بی دين مرد. 

? خيلى در فكر بود، تا يك شب در عالم رؤيا ديد كه روز قيامت شده است. شاگردش را ديد كه در آتش است، گفت: چه شد كه وضع تو به اينجا كشيد؟ گفت: من دچار #سه_گناه بودم و تا زمان مردنم ادامه داشت؛ 

⛔ گناه اول:

 #حسود بودم، هيچ نعمتى را براى ديگرى تحمل نداشتم ببينم. 

⛔ گناه دوم: من #دو_بهم_زن بودم

⛔ و گناه سوم من: سالى يكبار #مشروب می خوردم. اگر #توبه كرده بودم، به اين بلا دچار نمی شدم.

? استاد انصاریان-

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:10:00 ب.ظ ]





  توکل بر خدا   ...

#توکل_به_خدا 

.

بیشتر مردم میگویند توکل ما به خداست

اما کمتر کسی ممکن است به خدا توکل کرده باشد

اگه توکلت به خداست

از چیزی نترس

ایمان را در عمل نشان بده

أَنَّ اللَّهَ مَوْلاکُمْ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

  بدانید که خداوند، مولى و سرپرست شما است، چه خوش مولایى و چه نیکو یاورى است.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 05:59:00 ب.ظ ]





  یک جرعه آرامش   ...

#یک‌جرعه‌آرامش

عروسکی که در پنج سالگی خراب شد و کلی غصه اش را خوردیم، در ده سالگی دیگر اصلا مهم نیست…

نمره امتحانی که در دبیرستان کم شدیم و آنقدر به خاطرش اشک ریختیم و روزگارمان را تلخ کرد در دوران دانشگاه هیچ اهمیتی ندارد و کلا فراموش شده است…

آدمی که در اولین سال دانشگاه آنقدر به خاطرش غصه خوردیم و اشک ریختیم و بعد فهمیدیم ارزشش را نداشته و دنیایمان ویران شد، در سی سالگی تبدیل به غباری از یک خاطره دور دور دور شده که حتی ناراحتمان هم نمیکند…

و چکی که برای پاس کردنش در سی سالگی آنقدر استرس و بی خوابی کشیدیم، در چهل سالگی یک کاغذ پاره بی ارزش و فراموش شده است…

پس یقین داشته باش که مشکل امروزت، اینقدرها هم که فکر میکنی بزرگ نیست…

این یکی هم حل می شود …

میگذرد و تمام میشود…

غصه خوردن برای این یکی هم همان قدر احمقانه است که درسی سالگی برای خراب شدن عروسک پنج سالگی ات غصه بخوری!

 همه مشکلات، همان عروسک پنج سالگی است…شک نکن

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 05:55:00 ب.ظ ]





  این رازرو تا آخر بشنوید   ...

?این راز و داستان جذابو تا آخر بشنوید?|

▪︎بزرگان گفته اند هيچ کاري مثل خواب صبح شيطان را خوشحال نمیکند? زيرا او در می يابد که عده زيادي از نعمت و رزق و مغفرت و سلامت و توفيق و آرامش محروم شده اند? 

? به همين دليل است که امام صادق علیه السلام مي فرمايند: 

✅ سحرخيزي را از دست ندهيد زيرا کسي که سحرخيز نيست از بسياري از نعمت ها و رزق ها محروم است.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:32:00 ب.ظ ]





  حضرت آیت الله بهجت مکرر میفرمودند:   ...

حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره ؛

مکرر میفرمودند : 

«ذکری از امام سجاد علیه‌السلام است که اگر گفته شود و تسبیح، بدون گفتن ذکر چرخانده شود برای گوینده ثواب گفتن ذکر خواهد بود و همچنین برای او مایۀ فرج و گشایش است».

امام سجاد علیه‌السلام از پدران خود از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نقل می‌کند که حضرت هرگاه نماز صبح را به پایان می‌برد با کسی سخن نمی‌گفت و تسبیح خود را به دست می‌گرفت و می‌فرمود: 

اللَّهُمَّ إِنِّي أَصْبَحْتُ أُسَبِّحُكَ وَ أُحَمِّدُكَ وَ أُهَلِّلُكَ وَ أُكَبِّرُكَ وَ أُمَجِّدُكَ بِعَدَدِ مَا أُدِيرُ بِهِ سُبْحَتِي؛ 

خدایا! همانا صبح می‌کنم در‌حالی‌که تو را تسبیح می‌گویم و تو را تمجید می‌کنم و تو را ستایش می‌کنم و تو را تهلیل (لااله‌الا‌الله گفتن) می‌گویم به عدد آنچه می‌چرخانم تسبیحم را.

سپس تسبیح را می‌گرداند، بدون آنکه تسبیح گوید و با دیگران صحبت می‌کرد. همین‌گونه بود تا وقتی به رختخواب می‌رفت، پس دوباره آن ذکر را تکرار می‌کرد و تسبیح را زیر سر خود می‌گذاشت.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:30:00 ب.ظ ]





  جانم فدای رهبر   ...

?????❣?????

? هر چند همه دوست دارند تو را “آقا” صدا کنند، ولی…!!

?به جمع دانشجویان که می رسی، قامت “استاد” برازنده توست…!!!

?در میان نظامیان که می آیی، هیبت “فرماندهی"ات دل دوستان را شاد و دل دشمنانت را می لرزاند….!!

?روز پدر که می آید، می شوی مهربانترین “بابا"ی دنیا….!!!

?روز جانباز که می شود، همه دست “جانباز” تو را به هم نشان می دهند…!!

?9 دی که می رسد، قصه “علی” می شوی در جمل….!!!

?با اینکه میدانیم 24 تیر سالروز تولد شماست….!!!

?ما حتی 6 تیر هم به شکرانه اینکه خدا دوباره شما را به ما بخشید، برایت تولد می گیریم….!!!

?و همه اینها بهانه است آقاجان!!!

? بهانه ایست که ما یادمان نرود: خدا نعمتی چون شما را ارزانیمان کرده است، 

❣خدا را برای این نعمت شکر می گوییم…!!!

❣✨سلامتی آقا…!!!❣

 ❣یک صلوات جانانه✨❣ 

 

✨اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد و عَجِّلْ فَرَجَهُم و أهْلِك أَعدَائَهُـــــــم اجْمَعین و احْفِظْ قٰائِدَناٰ الاٰمامْ خٰامِنه ای✨

???❣??❣???

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 09:39:00 ق.ظ ]





  پیش از ظهور   ...

پیش از ظهور به نقل از روایات اتفاقاتی رخ خواهد داد

که بعضی از آنها در قبل و برخی هم در این زمان در حال رخ دادن است ☑️

.

در کتاب مهدی منتظر با توجه به محتوایی که در فیلم مشاهده می فرمایید در صفحه ۱۳۶ به این موارد اشاره شده است ?

.

کمفروشی کنند و از وزن و کیل بدزدند

عیب را در وقت خرید و فروش پنهان کنند

تاجر در تجارت خود دروغ بگوید

با شریکان خود به خیانت رفتار کنند

زنان به کار مشغول شوند و با شوهران در تجارت شرکت کنند ☑️

.

پس از این جهت وسیله‌های کسب کم شود و راه معیشت بر مردم تنگ گردد ?

و بازار همه در کسادی یکسان و به هم نزدیک باشد ?

«#اَلَّلهُم‌عجِّل‌‌لِوَلیِڪَ‌‌الفرَج»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 09:32:00 ق.ظ ]





  تشرف سید بحرالعلوم   ...

? تشرف سید بحرالعلوم و ارزش گریه بر امام حسین علیه السلام

↩️ سید بحرالعلوم (ره ) به قصد تشرف به سامرا تنها براه افتاد. در بین راه راجع به این مساله , که گریه بـر امـام حسین (ع ) گناهان را مى آمرزد, فکر مى کرد. همان وقت متوجه شد که شخص عربى که سـوار بـر اسـب اسـت بـه او رسـید و سلام کرد. بعدپرسید: جناب سید درباره چه چیز به فکر فرو رفته اى ؟ و در چه اندیشه اى ؟ اگر مساله علمى است بفرمایید شاید من هم اهل باشم ؟

? سـیـد بـحرالعلوم فرمود: در این باره فکر مى کنم که چطور مى شود خداى تعالى این همه ثواب به زائریـن و گریه کنندگان بر حضرت سیدالشهداء (ع ) مى دهد, مثلا در هرقدمى که در راه زیارت بـرمـى دارد, ثواب یک حج و یک عمره در نامه عملش نوشته مى شود و براى یک قطره اشک تمام گناهان صغیره و کبیره اش آمرزیده مى شود؟ آن سوار عرب فرمود: تعجب نکن ! من براى شما مثالى مى آورم تا مشکل حل شود. سـلـطـانـى بـه همراه درباریان خود به شکار مى رفت . در شکارگاه از همراهیانش دور افتاد و به سـخـتى فوق العاده اى افتاد و بسیار گرسنه شد. خیمه اى را دید و وارد آن خیمه شد. در آن سیاه چـادر, پیرزنى را با پسرش دید. آنان در گوشه خیمه عنیزه اى داشتند (بز شیرده ) و از راه مصرف شیر این بز, زندگى خود را مى گرداندند. وقـتى سلطان وارد شد, او را نشناختند, ولى به خاطر پذیرایى از مهمان , آن بز را سربریده و کباب کردند, زیرا چیز دیگرى براى پذیرایى نداشتند. سلطان شب را همان جا خوابید و روز بعد, از ایشان جدا شد و به هر طورى که بود خود را به درباریان رسانید و جریان را براى اطرافیان نقل کرد. در نـهـایت از ایشان سؤال کرد: اگر بخواهم پاداش میهمان نوازى پیرزن و فرزندش راداده باشم , چه عملى باید انجام بدهم ؟ یکى از حضار گفت : به او صد گوسفند بدهید. دیگرى که از وزراء بود, گفت : صد گوسفند و صد اشرفى بدهید. یکى دیگر گفت : فلان مزرعه را به ایشان بدهید. سـلطان گفت : هر چه بدهم کم است , زیرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل کرده ام . چون آنها هر چه را که داشتند به من دادند. من هم باید هرچه را که دارم به ایشان بدهم تا سر به سر شود.

? بعد سوار عرب به سید فرمود: حالا جناب بحرالعلوم , حضرت سیدالشهداء (ع ) هرچه از مال و منال و اهـل و عـیـال و پـسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پیکر داشت همه را در راه خدا داد پس اگر خـداونـد بـه زائرین و گریه کنندگان آن همه اجر و ثواب بدهد, نباید تعجب نمود, چون خدا که خـدائیش را نمى تواند به سیدالشهداء (ع )بدهد, پس هر کارى که مى تواند, انجام مى دهد, یعنى با صـرف نظر از مقامات عالى خودش , به زوار و گریه کنندگان آن حضرت , درجاتى عنایت مى کند.در عین حال اینها را جزاى کامل براى فداکارى آن حضرت نمى داند. چون شخص عرب این مطالب را فرمود, از نظر سید بحرالعلوم غایب شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[یکشنبه 1401-05-23] [ 11:06:00 ب.ظ ]





  رسم وفاداری عباس   ...

? رسم_وفاداری

هنگامی که وسایل غارت شده کربلا را به شام، نزد یزید بن معاویه بردند، در میان آنها پرچم بزرگی وجود داشت که پاره پاره شده بود ولی دستگیره آن، صحیح و سالم بود. 

یزید پرسید: 

«این پرچم را چه کسی حمل می کرد؟»

پاسخ دادند: 

«عباس بن علی »

یزید از روی تعجب، چندین بار بلند شد و نشست و گفت:

«به این پرچم نگاه کنید که بر اثر ضربات نیزه و شمشیر، جایی از آن سالم نمانده؛ به جز دستگیره آن که علمدار، آن را با دست خود حمل می کرده است.

سالم ماندن دستگیره پرچم، نشان از آن دارد که پرچمدار، تمام ضربات نیزه و شمشیر را که بر دستش وارد می شده تحمل می کرده ولی پرچم را رها نساخته است. 

این چنین است رسم وفاداری برادر نسبت به برادرش.» 

 

?دین و تمدن(حومانی لبنانی)

جلد ۱، صفحه ۲۸۸

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 09:23:00 ب.ظ ]





  رسول اکرم صلی الله فرمودند:   ...

?خیلی شنیدیم که بعضی از علما و شهدا بدنشان بعد از سالیان سال در زیر خاک سالم بوده و آسیبی به آن نرسیده. اگر میخواهید شما هم جزو همین افراد باشید به روایت زیر توجه کنید. در این روایت نسخه‌ای بس سالم ماندن در قبر ارائه شده است: 

? رسول اکرم صلی الله فرمودند: 

در شب اسراء که به آسمان سفر کرده بودم دیدم بر در ششم بهشت نوشته شده است: هرکس دوست دارد قبرش وسیع باشد مسجد بنا کند. هرکس دوست دارد کرم‌های زمین بدنش را نخورند، مسجد را تمیز کند. هرکس دوست دارد قبرش تاریک نباشد، مساجد را نورانی کند. هر کس دوست دارد بدنش در زیر زمین سالم و تازه بماند و فاسد نشود، برای مسجد فرش تهیه کند.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 09:13:00 ب.ظ ]





  زندگی آیت الله بهجت   ...

✅فکر می‌کردم سالخورده‌تر که شود، از عبادتش کم می‌شود. مقداری استراحت خواهد کرد.

٩٠ ساله شد، اما عبادتش کم نشد که هیچ، انگار عاشق‌تر هم شده بود.

?اگر کار روزمره‌ای پیش می‌آمد، محال بود از عبادتش به‌خاطر آن کار بکاهد.

از خوردن و خوابیدن می‌زد تا به عبادتش برسد.

?یکی‌دو ساعت پیش از فجر بیدار بود و به مناجات و استغفار مشغول می‌شد.

?تا صبحانه، به‌اختلاف فصل، حدود ۵ یا ۶ ساعت عبادت می‌کرد.

?نماز ظهر و عصر با تعقیباتش دو ساعت و نیم طول می‌کشید. سه ساعت و نیم هم وقتش صرف نماز مغرب و عشا، دعاها و نافله می‌شد.

?بعد از رحلتشان، حساب کردم، دیدم یازده ـ دوازده ساعت در روز به عبادت مشغول بود.

به مطالعه‌اش، به تدریسش،

?به کارهای خانواده هم می‌رسید و از هیچ‌کدام بازنمی‌ماند.

?خوب که فکر می‌کردم، می‌دیدم بی‌راه نبود وقتی می‌گفت:

«در طول شبانه‌روز، وقت کم دارم.»

(این بهشت، آن بهشت، ص۶١و۶٢؛ بر اساس خاطرۀ حجت‌الاسلام و المسلمین علی بهجت)

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:54:00 ب.ظ ]





  یا صاحب الزمان   ...

??

?جا دارد که بر مصائب حضرت ولیّ عصر ارواحنافداه اشک بریزیم?

آن امامی که کربلایش کره‌ی زمین است و عاشورایش ١١٨٠سال طول کشیده است. هر روز هم پیغام می‌دهند و سفارش می‌فرمایند‌ که «أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ». 

هر روز ندایشان بلند است؛ «مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ» (صف/١۴) آیا کسی هست مرا یاری کند؟ 

همان‌طوری که جدّشان در کربلا فرمودند: کسی هست مرا یاری کند؟ «هل من ناصر ینصرنی»؟

 امّا یاری‌کننده‌ای نبود…

▪️استاد اخلاق حاج آقا زعفری زاده حفظه الله 

#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[شنبه 1401-05-22] [ 11:23:00 ب.ظ ]





  عزاداران سه دسته اند   ...

✨﷽✨

✅عزاداران سه دسته اند…

✍دسته اول: گرچه عزاداری را ترک نمیکنند و در مجالس شرکت میکنند اما زمینه هر گناهی هم که پیش آمد مرتکب میشوند! درکِ چنین فردی از قیام امام حسین، ناقصه.

✍دسته دوم: دل پاکی دارند و خالصانه هم عزاداری میکنند اما متاسفانه اهدافِ عزاداری را به خوبی نمیشناسند!

✍گروه سوم: کسانیکه از جریان عاشورا چیزهای خوب و مفیدی میدانند و زندگیِ خود را با اهداف امام حسین گِره زده اند، به حق و حق طلبی نزدیک ترند. عزاداری اینان، اثرگذارتر است.

 منتظران هم سه دسته هستن …

دسته اول مردمی که خودشون اهل فسق و خطا هستند ولی به علت اینکه فطرتاً دنبال آرامش حقیقی اند، انتظار دولت امام زمان را میکِشند. دسته دوم کسانیکه اهل فسق نیستند اما به انتظار فرج، نگاهِ حداقلی دارند. اینها در غم فراق، اشک میریزند، برای ظهور هم دعا میکنند و به دنبال این اند رضایت امام زمان را جلب کنند، عموم شیعیان و محبین حضرت اینطوری اند. گروه سوم کسانیکه مثل عاشوراییان علاوه بر خودسازی و دیگرسازی، تا پای جان برای مقابله با مستکبرین تلاش میکنند که در ۳۱۳ نفر، چنین روحیه ای براحتی قابل مشاهدست

?حالا من مانده ام و این سه دسته…

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 11:12:00 ب.ظ ]





  نصایحی از عارف بزرگ علامه طباطبایی   ...

نصایحی از عارف بزرگ،  مفسر کبیر قرآن ،علامه طباطبایی رحمةالله تعالی علیه:

?از #علامه_طباطبايی (ره) سوال کردند چه کار کنيم که در #نماز حواسمان جمع باشد؟؟

فرمود قــبل از نمـــاز مــراقب زبـان خودتان باشيد نماز با حضـور قلب مزد است و آنـرا به هر کسی نمی دهند اين هـــديه را به کسی ميدهند که قبلاً زحمتی کشيده باشد.

?من از سکوت آثار گرانبهایی را مشاهده کردم چهل شبانه روز سکوت اختیار کنید و جز در امور لازم سخن نگویید و به فکر و ذکر مشغول باشید تا برایتان صفا و نورانیت حاصل شود. 

?ایمان به روز جزا (قیامت)، مهمترین عاملی است که انسان را به ملازمت تقوا و اجتناب از اخلاق ناپسند وادار می کند!

چنان چه فـرامـوش ساخـتـن آن ریشـه اصـلی هـر گناهی است.!

? با تمام وجود به سوی خداوند متعال توجه کنید و خود را در برابر او ببینید و تصور کنید.

روزانه با خداوند خلوت کرده و به ذکر او مشغول باشید.

در خوردن، آشامیدن، حرف‌زدن، معاشرت و خواب از افراط و تفریط بپرهیزید.

فرصت عمر را غنیمت شمرید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 11:08:00 ب.ظ ]





  خاطره ای زیبا از استاد زرین کوب   ...

#خاطره_ای_زیبا_از_دکتر_زرین_کوب

?روز عاشورا بود و در مراسمی بهمین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و عکسم را روی آن زده بودن انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم.

?دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی ام می گشتم .. موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند ، برای همین نمی خواستم، فعلا کسی متوجه حضورم بشود، هرچه بیشتر فکر می کردم ، کمتر به نتیجه می رسیدم ، ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته افکارم را پاره کرد :

?ببخشید شما استاد زرین کوب هستید ؟

?گفتم : استاد که چه عرض کنم، ولی زرین کوب هستم

?خوشحال شد، شروع کرد به شرح این که چقدر دوست داشته، بنده را از نزدیک ببیند، همین طور که صحبت میکرد، دقیق نگاهش می کردم، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد ؟

?پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین، اما باوقار

?می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده و در اوقات بیکاری یا قرآن می خواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را می خواند

?پرسیدم : حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید ؟

?گفت : سؤالی داشتم و سپس پرسید : شما به فال حافظ اعتقاد دارید ؟

?گفتم : خب بله ، صددرصد … گفت : ولی من اعتقاد ندارم !

?پرسیدم : من چه کاری می تونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد ؟

?( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم ) 

?گفت : خیلی دوست دارم معتقد شوم، یک زحمتی برای من می کشید ؟

?گفتم : اگر از دستم بر بیاد، حتما ، چرا که نه

?گفت : یک فال برام بگیر

?گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم نیست

?بلافاصله دیوانی کوچک از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت : بفرما

?مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم، نیت کنید

?فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمی خوام، می خوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه ؟؟

?برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال

?حافظ …عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ عشق و علاقه این مرد به حافظ چی ؟

?با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوعات پرداخته باشد

?متوجه تردیدم شد، گفت : چی شد استاد ؟ گفتم  : هیچی، الان

?چشمان را بستم و فاتحه ای قرائت و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم : 

?زان یار دلنوازم شکریست با شکایت

?گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت

 

?بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم

?یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت

 

?رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس

?گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

 

?در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا

?سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

 

?چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی

?جانا روا نباشد خونریز را حمایت

 

?در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود

?از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت

 

?از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود

?زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت

 

?ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم

?یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت

 

?این راه را نهایت صورت کجا توان بست

?کش صد هزار منزل بیش است در بدایت

 

?هر چند بردی آبم روی از درت نتابم

?جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت

 

?عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ

?قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت

?خدای من این غزل موضوعش امام حسین  و وقایع روز و شب یازدهم نیست، پس چیست ؟ سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل، از این زاویه نگاه نکرده بودم، این غزل ویژه برا همین مناسبت سروده شده !

?بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی و گریه می کرد، طوری که تمام بدنش می لرزید انگار روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود .

?متوجه شدم عده ای دارند مارا تماشا می کنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فرا خواند و عذرخواه که متوجه حضورم نشده ، حالا دیگر می دانستم سخنان خود را چگونه آغاز کنم .

?بلند شدم، دستم را گرفت و می خواست ببوسد که مانع شدم، خم شدم، دستش را به نشانه ادب بوسیدم .

?گفت معتقد شدم، معتقد بووودم، ایمان پیدا کردم استاد، گریه امانش نمی داد !

 

?آن روز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند .

?پیشنهاد می کنم هر وقت حال خوشی داشتید، این غزل را بخوانید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:43:00 ق.ظ ]





  درد دل با آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف    ...

یا بقیة الله ! یا صاحب الأمر ! روی ما سیاه است ، قلب ما سیاه است ، 

یا بقیة الله آنقدر گرفتاریها زیاد شده ، آنقدر شیعیان شما در سراسر عالم گرفتار هستند که حتــــــــی به یاد شما هم نمی افتند ، 

? آقا جان یکی از القاب شما الغوث است یعنی پناهگاه ، یا صاحب الزمان ! وقتی بلا بر سر ما نازل می شود باید به پناهگاه برویم ، بگذارید زیر سایه شما قرار بگیریم ، تحت رحمت عامه

شما که «رحمة الله الواسعه» هستید قرار بگیریم .

به ما پناه بدهید ، درب پناه را به روی ما نبندید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[جمعه 1401-05-21] [ 09:33:00 ب.ظ ]





  پند عارفانه   ...

?پند عارفانه

?توصیه موثر شیخ نخودی اصفهانی(ره) در استجابت دعا برای تشرف به حج و ازدواج و اشتغال چه بود؟

(نقل از حجت الاسلام هاشمی نژاد)

?یک پیرمرد مسنّی ماه مبارک رمضان «مسجد لاله زار» می آمد خیلی آدم موفقی بود همیشه قبل از اذان توی مسجد بود. به او گفتم حاج آقا شما خیلی موفّق هستید من هر روز که مسجد می آیم می بینم شما زودتر از ما آمده اید جا بگیرید.

?گفت: نه آقا من هر چه دارم از نماز اول وقت دارم. بعد گفت: من در نوجوانی به مشهد رفتم. 

 

?مرحوم «حاج شیخ حسنعلی نخودکی» باغچه ای در  نخودک داشت به آنجا رفتم و ایشان را پیدا کردم و به ایشان گفتم: من سه حاجت مهم دارم دلم می خواهد هر سه تا را خدا توی جوانی به من بدهد. یک چیزی یادم بدهید. 

 

?فرمودند: چی می خواهی؟ 

گفتم: یکی دلم می خواهد در جوانی به حج مشرّف شوم. چون حج در جوانی یک لذّت دیگری دارد. 

فرمودند: نماز اوّل وقت به جماعت بخوان. 

گفتم: دوّمین حاجتم این است که دلم می خواهد یک همسر خوب خدا به من عنایت کند. 

فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان. 

سوم اینکه خدا یک کسب آبرومندی به من عنایت فرماید. 

فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان.

?این عملی را که ایشان فرمودند من شروع کردم و توی فاصله ی سه سال هم به حج مشرّف شدم، هم زن مؤمنه و صالحه خدا به من داد و هم کسب با آبرو به من عنایت کرد…

?داستانهایی از مردان خدا،

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 09:10:00 ب.ظ ]





  پند عارفانه   ...

?پند عارفانه

?چطور در نماز حضور قلب داشته باشیم؟

?ازعلامه طباطبايی سوال کردند که چکار کنيم که در نماز حواسمان جمع باشد؟ ايشان فرمودند: قبل از نماز مراقب زبان خودتان باشيد.

?نماز با حضور قلب مزد است و به هر کسی نمی‌دهند و اين هديه را به کسی می‌دهند که قبلا زحمتی کشيده باشد.

?اگر ما آداب نماز را رعايت کنيم به راحتی می‌توانيم در نماز حضور قلب داشته باشيم.

مثلاََ:

✅ هنگام وضو مستحب است که انسان رو به قبله باشد. امام خمينی(ره) در بعضی مواقع که شير آب رو به قبله نبود، يک مشت آب بر می‌داشت و شير را می‌بست و رو به قبله می‌ايستاد و وضو می‌گرفت.

✅ مستحب است که انسان يک محلی برای نماز داشته باشد. حداقل يک جای خاص در اتاق سجاده بيندازد که وقتی وارد آن قسمت می‌شود بداند که می‌خواهد با خدا حرف بزند. و بخاطر همين است که می‌گويند: فرد محتضر را به محلی که در آنجا نماز می‌خوانده است ببريد.

✅خوب است که انسان موقع نماز خواندن معطر باشد و اذان و اقامه بگويد.

?کسی که به نماز اهميت نمی‌دهد نبايد توقع داشته باشد که نماز، او را بسازد و به بالا ببرد…

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 09:08:00 ب.ظ ]





  حاج اسماعیل دولابی(ره)   ...

?حاج اسماعیل دولابی(ره)

?️صلوات وقتی که بلند فرستاده می‌شود همه‌ی چین و چروک‌های جسم و روح را باز می‌کند.

«الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 09:07:00 ب.ظ ]





  آنچه از امام حسین علیه السلام که کمتر شنیده ایم   ...

#آنچه_از_امام_حسین_علیه_سلام_که_کمتر_شنیده ایم

?امام حسین را فقط در چند ساعت آخر زندگی‌اش خلاصه کرده‌ایم در حالی که از ۵۷ سال زندگی او بی خبریم.!

✅ امام حسین در جنگ‌های جمل و صفین، مثل سربازهای ساده در میدان جنگ حاضر شد؛ در حالی که می‌توانست به بهانه آقازاده بودن، خود را از رزم، معاف کند.

✅ امام حسین عاشقانه خانواده‌اش را دوست داشت و به آنها محبت می‌کرد و حتی برای همسرش رباب، شعر عاشقانه می‌سرود.

✅ در حال اعتکاف و طواف خانه خدا، شخص مقروضی از ایشان تقاضای کمک کرد و امام حسین اعتکاف خود را شکست تا از طلبکار، تقاضای مهلت کند.

✅ هیچگاه هیچ پست و مقامی را از پدر خود که حاکم تمام ممالک اسلامی بود طلب نکرد. امام حسین کشاورز بود و هر روز بر روی اراضی خود کار می‌کرد.

✅ در ماجرای صلح امام حسن با معاویه، با برادرش همراهی کرد و سخن هیچ مخالفی را نپذیرفت. پس از شهادت برادر نیز تا زمان مرگ معاویه به پیمانی که معاویه بارها آن را شکسته بود، متعهد ماند.

✅ هیچگاه هیچ سائلی از خانه او دست خالی بر نمی‌گشت و نه تنها به فقرا کمک می‌کرد بلکه آن‌ها را از گدایی بی نیاز می‌کرد.

✅ در ماجرای خاکسپاری امام حسن، به خاطر جلوگیری از نزاع، به دفن نشدن برادرش در کنار رسول‌الله رضایت داد.

✅ کنیز خود را به خاطر اینکه یک دسته‌گل به ایشان هدیه داد، آزاد کرد.

✅ وقتی برده‌ای را دید که به یک سگ غذا می‌دهد، او را از اربابش که یهودی بود خرید و همان‌جا آزاد کرد. مرد یهودی و همسرش با دیدن مرام حسین، همان‌جا مسلمان شدند.

✅ در ماجرای بیعت اجباری با یزید، در حالی که می‌توانست مثل عبدالله‌بن‌زبیر در مکه پناهنده شود، این‌کار را نکرد تا حرمت کعبه خدشه‌دار نشود.

✅ وقتی به سپاه هزار نفری حربن‌یزید ریاحی برخورد کرد، نه تنها از عطش لشکریان دشمن سوء‌استفاده نکرد بلکه همه لشگریان دشمن را سیراب کرد. حتی امام‌حسین دستور داد که اسب‌های دشمن را هم سیراب کنند.

✅ وقتی که فهمید مردم کوفه از بیعت خود برگشته‌اند، برای جلوگیری از جنگ و خون‌ریزی به دشمن گفت که از رفتن به کوفه منصرف شده‌ و بر‌می‌گردد ولی ابن‌زیاد مخالفت کرد.

✅ وقتی حربن‌یزید ریاحی به دستور ابن‌زیاد، اجازه بازگشت به امام حسین نداد، اصحاب به ایشان پیشنهاد دادند که با لشکر کوچک حُر بجنگند و از مهلکه فرار کنند ولی حضرت سیدالشهداء فرمود:

من شروع کننده جنگ نیستم.

✅ در حالی که تعداد سربازان ایشان کمتر از صد نفر بود، به آنها فرمود هر کسی که بدهکار است نمی‌تواند با ما باشد و دو نفر از سربازان، به همین دلیل شبانه از امام حسین جدا شدند.

✅ زمین کربلا را شصت هزار درهم از صاحبان آن خرید و به همان‌ها بخشید تا خون او در زمین دیگران ریخته نشود.

✅ مردم در هنگام دفن امام‌حسین، آثار زخم‌هایی کهنه بر دوش ایشان دیدند. امام سجاد فرمودند این زخم‌ها اثر کیسه‌هایی است که پدرم شبانه به منزل نیازمندان می‌بُرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 09:03:00 ب.ظ ]





  حکایت وصل مهدی (عج)   ...

#حکایت_وصل_مهدی_عج?

#تشرفات #ویژه_جمعه_ها

مرحوم استاد عزیزمان حضرت آیت الله ابطحی(رضوان الله تعالی علیه) در کتاب “ملاقات با امام زمان” نوشته اند: معمولا من وقتی در مسجد صاحب الزمان مشهد نماز مغرب و عشا را می خواندم، به منبر می رفتم و چند جمله از اعتقادات و یا اخلاقیات از قران و احادیث برای مردم می گفتم. یکشب اتفاقا از مسائل روحی و معنوی سخن به میان آمده بود و من گرم حرف زدن بودم، ناگهان شخصی پای منبرم فریاد زد و گفت: آقا کجا رفتند؟ 

✨?✨

من که روی منبر نشسته بودم و اگر کسی از میان جمعیت بیرون می رفت، بهتر از دیگران متوجه می شدم، گفتم: کسی از مسجد بیرون نرفته، شما چه کسی را می گویید که کجا رفته است؟! گفت: همین الان اینجا (پهلویش را جای خالیی بود نشان داد) بودند ولی حالا نیستند! گفتم: ممکن است جریان را بگویید.

گفت: من اهل دورترین محله های مشهد نسبت به مسجد صاحب الزمان هستم و تا به حال به این مسجد نیامده بودم و سه سال است که مبتلا به دل درد کهنه هستم و بهیچ وجه علاج نمی شوم. امشب برای انجام کاری به این محل آمده ام.

✨?✨

 وقتی کارم تمام شد، اذان نماز مغرب و عشا را می گفتند، با خودم گفتم: خوب است از نماز اول وقت غفلت نکنم، در همین مسجد بروم و نماز بخوانم و چون شما را می شناختم از جهت جماعت خواندن مانعی نداشتم. ولی وقتی سلام نماز عشا را دادم و نگاه به طرف راستم کردم، دیدم آقایی پهلوی راست من نشسته است، او اول به من سلام کرد. من جواب دادم. 

به من فرمود: درد دلت خوب شده یا نه؟

من اول خیال کردم که او از ساکنین محله ی ماست و به همین جهت از درد شکم من خبر دارد، ولی من او را نمیشناسم. گفتم: نه آقا هنوز مبتلا هستم. دستش را به روی شکم من گذاشت و فشار داد، مثل آبی که روی آتش بریزند، دلم فورا خوب شد.

✨?✨

ولی از طرف دیگر می ترسیدم که پای منبر شما اگر حرف بزنم بی ادبی باشد، همانطور که به شما نگاه می کردم زیر لب از او سؤال کردم که شما اینجا چکار می کنید؟

گفت: مگر اینجا مسجد صاحب الزمان نیست؟

گفتم: چرا.

گفت: پس اینجا متعلق به من است.

✨?✨

من متوجه نشدم که منظورش چیست و به شما نگاه می کردم، ولی یکدفعه بفکر درد شکمم و سخنی که فرمود( پس متعلق به من است) افتادم و با خودم گفتم: شاید او حضرت بقیةالله ارواحنا فداه باشد. لذا به طرف راستم نگاه کردم، دیدم جایش خالیست و او نیست!

این مرد بعدها با ما آشنا شد و سالها بر او گذشت . الحمدلله از آن شب دیگر اثری از شکم دردش ندیده است.

?ملاقات با امام زمان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:31:00 ب.ظ ]





  داستان حضرت عیسی(ع)   ...

روزى حضرت عیسى (ع) از صحرایى می‌گذشت. در راه به عبادتگاهى رسید که عابدى در آنجا زندگى می‌کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانى که به کارهاى زشت و ناروا مشهور بود از آنجا گذشت. وقتى چشمش به حضرت عیسى (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همان جا ایستاد و گفت: «خدایا من از کردار زشت خویش شرمنده‌ام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟ خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.»مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت: «خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناهکار محشور مکن.»

در این هنگام خداى برترین به پیامبرش وحى فرمود که به این عابد بگو: «ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمی‌کنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانى، اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینى، اهل دوزخ.»

خدا ستار العیوبه هیچوقت آبروی کسی رو نبرین چون آبروی کسی رو بردن میشه حق الناس و نابخشودنیه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:28:00 ب.ظ ]





  خیلی عالیه حتما بخونین   ...

????

خیلی عالیه حتما تا آخر بخوانید?

#دزدی_که_در_خزانه_نمک_گیر_سلطان_شد

 او دزدى ماهر بود و با چند نفر از دوستانش باند سرقت تشکيل داده بودند. روزى با هم نشسته بودند و گپ مى زدند. در حين صحبتهاشان گفتند: چرا ما هميشه با فقرا و آدمهايى معمولى سر و کار داريم و قوت لايموت آنها را از چنگشان بيرون مى آوريم؟ بيائيد اين بار خود را به خزانه سلطان بزنيم که تا آخر عمر برايمان بس باشد.

البته دسترسى به خزانه سلطان هم کار آسانى نبود. آنها تمامى راهها و احتمالات ممکن را بررسى کردند، اين کار مدتى فکر و ذکر آنها را مشغول کرده بود، تا سرانجام بهترين راه ممکن را پيدا کردند و خود را به خزانه رسانيدند.

خزانه مملو از پول و جواهرات قيمتى و اشياء گرانبها بود. آنها تا مى توانستند از انواع و اقسام طلاجات و عتيقه جات در کوله بار خود گذاشتند تا ببرند. در اين هنگام چشم سر کرده باند به شى درخشنده و سفيدى افتاد، گمان کرد گوهر شب چراغ است، نزديکش رفت آن را برداشت و براى امتحان به سر زبان زد، معلوم شد نمک است!

بسيار ناراحت و عصبانى شد و از شدت خشم و غضب دستش را بر پيشانى زد طورى که رفقايش متوجه او شدند و خيال کردند اتفاقى پيش آمد يا نگهبانان خزانه با خبر شدند. خيلى زود خودشان را به او رسانيدند و گفتند: چه شد؟ چه حادثه اى اتفاق افتاد؟

او که آثار خشم و ناراحتى در چهره اش پيدا بود گفت: افسوس که تمام زحمتهاى چندين روزه ما به هدر رفت و ما نمک گير سلطان شديم، من ندانسته نمکش را چشيدم، ديگر نمى شود مال و دارايى پادشاه را برد، از مردانگى و مروت به دور است که ما نمک کسى را بخوريم و نمکدان او را هم بشکنيم.

آنها در آن دل سکوت سهمگين شب، بدون اين که کسى بويى ببرد دست خالى به خانه هاشان باز گشتند. صبح که شد و چشم نگهبانان به درهاى باز خزانه افتاد تازه متوجه شدند که شب خبرهايى بوده است، سراسيمه خود را به جواهرات سلطنتى رسانيدند، ديدند سر جايشان نيستند، اما در آنجا بسته هايى به چشم مى خورد، آنها را که باز کردند ديدند جواهرات در ميان بسته ها مى باشد، بررسى دقيق که کردند ديدند که دزد خزانه را نبرده است و گرنه الآن خدا مى داند سلطان با ما چه مى کرد.

بالاخره خبر به گوش سلطان رسيد و خود او آمد و از نزديک صحنه را مشاهده کرد، آنقدر اين کار برايش عجيب و شگفت آور بود که انگشتش را به دندان گرفته و با خود مى گفت: عجب! اين چگونه دزدى است؟ براى دزدى آمده و با آنکه مى توانسته همه چيز را ببرد ولى چيزى نبرده است؟ آخر مگر مى شود؟ چرا؟ ولى هر جور که شده بايد ريشه يابى کنم و ته و توى قضيه را در آورم.

در همان روز اعلام کرد: هر کس شب گذشته به خزانه آمده در امان است او مى تواند نزد من بيايد، من بسيار مايلم از نزديک او را ببينم و بشناسم.

اين اعلاميه سلطان به گوش سرکرده دزدها رسيد، دوستانش را جمع کرد و به آنها گفت: سلطان به ما امان داده است، برويم پيش او تا ببينيم چه مى گويد. آنها نزد سلطان آمده و خود را معرفى کردند، سلطان که باور نمى کرد دوباره با تعجب پرسيد: اين کار تو بوده؟

گفت: آرى.

سلطان پرسيد: چرا آمدى دزدى و با اين که مى توانستى همه چيز را ببرى ولى چيزى را نبردى؟

گفت: چون نمک شما را چشيدم و نمک گير شدم و بعد جريان را مفصل براى سلطان تعريف کرد.

سلطان به قدرى عاشق و شيفته کرم و بزرگوارى او شد که گفت : حيف است جاى انسان نمک شناسى مثل تو، جاى ديگرى باشد، تو بايد در دستگاه حکومت من کار مهمى را بر عهده بگيرى، و حکم خزانه دارى را براى او صادر کرد.

آرى او يعقوب ليث صفاري بود و پس از چند سالى حکمرانى در مسند خود سلسله صفاريان را تاسيس نمود. يعقوب ليث صفاري سردار بزرگ و نخستين شهريار ايراني (پس از اسلام) قرون متوالي است که در آرامگاهش واقع در روستاي شاه‌آباد واقع در 10 کيلومتري دزفول بطرف شوشتر آرميده است. گفتني است در کنار اين آرامگاه بازمانده‌هاي شهر گندي شاپور نيز ديده مي‌شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:26:00 ب.ظ ]





  حکایت بهلول واستاد   ...

?حکایت بهلول واستاد

روزی بهلول در حالی که داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردانش می گوید :

من امام صادق (ع) را قبول دارم اما در سه مورد با او کاملا مخالفم !

یک اینکه می گوید :

خداوند دیده نمی شود

پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد

دوم می گوید :

خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند

در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد

سوم هم می گوید :

انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد

در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد

بهلول تا این سخنان را از استاد شنید فورا کلوخ بزرگی به دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد

اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد و آنرا شکافت !

استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند

خلیفه گفت : ماجرا چیست؟

استاد گفت : داشتم به  دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد و آنرا شکست !

بهلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟

گفت : نه

بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد

ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد.

ثالثا : مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند ؟

پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم.

استاد دلایل بهلول دیوانه را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:23:00 ب.ظ ]





  کریم شیره ای   ...

#کریم_شیره_ای

می گویند روزی ناصرالدین شاه به کریم شیره ای گفت نام ابلهان عمده تهران را بنویس !

کریم گفت به شرط آنکه نام هر کسی را بنویسم عصبانی نشوی و دستور قتل مرا صادر نکنی ! 

شاه به کریم شیره ای قول داد. 

کریم در اول لیست اسم ناصرالدین شاه را نوشت ! ناصرالدین شاه عصبانی شد و خطاب به کریم گفت: 

اگر ابلهی و حماقت مرا ثابت نکنی میر غضب را احضار می کنم تا گردنت را بزند !

کریم گفت: 

مگر تو براتی پنجاه هزار تومانی به پرنس ملکم خان نداده ای که برود در پاریس آن را نقد کند و بیاورد؟! 

ناصرالدین شاه گفت: 

بلی همین طور است. کریم گفت: 

من تحقیق کرده ام، پرنس همه املاک و اموال خود را در این مملکت نقد کرده و زن و فرزند و دلبستگی هم در این دیار ندارد، ‌اگر آن وجه را به دست آورد و دیگر به مملکت برنگردد و تو نتوانی به او دست یابی چه می گویی!؟ 

ناصرالدین شاه گفت: 

« اگر او این کار را نکرده و آن پول را پس بیاورد تو چه خواهی گفت ؟»

کریم شیره ای گفت: 

« آن وقت نام شما را پاک می کنم و نام او را در اول لیست می نویسم !!»

کریم شیره‌ای دلقک مشهور دربار ناصرالدین شاه قاجار بود. محبوبیتش نزد شاه باعث شد که زمانی که وی مُرد سه روز عزای عمومی اعلام شود.

او در اصفهان زندگی می‌کرده‌است و همه او را با نام کریم پشه می‌شناختند (به خاطر نیش و کنایه ‌هایش)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:21:00 ب.ظ ]





  وصیت شهید به من وتو   ...

#وصیت_شهید به مـن و تـو♥

#شهید: حاج حسین همدانی ?

?نبود بصیرت عامل مهم شکست ملت هاست وهر جا که در طول تاریخ از دشمن ضربه خورده ایم، به خاطر بی بصیرتی بوده است. 

✨امروز مشاهده می کنیم که انقلاب اسلامی مسیر رونده خود را طی می کند وبه عنوان پدیده نو ظهور باید اثرات آن را در آن سوی مرزها جستجو ومشاهده کرد 

✨جانبازان ما با تحمل دردهای فراوان حجت را تمام کردند که باید مقاومت را ادامه داد. سفارش میکنم که همیشه بدهکار به انقلاب و نظام باشید ونه طلبکار آن، عشق به ولایت فقیه واطاعت کامل از ایشان سعادتمندی دنیا وآخرت را دارد. از امام ومولایم (امام خامنی) که نتوانستم سرباز خوبی باشم عذر خواهی میکنم

?نثار روح پاک شهید حاج حسین همدانی صلواتی هدیه بفرمایید…

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 01:30:00 ب.ظ ]





  تلنگر   ...

#تلنگر ?

- گفت:مگه امام زمان(عج) امام‌جمعه است؟! 

+ نه! امامِ‌زمانه! (:

- پس چرا فقط جمعه ها به یادش می‌اُفتید ؟!..

+ سکوت?:(

‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎

#شرمنده_ام_آقا 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 01:24:00 ب.ظ ]





  مثال مرگ برای شایستگان   ...

? مثال مرگ، برای شایستگان?

✍شخصی از امام جواد (علیه السلام) پرسید، چرا عده ای از مسلمانان از مرگ هراسانند و آن را ناخوش دارند. امام جواد (علیه السلام) فرمود: زیرا آنها مرگ را نمی شناسند از این رو آن را خوش ندارند. اگر آن را می شناختند و از دوستان خدا بودند، آن را دوست داشتند، و می دانستند آخرت برای آنها، بهتر از دنیا است. سپس امام جواد (علیه السلام) برای روشن نمودن مطلب، این مثال را زد و به او فرمود: چرا کودک و دیوانه، دوائی را به حال او سود دارد و موجب تسکین درد آنها می شود، دور می کنند و نمی خورند؟

امام جواد (علیه السلام) فرمود: سوگند به کسی که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را به حق مبعوث کرد، کسی که خود را برای مرگ، آماده کامل کند، فایده آن مرگ برای او از فایده این دارو برای بیمار بیشتر است، آگاه باشید، اگر آنها (که خود آماده کرده اند) می دانستند که مرگ برای آنها پلی به سوی نعمتهای الهی است، با علاقه ای بیش از علاقه خردمند بیدار، به دارو، برای دفع آفات و تحصیل سلامتی، آن مرگ را می طلبیدند. نیز روزی امام جواد (علیه السلام) به بالین بیماری از یارانش رفت، دیدی گریه می کند و در مورد مرگ بی تابی می کند، امام جواد (علیه السلام) به او فرمود: ای بنده خدا! از این رو از مرگ می ترسی که آن را نمی شناسی، هرگاه بدنت پر از چرک گردد، و زخمها و بیماری های پوستی بردارد تو بدانی که اگر به حمام بر وی و بدن خود را شستشو بدهی، همه آنها چرکها و زخمها، برطرف می گردد، آیا با علاقه به حمام برای شستشو می روی؟ و یا به حمام رفتن را دوست نداری؟ بلکه دوست داری که آن چرکها و زخمها در بدنت بماند؟

او عرض کرد: ای فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، دوست دارم که به حمام بروم.

امام جواد (علیه السلام) فرمود: فذالک الموت هو دللک الحمام… آن مرگ همان حمام است، و آخرین مرحله برای زدایش گناهانت و پاکی از پلیدی معصیت هایت می باشد پس هرگاه بر مرگ وارد شدی و از آن گذشتی، و از هر گونه غم و اندوه و رنج و نجات می یابی و به هر گونه سرو و شادی می رسی. در این هنگام آن بیمار، آرامش یافت و بیانات امام جواد (علیه السلام) او را با نشاط نمود و تسلیم مرگ گردید، چشمش را فرو خوابانید و از دنیا رفت.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:41:00 ب.ظ ]





  چشم وهمچشمی   ...

☄چشم وهم چشمی ☄

✨مرحوم حاج اسماعیل دولابی:

?در جوانی اسبی داشتم، وقتی سوار آن میشدم و از کنار دیواری عبور میکـرد و

سایه ی آن به دیوار می افتاد، اسبم به آن نگاه میکرد و خیال مـیکـرد اسـب دیگری 

است، لذا خرناس میکشید و سعی میکرد از آن جلو بزند، و چون هر چه تند میرفـت،

میدید هنوز از سایه اش جلو نیفتاده است، باز هم به سرعتش اضافه میکرد تا حدی که

اگر این جریان ادامه مییافت، مرا به کشتن میداد.

 اما دیوار تمام شد و سایه اش از بین

رفت و آرام گرفت. 

در دنیا وقتی به دیگران نگاه کنی، بدنت که مرکب توست، میخواهد در جنبه هـای دنیوي از آنها جلو بزند و اگر از چشم و همچشمی با دیگـران بـازش نـداری، تـو را بـه

نابودي میکشاند

#دولابی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:39:00 ب.ظ ]





  چهارده گانه ازعالم عارف شیخ نخودکی اصفهانی   ...

چهارده گانه از عالم عارف حضرت آیت الله شیخ حسنعلی اصفهانی(نخودکی)(ره)

اول: آن‌که نمازهای یومیه خویش را در اول وقت آن‌ها به جای آوری.

دوم: آن‌که در انجام حوایج مردم، هرقدر که می‌توانی بکوشی و هرگز میندیش که فلان کار بزرگ از من ساخته نیست،‌ زیرا اگر بنده خدا در راه حق، گامی بردارد، خداوند نیز او را یاری خواهد فرمود.

سوم: آن‌که سادات را بسیار گرامی و محترم شماری و هرچه داری، ‌در راه ایشان خرج و صرف کنی و از فقر در این کار پروا منمایی. اگر تهیدست گشتی، دیگر تو را وظیفه‌ای نیست.

چهارم: از تهجد و نماز شب غفلت مکن و تقوا و پرهیز پیشه خود ساز.

پنجم: به آن مقدار تحصیل کن که از قید تقلید وارهی.

ششم: بدان‌که انجام امور مکروه، موجب تنزل مقام بنده خدا می‌شود و به عکس، اتیان مستحبات، مرتبه او را ترقی می‌بخشد.

هفتم: بدان‌که در راه حق و سلوک این طریق، اگر به جایی رسیده‌ام، به برکت بیداری شب‌ها و مراقبت در امور مستحب و ترک مکروهات بوده است، ولی اصل و روح همه این اعمال، خدمت به ذراری ارجمند رسول‌اکرم(صلی الله علیه و آله) است.

هشتم: عمده نظر در دو مطلب است: یکی غذای حلال، دوم توجه در نماز و اصلاح آن. اگر این دو درست باشد، باقی درست است. عمده همّ حقیر، اصلاح قلب است و ذکر «یا حی و یا قیوم» سحرگاه برای همین است.

نهم: بین‌الطلوعین را به چهار قسمت تقسیم کنید: یکی اذکار و تسبیح، دیگر ادعیه، سوم قرائت قرآن و بالاخره فکری در اعمال روز گذشته. اگر موفق به طاعتی بوده‌اید، شکری کنید؛ و اگر خدای نکرده ابتلا به معصیتی یافته‌اید، استغفار کنید.

دهم: دیگر آن‌که هر روز صدقه دهید، ولو به وجه مختصر. شب‌ها قدری در بی‌اعتباری دنیا و انقلاب آن فکر نمایید و ملاحظه کنید که دنیا با اهل دنیا چگونه سلوک می‌کند.

یازدهم: در مورد ذکر، در آغاز چند صلوات فرستاده و دل را حاضر کنید و بعد مشغول ذکر شوید.

دوازدهم: برای توفیق تهجد و گشایش در کار؛ هر صبح از تلاوت قرآن مجید مخصوصاً یس غفلت منما.

سیزدهم: حرارتی که بر اثر مصاحبت با مردان بد و شرور در مزاج آدمی پدید می‌آید، جز به‌وسیله سردی و برودت مصاحبت با نیکان و مردم صالح زایل نمی‌گردد.

چهاردهم: بزرگان خیلی بر احتراز از مجالست با منکرین تأکید دارند و گفته‌اند ضرری که یک وسوسه به وجود می‌آورد، در طول سال‌های دراز ممکن نیست بتوان آن را رفع کرد.                                     

#نخودکی
 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 09:00:00 ق.ظ ]





  جهان را به لرزه درآورده ای حسین   ...

عزاداری بودایی ها در ارتفاعات تبت 

برای اباعبدالله علیه السلام 

جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند 

گویا عزای اشرف اولاد آدم است

جهان را به لرزه درآورده ای حسین

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[پنجشنبه 1401-05-20] [ 04:29:00 ب.ظ ]





  آیت الله حق شناس:   ...

✨آیت اللّه حق شناس (ره) :

بدان وقتے که ان شاءالله آمادگے پیدا کردے،

شما را براے نماز شب صدا مےزنند !

در مےزنند، تکانت مےدهند، مورد عنایت پروردگار قرار مےگیری.

#آیت_الله_حق_شناس

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 04:23:00 ب.ظ ]





  سیزده محرم وقرآن خواندن راس مطهر   ...

#اللهم_عجل_لولیک_الفرج

#سیزدهم_محرم_مجلس_ابن_زیاد_ملعون

.

سیزدهم ماه محرم ابن زياد خبیث دستور داد سر مطهر امام حسين عليه السلام را در برابرش گذاشتند. آنگاه زنان و كودكان آن حضرت را به همراه امام سجاد عليه السلام در حاليكه به طناب بسته بودند وارد مجلس گردیدند و درباريان آن ملعون به تماشا ايستاده بودند. سپس آنان را با غل و زنجیر به زندان کوفه بردند.

الوقايع ج۴ص۶۳

وقايع الايام ص۲۵۶

#سر_مطهر_سیدالشهداء علیه السلام ازلحظه شهادت تا درمجلس ابن زیادملعون  ۵۰مرتبه سخن گفتند . چندین بارنفرین به شمر ونفرین به بقیه قاتلین و #حامل سر امام حسین  وخولی نموده اند.

موقعی که شمر باخنجر به حضرت ام کلثوم علیهاالسلام حمله کرد وسرمبارک بانو راشکست. سر  مطهر امام حسین علیه السلام آیه ۱۰سوره روم راتلاوت فرمودند.

هنگام افتادن امام سجاد علیه السلام از روی شترآیه ۸سوره صف راخواندند.

درتنور خانه خولی آیه ۲۲۷سوره شعراء رافرمودند.

درشهر کوفه بارها مردم از سرمطهر تلاوت قرآن مخصوصا آیات سوره کهف راشنیدند.

دربازار صرافان ازشب تاصبح آیات سوره کهف راقرائت میفرمودند.

سر مبارک  هنگام آویزان بودن ازدرخت آیات قرآن راتلاوت مینمودند.

برفراز نیزه دربازار کوفه دربین جمعیت تماشاگران، سرمبارک حضرت سرفه ای فرمودند وبعد آیات سوره کهف راخواندند.

سربریده حضرت درکوفه باحارث بن وکیده و منهال بن عمرو سخن گفتند .

در ورود مجلس ابن زیاد آیه ۴۲سوره ابراهیم راتلاوت فرمودند.

ابن زیاد لعین باچوب خیزران برلب ودندان حضرت میزد، که ناگاه آتشی ازبیرون بداخل قصر هویدا گردید وبطرف ابن زیاد آمد.

عبیدالله خبیث ازترس پابه فرارگذاشت وازقصر بیرون دوید. وحشت همه راگرفته بود اما سرمطهر خطاب به ابن زیاد فرمود:

“أین تهربُ یاعدوالله من النار، یاملعون…”

به کجا فرارمیکنی ای دشمن خدا

ای ملعون توکه ازآتش دنیا میترسی درآخرت با آتش جهنم چه خواهی کرد…

بعداز مجلس، ابن زیاد برمنبر نشست وبه امیرالمؤمنین وسیدالشهداء علیهماالسلام جسارت کرد.

جناب عبدالله بن عفيف أزدى که درجنگهاى جمل وصفين دوچشم خود را ازدست داده بود.

ازميان جمعيت برخاست وگفت: 

ساكت باش اى پسرمرجانه دروغگوتوئى وپدرت، فرزندان پيامبر رامیكشى وبه آنان نسبت دروغ میدهی؟

مأموران خواستند به او حمله کنند  كه باكمک قبيله اش بخانه رفت، ولى بعداز مجلس بخانه اش حمله کرده و او ودخترش رابه شهادت رساندند.

.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 04:16:00 ب.ظ ]





  ارزش یک قطره اشک برای اباعبدالله الحسین علیه السلام    ...

▼ارزش يك قطره اشك براى اباعبدالله عليه السلام▼

چون روز قیامت شود و بنده را در موقف حساب و کتاب بیاورند، وقتی نامه عملش را از حسنات تهی می بیند، با یأس راه جهنم را در پیش می‌گیرد. خطاب می رسد ای بنده به کجا می روی!؟ می‌گوید خود را مستحق آتش می دانم. در این هنگام خطاب می رسد که صبر کن، زیرا نزد ما امانتی داری. پس دانه‌ای از درّ می آورند که شعاع نورش همه عرصات را روشن می‌نماید.

 می پرسد من چنین دانه گرانبهایی نداشتم! ندا می‌رسد: این دانه، قطره اشکی است که در فلان مجلس در مصیبت حسین بن علی (عليه السلام) از دیدگانت جاری شد و ما آن را برای این روز که یوم الحسرة است، ذخیره کردیم تا به کارت آید. حالا این درّ را از تو خریداریم. آن را نزد انبیاء ببر تا قیمت گذاری کنند. 

نزد آدم صفی الله (عليه السلام) می برد و آن حضرت می فرماید من سررشته قیمت این درّ را ندارم. نزد نوح (عليه السلام) و سایر انبیاء هم می آورد و همه به دیگری حواله می‌نمایند تا نزد خاتم الانبیاء (صلى الله عليه وآله) می آورد. حضرت می‌فرماید نزد علی مرتضی (عليه السلام) ببر. امیرالمؤمنین نیز او را نزد فرزندش حسین ‌(عليه السلام) می فرستد. 

وقتی درّ را به حضرت اباعبدالله (عليه السلام) می دهد آن حضرت، درّ را نزد خداوند می آورد و عرض می‌کند خدایا قیمت دانه این است که این بنده را به همراه پدر و مادرش به من ببخشی و ایشان را با من محشور کنی. خطاب می رسد که او را با پدر و مادرش به تو بخشیدیم و همسایه‌ات در بهشت خواهند بود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 04:08:00 ب.ظ ]





  با علما   ...

✅فکر می‌کردم سالخورده‌تر که شود، از عبادتش کم می‌شود. مقداری استراحت خواهد کرد.

٩٠ ساله شد، اما عبادتش کم نشد که هیچ، انگار عاشق‌تر هم شده بود.

?اگر کار روزمره‌ای پیش می‌آمد، محال بود از عبادتش به‌خاطر آن کار بکاهد.

از خوردن و خوابیدن می‌زد تا به عبادتش برسد.

?یکی‌دو ساعت پیش از فجر بیدار بود و به مناجات و استغفار مشغول می‌شد.

?تا صبحانه، به‌اختلاف فصل، حدود ۵ یا ۶ ساعت عبادت می‌کرد.

?نماز ظهر و عصر با تعقیباتش دو ساعت و نیم طول می‌کشید. سه ساعت و نیم هم وقتش صرف نماز مغرب و عشا، دعاها و نافله می‌شد.

?بعد از رحلتشان، حساب کردم، دیدم یازده ـ دوازده ساعت در روز به عبادت مشغول بود.

به مطالعه‌اش، به تدریسش،

?به کارهای خانواده هم می‌رسید و از هیچ‌کدام بازنمی‌ماند.

?خوب که فکر می‌کردم، می‌دیدم بی‌راه نبود وقتی می‌گفت:

«در طول شبانه‌روز، وقت کم دارم.»

(این بهشت، آن بهشت، ص۶١و۶٢؛ بر اساس خاطرۀ حجت‌الاسلام و المسلمین علی بهجت)

#آیت_الله_بهجت 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 02:37:00 ب.ظ ]





  دعا برای امام زمان   ...

? #سلام_آقای_من?

هـر زمـان جـوانـی دعـای فـرج را زمـزمـه کـند. هـمزمان امـام زمـان دسـتهـای مـبـارکـشـان را بـه سـوی آسـمـان بـلـنـد مـی کـنـند و بــرای آن جـوان دعا میفرمایند

?تعجیل درفرج #پنج صلوات?

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 02:34:00 ب.ظ ]





  توصیه امام زمان برای حاجت روایی   ...

✍️#داستان

?توصیه امام زمان عجل الله تعالی فرجه جهت حاجت روایی با خاصیتی از سوره یس

◽️شخصی از بندگان خدا در شهر یزد گرفتاری سختی داشت خدمت حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه مشرف می شود ولی آن بزرگوار را نمی شناسد.

حضرت به او فرموده بودند :سوره یس را بخوان 

چون به کلمه مبین که در شش مورد آمده رسیدی حاجت خود را نیت کن 

و پس از قرائت سوره نیز حاجت خود را درخواست کن تا خداوند دعای تو را مستجاب نماید.

◽️او گفت : چون در سوره یس نگاه کردم دیدم کلمه مبین در هفت مورد ذکر شده تعجب کردم. 

اما با تامل دقت کردم فهمیدم در شش مورد بدون الف و لام است ( مبین ) و در یک مورد همراه با آن می باشد ( المبین ) 

سپس گفت سوره را همان طوری که حضرت فرموده بود خواندم و خداوند نیز دعایم را مستجاب کرد.


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[چهارشنبه 1401-05-19] [ 10:10:00 ب.ظ ]





  تاثیر ولایت در میوه ها   ...

بسم الله الرحـــــــــــــــــمن الرحیم 

?️تأثیر ولایت در میوه‌ها

?قنبر غلام امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌گوید: خدمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بودم که مردی وارد شد و گفت: ای امیرالمؤمنین! من هوس خربزه دارم. پس امیرالمؤمنین (علیه السلام) به من دستور خرید خربزه را داد. با درهمی رفتم و برای ما سه خربزه آوردند. یکی را بریدم که تلخ بود. عرض کردم: تلخ و خراب است یا امیرالمؤمنین! فرمودند: پرتش کن! از آتش است و به آتش بر می گردد. و دومی را بریدم، ترش بود. عرض کردم: ترش و خراب است ای امیر المؤمنین! فرمودند: پرتش کن! از آتش است و به آتش بر می‌گردد. پس سومی را بریدم، کرم زده بود. عرض کردم: کرم زده است ای امیرالمؤمنین! فرمودند: پرتش کن! از آتش است و به آتش بر می‌گردد. قنبر گوید: دوباره با درهمی دیگری رفتم و سه خربزه برای ما آوردند. پس روی پایم برخاستم و عرض کردم: یا امیرالمؤمنین مرا از بریدن آن معاف فرمایید، پس امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: ای قنبر! بنشین! زیرا این خربزه مأمور است. پس نشستم و یکی را بریدم، گوارا بود. عرض کردم: شیرین است ای امیرالمؤمنین! فرمودند: بخور و به ما هم بخوران! پس قاچی خوردم و به ایشان و به سایر حاضرین هم قاچی دادم. امیرالمؤمنین (علیه السلام) رو به من کرد و فرمودند: ای قنبر! همانا خدای تبارک و تعالی ولایت ما را بر اهل آسمان ها و اهل زمین از جن و انسان و میوه و غیر آنها عرضه کرد، هر کدام از آنها که ولایت ما را پذیرفت، پاکیزه و پاک و گوارا شد و هر کدام که نپذیرفت، خبیث و فاسد و بدبو شد.?

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 10:03:00 ب.ظ ]





  یک داستان یک پند   ...

✨﷽✨

#یک_داستان_یک_پند 

✍در بغداد نابینایی عاشق شبلی بود، ولی او را ندیده بود. روزی شبلی به مغازه او رفت و نانی برداشت. (شبلی درویش بود و درویش چیزی ندارد.) به نابینا گفت: نانی برداشتم، گرسنه هستم. نابینا که صاحب نانوایی بود، نزدیک شد و نان را از او گرفت و دشنام داد. مردم چون این صحنه را دیدند، به نابینا خرده گرفتند و گفتند: او را می‌شناسی!؟ او شبلی بود! نابینا پشیمان به دنبال شبلی راه افتاد. هنگامی که به شبلی رسید، از او عذر خواست و به دست و پای او افتاد و طلب بخشش کرد. نانوا گفت: من برای جبران خطایم  میخواهم یک مهمانی بدهم. تشریف بیاورید تا مسرور شوم.

 نابینا یک مهمانی داد و بزرگان شهر را دعوت نمود. شبلی را در صدر مجلس نشاند، تا خطای خود جبران کند و دل شبلی را به دست آورد. مجلس تمام شد و نابینا از شبلی موعظه‌ای خواست. شبلی گریست و گفت: برای خدا لقمه‌ای نان به درویش ندادی، ولی برای حفظ نام خود صد سکه خرج کردی! (که مبادا نام تو در شهر به خاطر توهین به شبلی آسیب ببیند.)

بدان که تا خود را برای خدا عزیز نکنی و تحت امر او نباشی با این مهمانی‌های مجلل هرگز عزیزِ شبلی و دیگران نمی‌توانی بشوی. 

✨العزه لله جمیعا.✨

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:28:00 ب.ظ ]





  مراقبه بعد عاشورا   ...

? مراقبه‌ی بعد از عاشورا

✍ برای انسانی که به عاشورا رسیده است، مراقبه‌ی بعد از عاشورا، مراقبه‌ در مراتب حضور است. چنین فردی باید محاسبه کند که آیا توانسته است به آن‌هایی که همه چیز خود را در راه ولی خدا بذل کرده‌اند، بپیوندد؟ آیا به جایی رسیده است که حاضر باشد در مقابل ولی خدا قطعه قطعه شود، فقط برای آن‌که ولی خدا بتواند یک نماز دیگر بخواند؟

? آیت الله میرباقری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:23:00 ب.ظ ]





  حقیقت روز عاشورا   ...

#چهار_خطای_عجیب_در_باورهای_محرم_و_عاشورا

✍ شهید مرتضی مطهری/کتاب حماسه حسینی 

1⃣ اوج عزاداری امام حسین (ع) ده روز اول ماه محرم الحرام است و در بین سخنرانان و مداحان، مشهور است که هر شب را به یکی از شهدای کربلا اختصاص دهند؛ مثلاً شب سوم برای حضرت رقیه و شب هفتم را برای حضرت علی اصغر (ع) سوگواری می‌کنند و تاسوعا را نیز به حضرت عباس (ع) اختصاص می دهند.

همین موارد بین مداحان و منبری ها باعث شده است که عده ای گمان کنند، حضرت رقیه روز سوم محرم و یا حضرت ابالفضل (ع) در روز تاسوعا به شهادت رسیده اند.

?اما حقیقت این است که تمام شهدای کربلا در روز عاشورا به شهادت رسیده اند و حضرات ابالفضل، علی اکبر و علی اصغر همه قبل از امام حسین (ع) و در روز عاشورا در پیکار با سپاه عمر سعد کشته شده اند. حضرت رقیه (س) نیز پس از شهادت پدرش در شام از دنیا رفته است.

2⃣ باور عمومی این است که حضرت حسین بن علی (ع) و اهل بیت و اصحابش سه شبانه روز آب ننوشیدند و سپس تشنه کام به مقابله با دشمن رفته اند.

? اما حقیقت این است که عمر سعد سه روز قبل از عاشورا عمرو بن حجاج را با پانصد سوار فرستاد تا کنار شریعه فرات فرود آیند و میان یاران حسین و آب فاصله اندازند. اما این به این معنی نیست که هیچ ذخیره آبی در خیمه ها نبوده است.

در کتاب ارشاد نوشته شیخ مفید (ره) آمده است: «در شب عاشورا زینب دست بر گریبان برده و بیهوش بر زمین افتاد. حسین (ع) برخاسته آب بر روی خواهر پاشید و…»

 این نقل معتبر نشان می دهد که تا شب عاشورا هنوز آب در خیمه ها بوده و اصل تشنه کامی به روز عاشورا، گرمی هوا و شدت مبارزه مربوط است.

 

همچنین شیخ عباس قمی (ره) در منتهی الامال می گوید: «شب عاشورا امام حسین (ع)، حضرت علی اکبر (ع) را با سی سوار و بیست پیاده فرستاد که چند مشک آب آورند و اهل بیت و اصحاب خود را فرمود که از این آب بیاشامید، آخر توشه شماست و وضو بسازید و غسل کنید».

3⃣ یکی از معروف ترین تحریف ها ماجرای حضرت لیلی مادر حضرت علی‌اکبر (ع) است و چه روضه ها که در این زمینه خوانده نمی‌شود.

در روضه ها ذکر می شود که حضرت علی اکبر قبل از رفتن به میدان با مادرش چه نجواهایی می کرد، یا اینکه حضرت لیلی در خیمه ها رفته و در آنجا دعا کرده که خداوند حضرت علی اکبر را سالم برگرداند که متأسفانه این موضوع محور بعضی تعزیه ها نیز شده است.

 

?اما حقیقت این است که اصلاً لیلایی در کربلا نبوده است؛ البته لیلی مادر حضرت علی اکبر (ع) هست؛ اما حتی یک مورخ هم به حضور آن حضرت در کربلا و روز عاشورا گواهی نمی دهد.

 4⃣ مطلب بعدی باز هم مربوط به حضرت علی اکبر (ع) ؛ این است که آن حضرت قبل از رفتن به معرکه جنگ از پدر رخصت خواست و آن حضرت اذن میدان نداده اند و مثلاً فرموده اند که تو هنوز جوانی و حیف است که از دست بروی و چه اشعار و تعزیه ها که پیرامون آن نساخته ایم.

? اما حقیقت این است که تمام مورخین نوشته اند، هر کس از امام حسین (ع) اذن میدان می خواست، اگر می شد حضرت برایشان عذری می‌آورد ولی در مورد جناب علی اکبر گفته اند: «فاستأذن اباه، فأذن له» یعنی تا اجازه خواست حضرت فورا فرمودند: برو

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:21:00 ب.ظ ]





  امام سجاد (ع)   ...

???

✍? امام سجاد علیه السلام فرمودند:

چهار خصلت اســت كه در هر كس باشد،

ایمــانـش كامــل و گناهــانش بخشـــوده 

خواهدبود، و درحالتی خداوند را ‏ملاقات

می‌كند كه از او راضی و خوشنود است:

‏۱- تقوای الهی با كارهایی كه برای مردم 

به دوش می‌كشد ..

‏۲ - راست گوئی و صداقت با مردم ..

‏۳ - حیا و پاكدامنی نسبت به تمام

زشتی‌های در پیشگاه خدا و مردم ..

‏۴ - خـوش اخلاقی و خوش برخوردی 

با خانواده‌ی خود ..

مشكاة‌الانوار ص۱۷۲

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 11:15:00 ق.ظ ]





  چهار هزار فرشته   ...

✨?✨

چهارهزار فرشته در اطراف

قبر حسين علیه‌السلام هستند,

كه جملگى ژوليده و غبارآلودند

و تا روز قيامت بر آن جناب مى‌گريند.

رئيس ايشان فرشته‌اى است كه به او

منصور گفته مى‌شود.

هيچ زائرى به زيارت آن حضرت نمى‌رود،

مگر آنكه اين فرشتگان به استقبالش مى‌روند

و هيچ وداع‌كننده‌اى [با آن حضرت وداع نمی‌كند]

مگر آنكه اين فرشتگان مشايعتش مى‌كنند

و مريض نمى‌شود مگر آنكه عیادتش می‌کنند

و نمى‌ميرد مگر آنكه ايشان بر او

[و بر جنازه‌اش] نماز می‌خوانند

و پس از مرگش از خدا برای او

طلب آمرزش مى‌كنند.✨

?حضرت امام‌ صادق علیه‌السلام

?  کامل‌الزیارات، ص١١٩

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 11:11:00 ق.ظ ]





  آیت الله بهجت    ...

✍آیت الله بهجت (ره):

استادم سيدعلي قاضي را در خواب 

ديدم …

به او گفتم چه چيزي حسرت شما در

دنياست كه انجام نداده ايد ؟!

ايشان فرمودند: 

حسرت ميخورم كه چرا در دنيا 

فقط روزي يك مرتبه “زيارت عاشورا" 

ميخواندم. 

وحشتناك ترين لحظه زماني است 

كه انسان را در سرازيري قبر ميگذارند. 

شخصي نزد امام صادق(ع) رفت و گفت: 

من از آن لحظه ميترسم. چه كنم؟ 

امام صادق (ع) فرمودند: 

“زيارت عاشورا” را زياد بخوان. 

آن فرد گفت چگونه با خواندن زيارت

عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟

امام صادق فرمود: 

مگر در پايان زيارت عاشورا نميخوانيد؛

اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود؟

يعني خدايا شفاعت حسين(ع) را هنگام

ورود به قبر روزى من كن. 

زيارت عاشورا بخوانيد تا امام حسين

(ع) در آن لحظه به فريادتان برسد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 11:10:00 ق.ظ ]





  از کوره دررفتن   ...

✅‍ از کوره در رفتن !!

✍در کوره آهنگری آهن را تا جایی حرارت می‌دهند که ذوب شود و از آن آهن مذاب برای ساختن ابزار و وسایل زندگی استفاده می‌کنند.

طبیعی است که از آن ابتدا آهن سرد را در کوره با حرارت بالا نمی‌اندازند. بلکه درجه حرارت کوره آهنگری را به آرامی بالا می‌برند تا آهن هم به تدریج گداخته شود.

 علت هم این است که آهن این خاصیت را دارد که اگر در معرض گرما و حرارت بالا قرار بگیرد، سخت گداخته می‌شود و با صدای مهیبی منفجر می‌شود و از «کوره در می‌روند» به این معنا که از کوره به بیرون پرتاب می‌شوند.

از همین روست که برای افرادی که عصبی‌مزاج هستند و در برابر برخی اتفاقات چنان خشمگین می‌شود که از حد تعادل خارج می‌شوند و شاید دست به اعمال غیرمنتظره هم بزنند. 

اصطلاح «از کوره در رفتن» در مورد افراد تندخو و خشمگین که قدرت و توانایی کنترل اعصاب خود را ندارند به کار می‌رود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 11:08:00 ق.ظ ]





  توصیه های ناب بزرگان   ...

#توصیه_های_ناب_بزرگان_در_مورد_مجلس_روضه_و_اشک_بر_حضرت_امام_حسین_علي_ السلام

؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛

1⃣ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻗﺎﺿﯽ (رحمة الله عليه):

ﺩﺭ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﯿﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍ علیه السلام ﻣﺴﺎﻣﺤﻪ ﻧﻨﻤﺎﯾﯿﺪ ، #ﺭﻭﺿﻪ_ﻫﻔﺘﮕﯽ ﻭﻟﻮ ﺩﻭ ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﺳﺒﺎﺏ ﮔﺸﺎﯾﺶ ﺍﻣﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻫﻔﺘﮕﯽ ﻫﻢ ﻧﺸﺪ ﺩﻫﻪ ﺍﻭﻝ ﻣﺤﺮﻡ ﺗﺮﮎ ﻧﺸﻮﺩ.

؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛

2⃣ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻪ ﺑﻬﺠﺖ  (رحمة الله عليه) :

ﮔﺮﯾﻪ ﺑﺮ ﺳﯿﺪ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍ علیه السلام ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯﺷﺐ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺳﺖ .

؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛

3⃣  ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﯾﯽ (رحمة الله عليه) : 

برای رسیدن به عرفان کامل دو راه و دو مکان بیشتر وجود ندارد ؛ یا در حرم اباعبدالله یا در #مجلس ابا عبدالله…

؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛

4⃣ شیخ جعفر شوشتری(رحمة الله عليه) : 

کسانی که نام این بزرگوار را می شنوند و تغییر حالی در خود نمی بینند، جداً نگران ایمان خود باشند! نام آقا امام حسین  علیه السلام #محک ایمان است.

؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛

5⃣ آیت الله علامه امینی  (رحمة الله عليه) : 

به هنگام شنیدن مدایح و مراثی آل محمد چنان بی قرار می شد که بر اثر شادی یا اندوه، زمان و مکان را از یاد می برد و روحش چنان به پرواز در می آمد که گویی هم اکنون در همان صحنه ای است که اشعار و مدایح و مراثی از آن سخن می گوید.

؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛

6⃣ آیت الله آشیخ عبدالکریم حائری  (رحمة الله عليه) :

روضه خوانی و #گریه بر سیدالشهدا علیه السلام عمل مستحبی است که هزار واجب در آن است.

؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛

7⃣ حاج میرزا اسماعیل دولابی  (رحمة الله عليه) : 

محبت و عزاداری برای امام حسین علیه السلام انسان را زود به مقصد می رساند. کلنا سفن النجاه و سفینه الحسین اسرع. همه ی ما اهلبیت کشتی نجاتیم ولی کشتی امام حسین علیه السلام سریعتر است . هنگام عزاداری انسان در دلش را باز میکند و امام حسین علیه السلام داخل میشوند

؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛

8⃣ آﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﯾﯽ (رحمة الله عليه) :

ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻣﻌﻨﻮﯾﺖ ﻧﺮﺳﯿﺪ، ﻣﮕﺮ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﻣﻄﻬﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ علیه السلام ﻭ ﯾﺎ ﺩﺭﺗﻮﺳﻞ ﺑﻪ ﺁﻥ ، «این کتیبه های سیاه که بر در و دیوار حسینیه و محل عزاداری نصب کرده اند، ما را شفاعت می کنند».

؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛

9⃣ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﮔﻠﭙﺎﯾﮕﺎﻧﯽ (رحمة الله عليه) :

ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻧﺎﻡ ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﺟﺰﺀ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻥ ﻫﺎﯼﺣﻀﺮﺕ ﺳﯿﺪ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ علیه السلام ﺛﺒﺖ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ .

؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛

? آیت الله بهاءالدینی  (رحمة الله عليه) : دستگاه امام حسین علیه السلام فوق فقه است… نباید به دستگاه امام حسین علیه السلام اهانت شود، این عزاداری ها احیا کننده نماز و مساجد است.

التماس_دعا

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:07:00 ق.ظ ]





  همه ما آرزو داریم   ...

* #همه_ما_آرزو_داریم_ای_کاش_در_کربلا بودیم و امام حسین رو یاری می کردیم،

 *در غم و اندوه شهادت امام حسین به سر و سینه می زنیم.

*مردم کوفه را نکوهش می کنیم که چرا امامشان را تنها گذاشتند.

در حالی که:

امام زمان ما ۱۱۸۰ سال است که تنها و غریب، آواره بیابانها هستند؟

*برایش چه کرده ایم؟*

امام زمان خودمان نیز اکنون در کربلای کره زمین ندای “هل من ناصر ینصرنی” سر می دهند:

آیا کسی هست مرا یاری کند؟؟؟و بارها و بارها پیغام داده اند: “واکثروا الدعا بتعجیل الفرج”

“برای فرج من دعا کنید.”

ولی ما همچنان سرگرم زندگی خویش و خدای نکرده، غرق در “گناه"?

آیا مردمان آینده نیز ما را بخاطر اینهمه “غفلت” از اماممان نکوهش نخواهند کرد؟؟؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:00:00 ق.ظ ]





  زینب من مدافع حرم باش   ...

زینب من، مدافع حرم باش…

مراقب #چادر دخترم باشه

از امروز به بعد چادر از سرزنان و فرزندان حرم میکشند??

خواهرم ،این #چـادر تا برسد به دست تو ؛

هم از کوچه های مدینه گذشته?

هم از ڪربلا

هم از بازار شــام‌❗️

#چــادرت را در آغوش بگیر

و بگو که برایتـ روضه بخوانـد…?

…??

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[دوشنبه 1401-05-17] [ 06:02:00 ق.ظ ]





  اعمال روز عاشورای حسینی   ...

#اعمال_روز‌عـاشـورای‌حسینی

?خواندن هزار مرتبه سوره توحید…

?خواندن هزار مرتبه سوره «توحید» در این روز فضیلت فراوانى دارد. امام صادق علیه‌السلام در این باره فرموده است: «هر کس در روز عاشورا هزار مرتبه سوره «توحید» را بخواند، خداوند رحمان به وى نظر (رحمت) افکند و هر کس را که خداوند رحمان (با دیده رحمت) نظر کند، وى را مجازات نخواهد کرد.»

?نفرین و لعن بر دشمنان اهل بیت علیهم السلام و قتله سید الشهدا علیه السلام?

در روز عاشورا هزار مرتبه بر قاتلان آن حضرت لعنت کند و بگوید:

«اللهم العن قتلة الحسین علیه السلام»

?زاد المعاد ص373

?استحباب صلوات زياد روز عاشورا…

 شيخ مفيد در مسارالشيعة مينويسد:

“در روز عاشورا صلوات زياد بر محمد وال محمد مستحب است

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 06:01:00 ق.ظ ]





  سفارش موکد امام زمان   ...

⚫️? سفارش موکّد امام زمان ارواحنا فداه در مورد خواندن زیارت عاشورا

 ? چنان که در ملاقاتی که سید رشتی با امام زمان ارواحنا فداه داشته‌اند؛ حضرت به سید رشتی می‌فرمایند: که چرا عاشورا نمی‌خوانید؟ و بعد سه بار می فرمایند 

“عاشورا، عاشورا، عاشورا". 

?مفاتیح الجنان

♦️امام صادق صلوات الله علیه در رابطه با زیارت عاشورا به صفوان فرمودند:     

زیارت عاشورا را بخوان و از آن مواظبت کن، به درستی که من چند چیز را برای خواننده‌ی آن تضمین می‌کنم:

۱-زیارتش قبول می‌شود.

۲-سعی و کوشش او مشکور می‌باشد.

۳-حاجات او هرچه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده می‌شود و ناامید از درگاه خدا برنگردد.

  سپس فرمود: «ای صفوان، هرگاه برای تو به سوی خداوند متعال حاجتی روی داد، پس به وسیله‌ی این زیارت از هرجا و هر مکانی که هستی، به سوی آن حضرت توجه کن و این دعا را بخوان و حاجتت را از پروردگار بخواه که برآورده می‌شود و خداوند وعده‌ی خود را خلاف نخواهد کرد.»

? بحارالانوار، جلد ۹۸، ص ۳۰۰

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 05:59:00 ق.ظ ]





  زیارت عاشورا وسجده آخر   ...

#زیارت_عاشورا?

علت سجده آخر زیارت عاشورا چیست؟?

 زیارت عاشورا ابتدا توسط امام صادق(ع)

 بر مردم خوانده شده امااز ابتدا،

 این زیارت سجده نداشته است.✨

یعنی از ابتدا که این زیارت

 به وسیله حدیث قدسی بر پیامبر (ص) وارد شد، سجده نداشته است…

و سجده آن در روز عاشورا به وجود آمده است که سیدالشهدا از صبح روز عاشورا بنا به مناسبتی فرازی از زیارت را می‌ خواندند و تا موقعی که حضرت به شهادت رسیدند

تمام فرازهای زیارت را خواندند…?

و بعد به شهادت رسیدند 

و این فراز سجده خوانده نشد.

 تا زمانی که آن ملعون لعین بالای سر حضرت آمد?

 تا سر مبارک ایشان را از تن جدا کند…?

 از جلو نتوانست سر را جدا کند،?

پیکر را برگرداند و سر را از قفا جدا کرد؛?

وارد شده است که وقتی پیشانی حضرت به خاک افتاد حضرت این فراز انتهایی را شروع کرد…? و فرمود: اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ…?

⚜هنگام خوندن زیارت #عاشورا توجه کنیم که چه زیارتی داریم‌ میخونیم مخصوصا موقع سجده دعایی که در سجده میخونیم مولامون امام حسین در سجده خوندند اونم چه سجده ای…??

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 05:59:00 ق.ظ ]





  حضرت عباس در بیان امام زمان   ...

? حضرت عباس در بیان امام زمان (عج)

 بزرگ ترین عباس شناس عالم در توصیف عموی بزرگوارشان در زیارت ناحیه مقدسه می فرمایند:

 

 السَّلَامُ عَلَى ابی الفَضْل العباس‌بن‌امیرالمؤمنین، الْمِوَاسِی‏ أَخَاهُ‏ بِنَفْسِهِ، الْآخِذِ لِغَدِهِ مِنْ أَمْسِهِ‏، الْفَادِی لَهُ الْوَاقِی، السَّاعِی إِلَیْهِ بِمَائِهِ، الْمَقْطُوعَةِ یَدَاه‏…

? المزار الکبیر ص ۴۸۶ و اقبال الاعمال ج ۳ ص ۷۱

? سلام بر فرزند برومند علی، ابوالفضل العباس که غم‌خوار و غم‌گسار و جان‌نثار برادر بود و دیروزش را به پای فردایش قربانی کرد. فدایی و نگهبان و پاسدار امام بود، آب (آبرو) به کربلا بخشید و دستان بریده‌اش (پیوندگاه کربلا و تاریخ شد.)

? در این سلام، عباس‌بن‌علی گفته نشده، عباس‌بن‌امیرالمومنین، طلیعه سلام است و این نسبت، خود گویای چه دقائق و لطایفی است که تنها اهل بصیرت و معرفت می‌فهمند.

? در سلام امام زمان ، عباس «مُواسی» است و مواسی، کسی است که اندوه خویش را در اندوه دیگران گم می‌کند و محور «خود» را به پاس‌داشت ناز و نیاز دیگران می‌گسلد و در این میانه «خویشتن» نمی‌خواهد و نمی‌بیند و عباس در «حسین» گم شده است و همه، او می‌بیند و او می‌خواهد، حتی در موج‌خیز علقمه، تصویر حسین فراچشم اوست که می‌گوید: هذا حسین شارب المنون.

اللهـم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[یکشنبه 1401-05-16] [ 09:18:00 ب.ظ ]





  شفا یافتن   ...

☘️شخصی به نام آقای بلورساز خادم کشیک دوم آستان قدس رضوی نقل کرده‌اند:

من مبتلا به درد دندان شدم، برای کشیدن دندان پیش دکتر رفتم. گفت: غده‌ای هم کنار زبان شماست که باید عمل شود. با آن عمل من لال شدم و دیگر هرچه خواستم حرف بزنم نمی‌توانستم و همه چیزها را می‌نوشتم. هرچه پیش دکترها رفتم درمان نشد، خیلی گرفته و ناراحت بودم. 

✨?✨

چند ماه بعد خانم بنده برای رفع درد دندان پیش دکتر رفت. وقت کشیدن دندان ترس و وحشتی برایش پیدا شد. دندان پزشک می‌پرسد چرا می‌ترسی؟ می‌گوید: شوهرم دندانی کشید و جریان را کلا برای دکتر می‌گوید. دکتر میگوید: عجب! آن شوهر شماست؟ در عمل جراحی رگ گویی‌های صدمه دیده و قطع شده و این باعث لال شدن ایشان است و دیگر فایده ندارد. زن خیلی ناراحت می‌شود و به خانه بر می‌گردد. و شب خوابش نمی برد. مرد می نویسد: چرا ناراحتی؟ می‌گوید: جریان این است و دکتر گفته شما خوب نمی‌شوی! ناراحتی مرد زیادتر میشود و به تهران می آید خدمت آقای علوی می‌رسد. 

✨?✨

ایشان می‌فرماید: راهنمایی من این است که چهل شب چهارشنبه به مسجد جمکران بروی، اگر شفایی هست آنجاست. تصمیم جدی می‌گیرد و لذا به مشهد که بر می‌گردد برای چهل هفته بلیط هواپیما تهیه می‌کند که شبهای سه شنبه در تهران و شبهای چهارشنبه به مسجد جمکران برود. در هفته ۳۸ که نماز می‌خواند و برای صلوات سر به مهر می‌گذارد، یکوقت متوجه می‌شود که همه جا نورانی شد و یک آقایی وارد و مردم به دنبال او هستند. می‌گویند او حضرت حجت علیه السلام است. 

✨?✨

خیلی ناراحت می‌شود که نمی تواند سلام بدهد. لذا در کناری قرار می‌گیرد. ولی حضرت نزدیک او آمده و می فرماید: سلام کن. اشاره به زبان می‌کند که من لالم و الا بی ادب نیستم. حضرت بار دوم با تشر می فرماید: سلام کن. بلافاصله زبانش باز می‌شود و سلام می‌گوید. در این هنگام پرده کنار رفته و خود را در حال سجده می‌بیند. این جریان را افرادی که آن آقا را قبل از لالی و در حین آن و بعد از شفا دیده بودند در محضر آیت الله گلپایگانی شهادت داده اند.
?اللهم ارنی الطلعة الرشیدة

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[شنبه 1401-05-15] [ 08:57:00 ب.ظ ]





  برای مستجاب شدن دعا    ...

???

??

?

?️#برای‌مستجاب‌شدن‌دعاحتمابه‌این‌موارددقت‌کنید : 

? اول از گناهان توبه کنید بعد دعا کنید.

(مهج الدعوات، ص359)

? قبل از دعا و بیان حاجت، صدقه بدهید، هر چند کم باشد.

? کافی، ج 2، ص477

? برای دوستان خود دعا کنید، بعد برای خود دعا کنید.

? من لایحضره الفقیه، ج2، ص212

? دل و زبانتان در هنگام دعا یکی باشد. اینگونه نباشد که زبان دعا می کند و دل غافل است. به اجابت دعایتان یقین داشته باشید.

? کافی، ج 2 ، ص473

? فقط در هنگام نیاز و گرفتاری دعا نکنید، بلکه در هنگام رفاه و آسایش هم دعا کنید.

? کافی، ج 2، ص472

? همراه با دعا عمل هم کنید. دعا کننده بی عمل، مانند تیراندازی است که کمانش زه ندارد.

? تحف العقول، ص111

? هیچ دعایی را کوچک مشمارید.

? خصال صدوق، ج1، ص199

 ? قبل و بعد از دعا صلوات بفرستید. زیرا خدای متعال، کریم تر از آن است که قبل و بعد دعا را برآورده کند و دعای مابین آنها را برآورده نکند.

? نهج البلاغه، حکمت 361

 ?در دعا الحاح و اصرار داشته باشید و هرگز از تاخیر در برآورده شدن حاجت خسته نشوید.

? کافی، جلد۲،ص۴۷۵

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:51:00 ب.ظ ]





  داستان پسر کوچک   ...

? #داستان‌کوتاه

پسر کوچکی وارد مغازه‌ای شد، جعبه‌ی نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه‌های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره…

مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می‌داد.

 پسرک پرسید: «خانم، می‌توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن‌های حیاط خانه‌تان را به من بسپارید؟»

زن پاسخ داد: «کسی هست که این کار را برایم انجام می‌دهد.»

پسرک گفت: «خانم، من این کار را با نصف قیمتی که به او می‌دهید انجام خواهم داد.»

زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملن راضی است.

پسرک بیشتر اصرارکرد و پیشنهاد داد:

«خانم،من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می‌کنم. دراین صورت امروز شما زیباترین چمن را درکل شهر خواهید داشت» 

مجددا زن پاسخش منفی بود.

پسرک درحالی که لبخندی برلب داشت،گوشی را گذاشت. مغازه‌دار که به صحبت‌های او گوش داده بود،

 گفت:«پسر از رفتارت خوشم آمد ، به خاطر این‌که روحیه‌ی خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به تو بدهم»

پسر جواب داد:

«نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می‌سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می‌کند.

چه خوب است گاهی عملکردمان را بسنجیم …

‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:48:00 ب.ظ ]





  بحث ثروتمند وفقیر   ...

ثروتمندزاده اى را در كنار قبر پدرش نشسته بود و در كنار او هم فقيرزاده اى كه در كنار قبر پدرش بود. ثروتمندزاده با فقيرزاده مناظره مى كرد و مى گفت : صندوق گور پدرم سنگى است، و نوشته روى سنگ، رنگين است . مقبره اش از سنگ مرمر فرش شده و در ميان قبر، خشت فيروزه به كار رفته است ، ولى قبر پدر تو از مقدارى خشت خام و مشتى خاك ، درست شده ، اين كجا و آن كجا؟

فقيرزاده در پاسخ گفت : تا پدرت از زير آن سنگهاى سنگين ولایه های خشت فیروزه ای  بجنبد، پدر من به بهشت رسيده است

( گلستان سعدى )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:42:00 ب.ظ ]





  چهل حرامزاده   ...

@ba_khodabas ?

#چهل_حرامزاده

روزی هارون الرشید از بُهلول خواست  چهل حرامزاده برایش حاضر کند. جناب بُهلول فورا رفت و بعد از چند دقیقه به همراه چهل نفر برگشت! هارون با تعجب پرسید: چطور به این زودی توانستی اینها را جمع کنی؟!

بهلول در جواب گفت: آسان بود ای خلیفه! به روی باروی قصر رفتم و صدا زدم: چه کسی دشمن علی بن ابی طالب است؟ با این ندا بیش از هزار نفر! آمدند و من تنها 40 نفر آنها را آوردم همانطور که خواسته بودید. 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 08:41:00 ب.ظ ]





  توصیه های ایمنی   ...

.

            *دکتر رحیم پورعابد* 

               *پزشک ایرانی* 

            *ازدانشگاه هاروارد* 

               *توصیه میکند .*

                     ?

    *نکاتی ساده ، برای رعایت یکی از ۵ اصل _سالم_ زیستن :* 

? هرگز 4 *زانو* و 2 *زانو* نشینید!         

براساس تحقیقات دانشگاه نیویورک :

     *نشستن 4 زانو یا 2 زانو باعث ایجاد :* 

   زانو درد ، کمر درد ، افزایش فشارخون ، درد های عصبی و *فشار شدید بر وریدهای واریسی* بدن میشود

? بین مغزها، « *گردو* » تنها مغزی ست که :

     *مصرف آن معادل با مصرف ماهی برای دریافت اسیدهای چرب  امگا 3 است*

      *تقریبا هر  3-2 گردوی درسته به اندازه حدود 200gr گوشت ماهی ، امگا 3 دارد !*

?« *سماق* » یکی از 10 *آنتی اکسیدان* برتر گیاهی ست که :

*تا 3 برابر _خرما_ اثر ضد سرطانی دارد !*

          *سماق خواص ضدمیکروبی* بسیار قوی دارد و به همین دلیل 

       *باید با گوشت خورده شود*،

?   *خیار* بخورید

میزان آب موجود در خیار، حدود 96 درصد است و از عطش جلوگیری میکند. 

خیار سرشار از فیبر است و *از یبوست جلوگیری میکند* و ترکیبات آن ، باکتری‌های عامل بوی بد دهان را نیز می‌کشند !

?  *پــــیاز قرمز* بخورید !

          محققان دریافته اند ؛

   ترکیب موجود در پیاز قرمز به موجب ایجاد محیطی نامساعد برای *سلول های سرطانی ” شده ” و با اختلال در ” ارتباط ِ” بین  سلول های سرطانی ،* 

        *مانع از رشد آنها میشود*.

?    *مـیوه _درشت_ نخـرید*.

     چون هرچه میوه درشت تر ، *نیترات* جذب شده آن بیشتر!

? ( هر کیلو سیب زمینی یا پیاز باید 7تا8 عدد شود )

*نیترات باعث کم خونی، سقـط جنین و انواع سـرطان‌ها میشه* 

? *مسواک زدن بلافاصله پس از صرف غذا ” اشتباه ” است ❗*

با حرکت مسواک، مواد اسیدی غذا روانه لایه زیرین دندان شده و به آن آسیب میزند !

   *(حداقل نیم ساعت صبر کنید)*

?  *وقتی انار و انگور می خورید هسته آن را هم ،  ” بجوید “*

   *هسته انار و انگور حاوی آنتی اکسیدان و اسیدهای چرب بسیار مفیدی است که با _پیری_ مبارزه می کند.*

?                *لیموترش ِ* 

                 *” منجمد شده “* 

                  *استفاده کنید.*

لیموترش سرشار از ویتامین ث است 

اما :

              *یخ زده آن 10 برابر* 

              حاوی مواد معدنی :

     روی، پتاسیم، منیزیوم، کلسیم 

                   *و 3 برابر*

            ویتامینهای ای، آ و بی ،

                       *دارد*.

?  *ترس ناگهانی*❗

هنگامی که شخص بطور ناگهانی می ترسد خون در قلب لخته شده و در دراز مدت در بدن انسان تبدیل به توده ی سرطانی میشود!

?   *پس سعی کنیم ؛* 

         *عزیزان خود را هیچ وقت ،*

         *برای شوخی هم که شده ،*

                *نترسانیم* .

?          *بجای آسپرین ،* 

          *گوجه فرنگی بخورید.*

طبق گزارشات محققان آمریکایی ، 

        *دانه های گوجه فرنگی* 

     *همانند آسپرین عمل می کنند*

           و *از لخته شدن خون* 

              *جلوگیری می‌کنند*

   

      بدین ترتیب ؛ عوارض احتمالیِ

       مصرف آسپرین هم که : 

       خون ریزی معده است

           *منتفی میشود*

? *صبح ها بیش از حد نخوابید*.

     خوابیدن بیش ازحد موجب تولید هورمون های استرس شده که باعث افزایش گرسنگی می‌شود. 

    همچنین خوابیدن بیش از 10 ساعت منجر به شاخص توده بدنی بالاتر میشود

?          *خاکشیـــــر را ،*

 

           *اگر در ” آب سرد “* 

           ترکیب و میل کنید ، 

       *باعث درمان ” اسهال “*.  

           *اگر در ” آب گرم “*

             ترکیب و میل شود ، 

        *درمان کننده ” یبوست “* 

                *خواهد بود*❗ 

?   *روزتان را با ” شکلات تلخ “* 

                 *آغاز کنید !*

               @@@@@

             

انرژی و تمرکزتان را افزایش داده، شما را سرحال میکند ، برای سلامت پوست وحتی برای دندانها مفیدست.

     ضدافسردگی، حمله قلبی ،استرس ، فشار خون بالا و دیابت❗ نوع ۲ است

?  در طول روز ، *گلاب* بو کنید !

               ???

    *بوییدن* گلاب و *اسپری* کردن آن روی صورت یا در فضای اتاق ، 

     به رفع عطش کمک میکند ، 

                *تقویت کننده :*

     قلب و سیستم عصبی ست و احساس گیجی و خواب آلودگی را رفع می‌کند. 

?   *سیب زمینی آب پز شده را*

      

         *اگر بیش از یکی دوروز* 

                   *نگه دارید ،*

 

        *دارای میکروبی به نام :*

     *باسیلوس پروتوس میشود*

           *که میتواند ؛*

   *حتی سبب مرگ شود*❗

?  *ﺩﺭﻣﺎﻥ 7 ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺑﺎ 7 ﻣﯿﻮﻩ*

      *ﭘﻮﮐﯽ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ :* 

                  *با ﮐﺸﻤﺶ*

      *ﺧﺴﺘﮕﯽ ﻣﻔﺮﻃ :* 

                  *با ﺧﺮﻣﺎ*

       *ﻧﻘﺮﺱ :*

         *با گیلاس ﺧﺸﮏ*

         *ﻓﺸﺎﺭﺧﻮﻥ ﺑﺎﻻ :*

             *با ﺯﺭﺩﺁﻟﻮ ﺧﺸﮏ*

      *ﻋﻔﻮﻧﺖ ﻣﺜﺎﻧﻪ :*

           *با ﺯﻏﺎﻝ ﺍﺧﺘﻪ ﺧﺸﮏ*

       *ﯾﺒﻮﺳﺖ : با  ﺁﻟﻮ ﺧﺸﮏ*

        *ﮐﻢ ﺧﻮﻧﯽ :*

            *با   ﺍﻧﺠﯿﺮ ﺧﺸﮏ*

?             *"  ناشتا  “*

          ‌‌ 7 *عدد خرما بخورید :*

کلسیم و ویتامین های آن باعث شادابی و طراوت پوست شده، از کم خونی جلوگیری کرده، موها را پرپشت و بوی بد دهان را رفع میکندضد سرطان بوده و برای تعادل اعصاب مفید است.

    .

.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 02:06:00 ب.ظ ]





  رویای شیخ رجبعلی   ...

✍مرحوم عبد الکریم حامد می فرمود:

«شخصی در مجالس سیدالشهدا (علیه‌السلام) خدمت می کرد و زیر لب این شعر را می خواند:« حسین دارم چه غم دارم؟!»

شیخ رجبعلی با دیدن این شخص در دل گفت : سید الشهدا  به این شخص تفضل خواهد کرد و او را از هم ها و غم های قیامت نجات خواهد داد.

پس از مدتی جناب شیخ رجبعلی شبی در خواب دید که محشر به پا شده و امام حسین (علیه السلام ) به حساب مردم رسیدگی می کند و آن شخص هم در ابتدای صف، نزدیک حضرت قرار دارد. شیخ رجبعلی می گفت: 

با خود گفتم: امروز روز توست؛ گوارایت باد! ناگهان دیدم که امام حسین(علیه السلام ) به فرشته ای امر می کند که آن مرد را به انتهای صف بیندازد؛ 

در آن هنگام حضرت نگاهی به من کرد و با ناراحتی فرمود:

شیخ رجبعلی! ما رئیس دزدها نیستیم!

از سخن حضرت تعجب کردم و پس از بیداری جستجو کردم که شغل آن مرد چیست و فهمیدم که عامل توزیع شکر است و شکر را به جای این که با قیمت دولتی به مردم بدهد، آزاد می فروشد.»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[جمعه 1401-05-14] [ 03:00:00 ب.ظ ]





1 2

  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما